محمدجواد سعیدیزاده، فارغالتحصیل رشته دکتری حکمت هنرهای دینی و دارای مدرک سطح دو حوزه است. او مدیر گروه پژوهش موسسه هنر و اندیشه اسلامی، استاد موسسه هنر و اندیشه اسلامی استان قم، استاد حوزه و استاد دانشگاه ادیان و مذاهب است و مقالات بسیاری در حوزه هنر اسلامی نوشته است.
«بررسی زمینه و علل بیرغبتی نگارگران مسلمان به شمایلنگاری پیامبر اسلام(ص) تا قبل از دوره ایلخانی» و « گزارشی از کتاب فلسفه هنر مسیحی و شرقی» از جمله مقالات وی است. این پژوهشگر با ایکنا پیرامون هنر اسلامی با ایکنا گفتوگویی داشته که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا – در آغاز بحث تعریف خود را پیرامون هنر اسلامی بیان کنید.
درباره اصطلاح هنر اسلامی باید به چند مطلب توجه کرد که اختلاف نظر درباره معنای آن یکی از آنهاست. اساساً این اصطلاح، پدیدهای غربی و مدرن است. اولین تلاشهای غربیها برای معرفی هنر به اصطلاح «اسلامی» متأثر از فعالیتهای استعمار و شرقشناسی صورت گرفته است. از اوائل قرن بیستم میلادی است که تلاش جدی برای تاریخنگاری هنر اسلامی صورت میگیرد که البته در این میان اهالی سه حرفه دخیل بودند؛ باستانشناسان، موزهدارن و کسانی که به نحو آکادمیک از تحصیلات تاریخنگاری برخوردار بودند.
هرتسفلد، سواژه و کرسول در زمره باستانشناسانی هستند که به هنر و معماری اسلامی پرداختند و افرادی نظیر آرتور پوپ آمریکایی و ارنست کونل آلمانی در زمره موزهداران. در نیمه قرن بیستم، با ضعیف شدن قدرتهای استعماری و قوت گرفتن آمریکا، این کشور به مرکزی برای تاریخنگاری هنر اسلامی تبدیل شد. به عبارت دیگر، کانون مطالعه هنر اسلامی از اروپا به آمریکا انتقال یافت. در همین مقطع زمانی جریان دیگری نیز به مطالعه و پژوهش در آثار هنر اسلامی پرداخت که به سنتگرایی یا اصحاب حکمت خالده معروف است.
ایکنا - آیا بین نگرش تاریخی و نگرش سنتگرایان پیرامون هنر اسلامی تفاوتی وجود دارد؟
بله. گرابار را میتوان نماینده رویکرد تاریخی دانست و بورکهارت و نصر را نماینده نحله دوم. در همین شرایط، رویکرد دیگری با عنوان پدیدارشناسی شکل گرفت که نه تاریخینگر بود و نه سنتگرا نظیر هانری کربن، شایگان و استیرلن. پس از انقلاب جریان دیگری متأثر از اندیشههای فردید به وجود آمد که تحت تأثیر آموزههای ابنعربی و هایدگر است نظیر دکتر مددپور. اخیراً پژوهشهایی با رویکرد زیباشناختی، جامعهشناختی و نیز تحلیل گفتمان در خصوص هنر اسلامی صورت گرفته است. بنابراین، هر کدام از این رویکردها بسته به زاویه دیدی که دارند به تعریف هنر اسلامی یا تفسیر آثار دست زدهاند.
ایکنا - منشا این اختلافات در چیست؟
در این عنوان چند امر مسئلهساز است. نخست، وحدت آثار یعنی آیا دامنه آثاری که از صدر اسلام تاکنون وجود دارد، آن را به امر واحدی برای نامگذاری تبدیل میکند؟ به عنوان مثال، وقتی قرار است نام صندلی را برای مصادیق آن به کار ببرید ویژگیهای واحدی همچون پایه، محل نشستن و غیره را در آن مییابید و سپس، از واژه صندلی استفاده میکنید. حال، آیا برای هنر اسلامی نیز میتوانید چنین کاری انجام دهید؟ آیا در بین آثار مورد بحث عناصر وحدتبخشی وجود دارند تا بتوانیم از عنوان هنر اسلامی سخن بگوییم؟ برخی درباره وحدت این آثار تردیدی به خود راه نمیدهند نظیر مارسه و برخی این وحدت را در آثار سنتی و ماقبل مدرن میبینند نظیر نصر و بورکهارت.
وصف «اسلامی» به چه معناست؟ احتمال اول گرابار این است که وقتی میگوییم هنر اسلامی یعنی هنری که به دست مسلمانان پدید آمده است. نقد گرابار آن است که این تعریف نمیتواند تمام آثار هنری که آثار هنری اسلامی را تلقی میشوند را در برگیرد چراکه برخی از آثار هنر اسلامی به دست مسلمانان ساخته نشدند، ولی سفارشدهندگان آنها مسلمانان بودند. مثلاً گاهی اوقات مسلمانان آثار خودشان را به یهودیان سفارش میدادند و یهودیان آن آثار برای مسلمانان خلق میکردند.
احتمال دیگری که گرابار در رابطه تعریف هنر اسلامی میدهد این است که وقتی میگوییم هنر اسلامی، منظورمان این است که آثار هنری که از جامعهای برآمده باشد که اکثریت افراد آنها مسلمان باشند یا اگر اکثریت افراد آنها مسلمان نیستند، لااقل حاکم آن سرزمین یک حاکم متشرع به دین اسلام باشد. نقد گرابار به این احتمال این است که اگر قرار باشد هنر اسلامی را اینطور تعریف کنید، این عنوان گستردهای خواهد بود. شما وقتی میگویید هنر اسلامی باید در خلق آثار هنری نقطه اشتراکی پیدا کنید؛ یعنی اینکه مثلاً وجه اشتراکی از قرن هفتم میلادی تا قرن شانزدهم میلادی بین آثار هنری کشف کنید و حالآنکه تنوع و گستردگی به مقداری است که نمیتوانید دقیقاً مشخص کنید وجه مشابهت آثار چیست. حتی در اینجا باید آثار هنری را مقید به قید کنید که آثار هنری صدر اسلام اینچنین بود یا آثار هنری متأخر اینچنین است.
بیشتر بخوانید:
ایکنا - با توجه به این موارد تعریف ما سرانجام از هنر اسلامی چه میشود؟
وقتی میگوییم هنر اسلامی، منظور این است که اسلام وقتی آمد، معرفتشناسی خاصی را برای هنرمند و مسلمانان به وجود آورد؛ اما در مورد آثار هنری، اسلامی بودن به چه معناست؟ یک احتمال آن است که منظور این است؛ شخصی که ناظر و تماشاگر اثر هنری است وقتی با اثر هنری اسلامی مواجه میشود، پی به تفاوت سنت هنری اسلامی با دیگر سنتهای هنرهای غیراسلامی میبرد؛ یعنی متوجه میشود این اثر هنری از یک پشتوانه اسلامی برخوردار است و غیر از آثار هنری غیر اسلامی است. نقد این احتمال آن است که در اینجا اثر هنری را از زاویه دید ناظر تعریف و تبیین میکنید و این نمیتواند کار دقیق و درستی باشد؛ زیرا این تعریف با ناظر اثر پیوستگی و پیوند دارد.
احتمال دوم آن است که، وقتی میگوییم هنر اسلامی معرفتشناسی خاصی را رقم زده، منظورمان این است اسلام در درون هنرمند خواستها و تمایلاتی را رقم میزند که این تمایلات موجب خلق آثار هنری خاصی میشوند. اسلام معرفتشناسی خاصی دارد و فرهنگ خاصی را رقم میزند و آن فرهنگ در ناخودآگاه و در درون من هنرمند تأثیر میگذارد و موجب میشود هنرمند دست به خلق اثر هنری خاصی بزند. این سخن حرف خوبی است اما ایرادی دارد و آن این است که ما چگونه میتوانیم به لایههای درونی یک هنرمند پی ببریم.
ایکنا - در این میان نقش هنرمند در آفرینش اسلامی چیست؟
بسیاری از آثار هنری اسلامی پیش از عصر رنسانس هستند. وقتی شما میخواهید تلاش کنید به خواستهای درونی هنرمند پیببرید میبینید نمیتوانید بفهمید که لایههای درونی هنرمند چه بوده که دست به خلق هنری زده است. تنها چیزی که میتوانید کشف کنید شرایط آن عصر است. اما گرابار در کتابی که به صورت اشتراکی با آقای اتینگهاوزن نگاشته، هنر اسلامی را چنین تعریف میکند؛ «وقتی به هنری تعبیر اسلامی اطلاق میشود به اقوامی اشاره میکند که زیر نظر حکام مسلمان میزیستند و یا در فرهنگ و جوامعی زندگی میکردند که به شدت متأثر از ویژگیهای حیات و اندیشههای اسلامی بودند» تعریف گرابار یکی از رایجترین تعاریفی است که در محافل آکادمیک از هنر اسلامی پذیرفته شده است.
درباره تعریف هنر اسلامی باید بین مقام تحقق و مقام تجویز تمایز گذاشت یعنی اینکه هنر اسلامی محقق چه چیزی بوده است با اینکه هنر اسلامی آرمانی چیست، باید تفکیک کرد. حال، با توجه به این مطالب معلوم میشود ارائه تعریف جامع از هنر اسلامی نیازمند به کارگیری حداکثری رویکردهاست زیرا هر رویکردی تنها وجهی از هنر اسلامی را در نظر میگیرد و جنبهای از آن از نظرش پنهان میشود. به علاوه، مقام تحقق در تعریف هنر اسلامی و مقام تجویز متفاوت است.
انتهای پیام