توجه به نیازهای جامعه اهداف دانشگاه اسلامی را محقق می‌کند
کد خبر: 4037787
تاریخ انتشار : ۰۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۵
عبدالحسین کلانتری:

توجه به نیازهای جامعه اهداف دانشگاه اسلامی را محقق می‌کند

معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اظهار کرد: پررنگ کردن نیازهای جامعه در مناسبات فرهنگ و دانشگاه منجر به بومی شدن علم هم می‌شود.

عبدالحسین کلانتری، معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم

به گزارش خبرنگار ایکنا، اولین همایش «فرهنگ و دانشگاه در ایران» امروز دوشنبه 2 اسفندماه از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
عبدالحسین کلانتری، معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در این همایش به سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌خوانید:
 
موضوع مناسبات فرهنگ و دانشگاه، به معنایی بحثی کلاسیک است و ادبیات خوبی پیرامون آن شکل گرفته است و این بحث وسیعی دارد و می‌توان در این راستا از موضوعات متعددی همانند فرهنگ دانشگاهی، دانشگاه فرهنگی و .. سخن گفت اما بحثی که بنده می‌خواهم به آن اشاره کنم بازگشت به جامعه و امر اجتماعی در تحلیل مناسبات دانشگاه و فرهنگ است. لازم است به احصای دو معضل در تحلیل این مناسبات بپردازم که اگر آنها را واکاوی کنیم بسیاری از معضلات خرد در ذیل آنها را نیز می‌توان تحلیل و بسیاری از مشکلات را حل کرد.

دو معضل در رابطه فرهنگ و دانشگاه در ایران

اولین معضل که در مورد آن در کشور ما اجماع هم وجود دارد به تبار وارداتی دانشگاه در ایران و تناسب ناقص این نهاد با تاریخ و آرایش نهادی جامعه ایرانی برمی‌گردد و علی‌رغم گذشت یک قرن از ورود دانشگاه به ایران این معضل به صور مختلف خودش را در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی اجتماعی، کسب و کار و ... نشان می‌دهد و نمونه‌های زیادی از این مشکلات را در عدم تناسب خروجی دانشگاه‌ها با بازار کار کشور مشاهده می‌کنیم که تبدیل به مشکلی مزمن هم شده و به رغم همه تلاش‌ها کماکان بر آموزش عالی ما سیطره دارد و دست به گریبان دانشگاه‌های ماست.
 
یکی از رسالت‌های انقلاب فرهنگی و بحث تحول در علوم انسانی که مقام معظم رهبری بارها به آن اشاره کرده و یک مطالبه عمومی جامعه دانشگاهی هم شده و مباحثی همانند اسلامی شدن علوم انسانی، تماماً به نوعی به علت عدم تناسب دانشگاه با نیازهای جامعه است. معضل دوم تلقی صرفاً انتزاعی و استعلایی از فرهنگ به مثابه نهادی خودبسنده و فعال مایشاء در نسبت با سایر نهادها است. البته نه اینکه فرهنگ، هسته انتزاعی ندارد اما اینکه کلیت فرهنگ را به همین سطح، محدود کردن دارای تبعاتی است و معضلاتی به وجود آورده است.
این تلقی فرهنگ را بریده از متن جامعه و در فضایی انتزاعی در نظر می‌گیرد که گردی بر رخ آن نمی‌نشیند و در این جایگاه استعلایی، فراتاریخی، فرازمانی و فرامکانی است و بر همیشه تاریخ حکم می‌راند. چنین تصویر و ادراکی از فرهنگ اگرچه در ظاهر آن را ارتقا می‌بخشد اما در واقع آن را نابود می‌کند و به قهقرا می‌‌برد و فرهنگی بی‌ارتباط با زندگی و تاریخ و زمان و مکان و به ظاهر مقدس اما در واقع بی‌فایده و بی‌اثر و حتی ناکارآمد و بی‌ارتباط با دانشگاه و پویایی‌ها و تحولات آن شکل می‌‌گیرد.
 
وقتی این دو معضله را کنار هم قرار می‌دهیم و هم‌افزا می‌شوند اوضاع بسیار پیچیده و بغرنج‌تر می‌‌شود و همدیگر را تشدید می‌‌کنند. به نظر بنده تنها راهکار برای حل این معضلات در ارتباط فرهنگ و دانشگاه، توجه به امر اجتماعی و مرکزیت دادن به جامعه در تحلیل مناسبات فرهنگ و دانشگاه است. چنین روشی، ادراک ما را از دانشگاه سامان می‌دهد. برای مثال نسل‌بندی دانشگاه‌ها مبتنی بر تجارب تاریخی خاص کشورهاست که ریشه در باورها، انتظارات و توقعاتی دارد که جامعه هدف از آن دانشگاه دارد اما به نوعی با از جا کندگی و بدون توجه به اقتضائات جامعه مبدأ و مقصد، این نسل‌بندی را وارد دانشگاه‌های کشور کردیم اما اگر به جامعه و تاریخ خودمان توجه می‌‌کردیم بعید نبود که رتبه‌بندی دیگری را از دانشگاه‌ها ارائه می‌دادیم.

دانشگاه تبدیل به نهادی بی‌ربط با جامعه شده

اگر رتبه‌بندی دیگری از دانشگاه‌های کشورمان ارائه کنیم رجوع به جامعه، رسالت و اهداف دانشگاه‌ها را واقعی‌تر و معطوف به نیاز بومی کشور می‌کند. بر این اساس نه تنها دانشگاه‌های کشور معطوف به نیازهای واقعی سامان پیدا می‌کنند بلکه حتی دانشگاه‌های شهرها و استان‌های مختلف، معطوف به نیازهای همان شهر و استان شکل می‌‌گیرند و توسعه پیدا می‌کنند اما در شرایط کنونی چنین تناسباتی وجود ندارد لذا همه دانشگاه‌های کشور به هم بسیار شبیه و بعضاً کپی همدیگر هستند. ما حتی افتخار می‌کنیم که نظامِ مسائل ما با دانشگاه‌های خارجی یکی هستند و این جای تعجب دارد.
 
بنده سال‌ها در وزارت علوم فعالیت داشته‌ام و در جریانم که در بررسی تقاضای راه اندازی رشته‌های جدید در ایران به طور کلی و در جوامع محلی به شکل خاص، آن چیزی که نیاز جامعه است یعنی در بررسی دانشگاه‌ها، عناصری همانند تعداد هیئت علمی، فضاهای فیزیکی و انواع و اقسام شاخص‌های صوری لحاظ می‌شود اما موضوع اصلی که جامعه است در این دانشگاه‌ها غایب است لذا سؤالی که پیش می‌آید این است که چگونه دانشگاه قرار است مشکلات جامعه را حل کند؟ بنابراین بدیهی است در چنین شرایطی دانشگاه تبدیل به نهادی بی‌ربط با جامعه می‌شود.

آثار پررنگ شدن جامعه در نزد دانشگاه‌ها

 طبیعتاً وقتی جامعه در متن ارزیابی‌ها و رده‌بندی‌ها قرار گیرد نه تنها دانشگاه بلکه فرهنگ نیز از حالت صرفاً انتزاعی خارج شده و با نیازها و شرایط زمان و مکان پیوند می‌خورد هرچند که هسته سخت استعلایی و ویژگی‌های فرازمانی و فرامکانی خود را دارد اما با ویژگی‌های ملی و قومی و محلی پیوند می‌خورد و اینگونه رابطه فرهنگ و دانشگاه ملموس و عینی و قابل ردیابی می‌شود.
 
بنابراین پررنگ کردن نیازهای جامعه در مناسبات فرهنگ و دانشگاه منجر به بومی شدن علم هم می‌شود. هدفی که ما از علم بومی لحاظ می‌کنیم با وارد کردن جامعه با تمامی نیازها و ابعاد آن در این مناسبات محقق می‌شود. اساساً در این شرایط است که بسیاری از اهداف دانشگاه اسلامی هم با توجه به ویژگی‌های جامعه اسلامی محقق خواهد شد. در این شرایط است که بود و نبود دانشگاه معنادار و هم دانشگاه از فرهنگ برآمده از جامعه متأثر و هم جامعه از هدایتگری دانشگاه بهره‌مند می‌شود.
 
در برنامه‌های آمایش علمی و توسعه دانشگاه‌ها باید با توجه به محوریت دانشگاه‌ها، آمایش‌ صورت گیرد و توسعه دانشگاه نیز بر این اساس باشد. در این‌صورت مشکل‌ِِ تبار وارداتی دانشگاه نیز حل خواهد شد و نسبتی میان دانشگاه و جامعه برقرار خواهد شد و هر پویایی در جامعه شکل بگیرد به تناسب آن در جامعه نیز ایجاد خواهد شد و در این صورت مناسبات وثیق میان فرهنگ و دانشگاه نیز شکل خواهد گرفت.
گزارش از اکبر ابراهیمی
انتهای پیام
captcha