به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، در هفتمین روز محرم سال 61 هجری با اتفاقات جدیدی رقم خورد به گونهای که در این روز عبیدالله بن زیاد طی نامهاى که به عمربن سعد مینویسد و دستور می دهد تا با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و آب فرات فاصله بیندازد و اجازه نوشیدن حتى قطرهاى آب به آنها را ندهد.
عمربن سعد نیز بعد از دریافت این دستور، عمربن حجاج را با 500 سوار در کنار فرات مستقر کرد و از برداشت آب توسط یاران سیدالشهدا(ع) جلوگیری کرد و این رفتار تا روز عاشورا ادامه داشت.
بعد از بسته شدن آب بر روی بنی هاشم، عبدالله بن حصین ازدى که از قبیله بجیله بود فریاد برآورد که «اى حسین، این آب را دیگر بسان رنگ آسمانى نخواهى دید؛ به خدا سوگند که قطرهاى از آن را نخواهى آشامید تا از عطش جان دهى»؛ امام حسین(ع) نیز فرمودند: «خدایا او را از تشنگى بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده».
در این زمینه حمید بن مسلم چنین نقل میکند که «بعد از واقعه به دیدارش رفتم در حالى که بیمار بود، قسم به آن خدایى که جز او پروردگارى نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب مىآشامید تا شکمش بالا مىآمد، و آن را بالا مىآورد، و باز فریاد مىزد: العطش، باز آب مىخورد تا شکمش آماس مىکرد ولى سیراب نمىشد، و چنین بود تا جان داد».
نفرین سپاه دشمن توسط امام حسین(ع)
امام حسین(ع) سپاه دشمن را در همین روز اینگونه نفرین کرد: «بار خدایا؛ باران آسمان را از اینان دریغ کن، و بر ایشان تنگی و قحطی، همچون سالهای قحطی یوسف در مصر، پدید آور و آن غلام ثقفی (حجاج بن یوسف) را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند. زیرا آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند(به توسط آن غلام) انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد».
از طرفی هر روز بر تعداد نیروهای نظامی در کربلا افزوده میشد به گونهای که در این روز بیش از 30 هزار جنگجو برای مقابله با فرزند رسول خدا(ص) در این سرزمین فرود آمده بودند.
هفتم محرم روز حضرت علی اصغر(ع)
هفتم محرم به رسم عزاداران به نام روز حضرت علی اصغر(ع) نامگذاری شده است تا عزاداری رنگ و بوی طفل شیرخواره کوچکترین سرباز حسین(ع) را به خود بگیرد و اوج شقاوت دشمنان قرآن را نشان دهند.
حسین بن علی(ع) در روز عاشورا علی اصغر(ع) را که از تشنگی بی تاب و بی حال شده بود به میدان جنگ برد و او را بر دستان خود قرار داد و فرمود: «از یاران و فرزندانم، کسی جز این کودک نمانده است. نمیبینید که چگونه از تشنگی بی تاب است؟ اگر مرا رحم نمیکنید حداقل به این کودک رحم کنید».
در برخی از منابع نقل شده که «پس از بسته شدن آب و شدت گرفتن تشنگی، امام حسین(ع) برادرش حضرت عباس(ع) را با 30 سوار و 20 پیاده به همراه 20 مشک در پی آوردن آب فرستاد. آنها نیز شبانه به سمت فرات رفتند و ضمن درگیری با نیروهای ابن سعد مشکها را از آب پر کردند و در نهایت با محافظت بسیار آب را به سلامت به خیمهها رساندند.
در این حال در بین سپاهیان عمر سعد تشکیک ایجاد شد که ما برای جنگیدن با کودکان نیامدهایم. اما عمر سعد به حرمله دستور داد که با تیر سه شعبه خود کودک را نشانه بگیرد و در حالی که سیدالشهدا(ع) در حال سخن گفتن بود، تیری از کمان حرمله گوش تا گوش حلقوم علی اصغر(ع) را درید. سیدالشهدا(ع) نیز خون گلوی فرزند دلبند خود را گرفت و به آسمان پاشید. شاهدان چنین نقل میکنند که یک قطره از این خون به زمین نیامد...