مدیریت فرهنگی ما از حوزه‌های بینارشته‌ای غافل است + فیلم
کد خبر: 4198363
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۵:۱۵
منوچهر شاهسواری در گفت‌وگو با ایکنا:

مدیریت فرهنگی ما از حوزه‌های بینارشته‌ای غافل است + فیلم

تهیه‌کننده پیشکسوت سینمای ایران عقیده دارد: نیازمند حوزه‌های بینارشته‌ای هستیم تا بدانیم جامعه به چه سمتی حرکت می‌کند و شاید در هیچ بخشی از نظام مدیریتی فرهنگی ما توجه به حوزه‌های بینارشته‌ای وجود ندارد.

منوچهر شاهسواری؛ نویسنده و تهیه‌کننده ایرانی است که هم‌زمان با ساخت سریال و فیلم‌های مختلف سینمایی سمت‌های مختلفی در حوزه سینما داشته که از آن جمله می‌توان به مدیرعاملی خانه سینما، ریاست شورای مرکزی اتحادیه تهیه‌کنندگان و توزیع‌کنندگان فیلم ایران، ریاست شورای صنفی نمایش و مدیریت بخش فیلم‌های خارجی بنیاد سینمایی فارابی اشاره کرد.

در پناه تو از سریال‌های مشهور تلویزیونی شاهسواری در کسوت تهیه‌کننده است و در همین مقام فیلم‌هایی نظیر فصل باران‌های موسمی، یک گزارش واقعی و مخمصه را نیز ساخته است.

با این سینماگر ایرانی گفت‌وگویی در ایکنا داشته‌ایم که در دو محور اصلی سینمای دفاع مقدس و وضعیت ادبیات اقتباسی و سینمای انقلاب اسلامی در حال حاضر انجام شده است. بخش اول این گفت‌وگو در هفته دفاع مقدس منتشر شد و بخش دوم آن اکنون تقدیم شما مخاطبان گرامی می‌شود. با ما همراه باشید:

ایکنا _ برای آغاز سخن درباره سینمای ایران لطفا به تأثیرات انقلاب اسلامی به عنوان آغازگر یک دوره تغییر بزرگ فرهنگی و هویتی و تأثیر آن بر سینمای کشور اشاره بفرمایید.

یکی از مهمترین حوادث سینمای ایران که بعد از انقلاب اسلامی روی داد این بود که یک منظومه روشنفکری و دانایی‌مداری در جامعه شکل گرفت که تا قبل از انقلاب خورشید و نقطه مرکزی آن شعر بود. با شعر دانش انتقال پیدا می‌کرد و مصیبت‌نامه می‌نوشتیم و راز ماندگاری زبان فارسی شاعران آن هستند و اگر نبودند زبان فارسی دچار اضمحلال می‌شد.

بعد از انقلاب این منظومه از روی دوش شعر برخاست و روی دوش سینما نشست. سرعتی که سینما در مواجهه با انقلاب و هشت سال جنگ تحمیلی داشت غریب بود. پس این شد که مکتوبی شکل نگرفت که بتوان حتی از آن اقتباس کرد. ما از اقتباس یک تعریف کلاسیک داریم که بهره‌مندی از متون چاپ شده مثل رمان و داستان آن را شامل می‌شود. فرم دیگری داریم که به آن‌ها ناداستان می‌گوییم و شیوه آن روایتگری است مثل پرتره‌ها که تخیل راه زیادی به آن ندارد و در میزان معینی برای ایجاد جذابیت در آن استفاده می‌شود. وقتی فیلم اوپنهایمر ساخته می‌شود، نمی‌توان در آن گفت او بمب را نساخته یا مورد تهاجم قدرت سیاسی قرار نگرفته حال اینکه چه مواجهه‌ای با آن داشته بعد از این ارائه نمایش داده می‌شود. ما اکنون با مجموعه نسبتا وسیع و کارآمدی از جنس ناداستان برای اقتباس در سینما در هر ژانری روبرو هستیم که ظرفیت قدرتمندی برای تولید یک فیلم سینمایی از آن وجود دارد.

مدیریت فرهنگی ما از حوزه‌های بینارشته‌ای غافل است + فیلم

سؤالی پیش می‌آید که پس چرا ساخته نمی‌شود؟ مهمتر از آن اینکه آیا قبلا نداشته‌ایم؟ کار درخشان سیاحت غرب را نداشته‌ایم؟ یا پر کاه احمد محمود؟ یا مدیر مدرسه جلال آل احمد. یا عقب‌تر به نظامی و ناصرخسرو برسیم که گزارش‌های دقیق و روشنی از موقعیت‌های تاریخی دارد یا بیهقی؟ پس داشته‌ایم اما کاری نکرده‌ایم. این کاری نکرده‌ایم  یعنی ما در حال ظلم به خودمان هستیم.

ایکنا _ چرا این اتفاق افتاده و نتوانسته‌ایم از ذخایر تاریخ فرهنگی خود استفاده کنیم؟

این موضوع از یک ایده انقطاع می‌آید. من نوعی فکر می‌کنم ماقبل من چیزی در جهان وجود نداشته و از لحظه‌ای که من آمده‌ام جهان آغاز شده است. همه داشته‌های تاریخی و ایمانی و دینی جهان قبل از ما را تایید می‌کنند اما به نظر می‌آید آدمیزادی که ما باشیم مصریم که قبل از ما همه چیز ناموجود بوده پس حق مطلقی برای خودمان قائلیم که قبل از ما هیچ شاعر و فیلمسازی نبوده است. دارم کمی اغراق می‌کنم اما به شکلی اتفاق افتاده است و تنها برای انقلاب نبوده و در مقاطع دیگری چون تبدیل قاجاریه به پهلوی و حتی در دوران پهلوی دوم این تفاوت در دهه چهل ایجاد شده و انگار میل جدی داریم که همه چیز را تخریب بکنیم و معمولا خرابکاری می‌کنیم. فقط در حوزه سیاست و مدیریت هم نیست. مبلمان بیست سال کار کرده و هنوز می‌کند اما آن را دور می‌اندازیم و نو می‌خریم یا ساختمان سالم را خراب می‌کنیم و آپارتمانی می‌سازیم که هیچ معماری مشخصی ندارد. برخی از این موضوعات هم به میل نو شدن بازمی‌گردد که البته بخشی از آن قابل احترام است و در نظام فکری ما خیلی عمیق است.

ایکنا _ چه باید کرد که این اتفاقات به درستی روی دهد؟

این موضوع برمی‌گردد به فضای سیاسی کشور، اگر این فضا متکی بر دیالوگ باشد این اتفاقات به مرور و درستی می‌افتد اما اگر بر پایه مونولوگ باشد اتفاقی نمی‌افتد و نه‌تنها از دارایی گذشته دور می‌شویم که از داشته‌های فعلی هم بی‌بهره می‌مانیم. مونولوگ اقتضایی دارد که ما را از توجه به داشته‌ها دور می‌کند. یادش به خیر دکتر رشیدپور معلم ما بود و علوم ارتباطات را به ما یاد می‌داد. ایشان در سال 55 کتاب دهکده جهانی مارشال مک‌لوهان را ترجمه کرده بود که ما وقتی می‌خواندیم فکر می‌کردیم با یک موضوع علمی تخیلی روبرو هستیم. این فرضیه اکنون اتفاق افتاده نه اینکه جهان فیزیکالی دهکده شده باشد بلکه ذهن ما بزرگ شده و دریافت و ارسال اطلاعات به راحت‌ترین شکل در آمده است. چیزی که شاید کم داریم پردازش اطلاعات است که به حوزه‌های فلسفی و اندیشه‌ورزی بازمی‌گردد. ما هم دارایی بسیار داریم و هم این دارایی را یا سرکوب می‌کنیم یا آن را تبدیل به معضل می‌کنیم گویی اگر کسی حرف ما را نزد دشمن ماست. البته ایمان دارم که میل به گفت‌وگو در ذات فرهنگی ما آنقدر قدرتمند است که بر همه اینها غالب خواهد آمد. این بحران‌های مختلفی که وجود دارد را نمی‌شود انکار کرد و حتی با پذیرش رفع نمی‌شوند. فقط باید به فهم آن رسید نه اینکه رویکرد انفعالی داشته باشیم. زمانی رفتار کنشگرانه می‌شود که موقعیت را درک کنیم و متناسب با شرایط خودمان با آن برخورد کنیم.

مدیریت فرهنگی ما از حوزه‌های بینارشته‌ای غافل است + فیلم

ایکنا_ در ساحت کنونی سینما چه باید کرد؟

باور دارم که سینمای ایران متناسب با این شرایط دوباره اوج خواهد گرفت. اگر احساس می‌کنیم چیزهایی را از دست داده‌ایم برای این است که وارد دوره بلوغ اجتماعی عمیقی شده‌ایم چون زیرساخت فرهنگ و هنر آن چیزی است که از تمدن در این سرزمین باقی مانده و قرار نیست از بین ببرد. من و شما همچنان به زبان فارسی سخن می‌گوییم و قبل از ما گفته‌اند و بعد از ما هم می‌گویند. هرجا زبان فارسی حفظ می‌شود باید برای آن احترام قائل شد. زبان فارسی در کشورهای کنونی افغانستان، ترکیه، هند و تاجیکستان بوده و هنوز هم است. پس باید از آن مراقبت کنیم به ویژه در شرق مثل قفقاز که فارسی مورد تهاجم سیاسی قرار گرفته است. تا زبان فارسی هست و فیلم با این زبان می‌سازیم فردای درخشانی در انتظار نسل جدید خواهد بود.

ایکنا _ نقش دولت در این زمینه چیست و آیا دخالت دولت به نفع وضعیت موجود است یا به ضرر آن خواهد بود؟

تولید امری زمانبر و پرهزینه هست و ممکن است یک فیلم یا سریال دو سال زمان ببرد تا به دست مخاطب برسد پس باید زمان تولید به مخاطب دو سال بعد فکر کرد. در اینجا ما به این می‌رسیم که نیازمند حوزه‌های بینارشته‌ای هستیم تا بدانیم جامعه کجاست و به چه سمتی می‌رود. عملا در هیچ بخشی از نظام مدیریتی فرهنگی ما توجه به حوزه‌های بینارشته‌ای وجود ندارد. مهاجرت ادبیات به سینما، از سینما به روانشناسی، از روانشناسی به جامعه‌شناسی، از جامعه‌شناسی به تئاتر و ... و اگر به این مسیرها مسلط نباشیم حاشیه‌نشین جامعه می‌شویم. ملت فقط نمی‌خواهد با خودش حرف بزند و می‌خواهد با جامعه جهانی نیز صحبت کند. دست تمام کسانی که در این زمینه فعالیت کرده‌اند را باید بوسید. فرقی نمی‌کند طعم گیلاس کیارستمی است یا بچه‌های آسمان مجیدی یا آبادانی‌های عیاری یا فرهادی و میرکریمی. چه فرقی می‌کند؟ همه بچه‌های این سرزمینند و هر کس در این زمینه خطکشی می‌کند مرتکب یک امر غیرعقلایی است.


بیشتر بخوانیم:

سینمای جنگ نقش مهمی در وحدت ملی ایفا کرده است + فیلم


اینجاست که وظیفه ذاتی دولت در تولید جلو می‌آید. دولت باید یک جاهایی برای این موضوعات سفارش دهد. همه چیز سفارشی است. این میزی که من پشت آن نشسته‌ام هم به نجار سفارش داده شده است. خلاقیتی داشته که این میز را پنجاه سال نگه داشته و خواهد داشت. اگر ما در حوزه‌های دانش‌بنیان وضع خوبی داریم روی آن سرمایه‌گذاری شده است مثل پرنده‌ایست که در تخم بوده، مراقبت شده و حالا وقت پروازش است.

این شکاف‌های موجود جز با مهربانی و لحن خوب امکان پر شدن ندارند. این شکاف‌ها یک امر طبیعی است و اگر آن‌ها را غیرطبیعی بدانیم خطای استراتژیک کرده‌ایم. باید باور کنیم همیشه هست و باید روی آن‌ها پل زد و دستمان را دراز و بچه‌هایمان را بغل ‌کنیم تا از آن عبور کنند. اگر راجع به این مسائل با نسل جدید صحبت کنیم هنرمند هم تأثیر می‌گیرد و تولید اثر می‌کند. در یک فضای دانشجویی، حال خوبی داریم چون بده بستان و طرح و ایده داریم.

فضا و توسعه و حفظ و ارتقا از وظایف ذاتی دولت است. اگر دولتی به این موضوع توجه نکند تاریخ به نیکی از آن یاد نخواهد کرد و اگر بکند با همه اشکالاتی که ممکن است داشته باشد تاریخ از آن به نیکی یاد می‌کند. نمونه آن در تاریخ سلطان محمود ترک است که شاهنامه را سفارش داد. به جای سی هزار سکه طلا که وعده کرده بود سی هزار سکه نقره داد و زمانی داد که فردوسی را به سمت قبرستان می‌بردند. من می‌گویم همین‌ که این کار را کرد ارزشمند است و حکیم فردوسی از همه ما راضی‌تر است و لذتی که روحش از جاودانگی این کتاب می‌برد برایش ارزشمندتر از سی هزار سکه است. سخن از مناسبات دولت و ملت و هنرمند است، اگر بگوییم دولت کاملا باید حذف شود خطاست همانطور که اگر عقیده داشته باشیم دولت باید در هر چیزی دخالت داشته باشد اشتباه است. هر افراط و تفریطی در کل خطاست.

گفت‌وگو از عباس کریمی

انتهای پیام
captcha