به گزارش ایکنا؛ گنجینه داشتههای معرفتبخش و بصیرتافزای تفکر اسلامی در جغرافیای جهان اسلام، در ساحت عرض ارادت به نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص) و خاندان عصمت و طهارت؛ اشکال، شیوهها، رویکردها و نگرشهای منطبق بر زبان، آداب، جغرافیا، آیین و سنن جوامع مسلمان داشته و دارد.
بر همین اساس و بیتردید میتوان بر این مهم صحه گذاشت که با ظهور و بروز دین مبینِ اسلام و آغاز بعثت حضرت رسول، پیروان و یارانش، در ادامه سیره ائمه اطهار(ع) و سپس جامعه عظیم مسلمانان؛ برگ برگ فصل تاریخ زیست تمدن و فرهنگ جهان تحت سیطره و سلطه دامنه تفکر، علم و دانشِ دانشمندان، متفکران، اندیشمندان و هنرمندان اسلامی قرار داشت.
همه اینها بود که دست به دست یکدیگر داد تا نوع نگرش به این دین بهعنوان ختم ادیان، رسولش بهعنوان خاتم رسولان؛ پیغامآور زیست انسان در مسیر سعادت و قرب پروردگار؛ دامنههای جغرافیای جهان اثیری را درنوردید و به تحقیق و بیتردید.
دال ادعای راقم این سطور؛ حضور افرادی از ادیان ابراهیمی، یا سایر ادیان از زرتشتیان تا پیروان آیینهایی چون بودا و بدون اغماض اندیشمندان و متفکرانی که خود را در لباس تفکر لائیک جلوه میدهند با حضورشان در بزرگترین، عظیمترین و زیباترین تابلوی همزیستی انسانها در مسیر عشق و ارادت به مفهومی ازلی و ابدی چون «آزادیخواهی» در پیادهروی اربعین متجلی است.
بر همین اساس است که سوگواری و گرامیداشت امام حسین(ع)، اصحاب و یاران باوفای ایشان در حماسهسازی دشت کربلا و صحرای نینوا، فصل مهمی از زبان عرض ارادت هنرمندان موحد، مسلمان و شیعه ایرانزمین را به خود اختصاص داده است.
در این گزارش علاوه بر نگاهی به تاریخچه پیدایش هنر نقاشی قهوهخانهای عاشورایی با استناد به آثار موجود در گنجینه ارزشمند موزه رضا عباسی، سفری در دل تاریخ پیدایش این هنر تا امروز خواهیم داشت.
چرایی انتخاب زبان هنر معنوی ایرانی
در پسِ پشت این شکوه، عظمت و جلال ذکر شده در مقدمه بالا، وقتی به جغرافیای سیاسی و از آن فراتر جغرافیای فرهنگی ایران طی بیش از 14 قرن اخیر مینگریم؛ بیتردید قلههایی سترگ و استوانههایی مستحکم در ساحت برقراری و حیات دین اسلام را با محوریت اسوههایی رصد میکنیم که هر یک فارغ از پوشیدن لباسی مسلمانی، برای تمامی پیروان ادیان دیگر نیز نمونهگون و نادر هستند.
در میان تمامی روزهای سفر کرده در برگهای تقویم سال قمری؛ ماه محرم و صفر برای آزادیخواهان جهان، مسلمانان و بهویژه شیعیان، ماهیست که در کنار ادای فریضه و رسالت مسلمان عابد در مسیر رسیدن به «رستگاری»؛ کلمه و واژه حسین(ع)، قیام و نهضت او، تفکر او و در نهایت مکتبی که میراث او از سال 61 هجری قمری تا به امروز به جای مانده، بیهیچ تردیدی عظیمترین و جریانسازترین اتفاقی است که در حوزه حقطلبی، پایداری، مقاومت، ایثار، شهادت و قاف قله این زیست مسحورکننده یعنی «آزادیخواهی» را مقهور خود کرده است.
با این رویکرد طبیعی است که ایرانیان موحد با عقبه 6000سال در حوزه تاریخ مکتوب در تجلی تمدن و فرهنگ؛ زبان هنر را بهعنوان پرنفوذترین زبان، جهت انتقال داشتهها و داراییهای مادی و صد البته معنویشان به اقصی نقاط جهان برگزیدهاند.
پس پُر بیراه نیست وقتی به هر موزهای که یادگارهای ماندگار تمدن بشری را در سراسر جهان به رسم امانتداری محافظت میکنند سری میزنیم؛ بخشی ویژه و درخشان به حوزه تمدن ایران و هنر اسلامی اختصاص دارد.
دلدادگی و دلسپردگی با روایت زبان هنر
در سیر تحول و تطور کتاب قطور تاریخ؛ در سایه همراهی با عرض ارادت هنرمندان ایرانی به ساحت قدسی سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) تشکیک و تردیدی وجود نداشته و ندارد؛ اما تجلی این معنا، وقتی با زبان زیباییشناسانه هنر، خاصه هنر قدسی پیوند خورده با فرهنگ عامه و نه منشعب از «ایسمها» و اندیشههای پیچیده گره میخورد؛ شاهد جریانسازی آن هنر قدسی در بطن و متن زندگی تمامی مردمان جهان هستیم.
به 300 سال پیش باز گردیم؛ زمانی که در عهد صفوی شاهد به میان نشاندن بیرق مذهب شیعه بهعنوان مذهب رسمی کشور و گرد هم آمدن تمامی رخدادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر مبنای اصول دین اسلام و مذهب شیعه به عنوان پرنفوذترین و جریانسازترین مذهب در جهان اسلام بودیم.
اگر امروز در عقبه قریب به سه قرن تجلی و درخشش آثار هنرمندان موحد و متعهد ایرانی در عرض ارادت به قافله سالار کربلا، حضرت امام حسین(ع) و یاران باوفایش؛ یک به یک و رج به رج به تماشا و حظ برقراری ارتباط فکری، عاطفی، روحی و از همه مهمتر معنایی و معنوی نشستهایم؛ میتوان به هرم حریم جریانسازی زبان هنر شیعی در قامت عرض ارادت صاحب مکتب عاشورا؛ دل بست؛ به او دل داد و در یک کلام عاشقی کرد.
متعهدترین نقاش خیالینگری قهوهخانهای عاشورا
پس از سهم و نقشی که استاد علیرضا و فرزند او، حسین قوللرآغاسی از گذار و گذر هنر اشرافی نقاشی از دربار صفوی به میان عموم مردم مبتنی بر دو ساحت ادبیات رزمی و حماسی با اتکا به روایت نقالان و برگرفته از شاهنامه حکیم طوس و همچنین عرض ارادت به ساحت قدسی فاعلان و فعالان مکتب حسینی و نهضت عاشورایی در تولد و خلق هنری با عنوان نقاشی قهوهخانهای از دیوار کاخهای دربار به زورخانهها؛ بقاع متبرکه؛ تکایا؛ هیئتها و قهوهخانهها داشتیم؛ به نام دیگری بر میخوریم که او نیز چون استاد حسین قوللرآغاسی؛ خود نه تنها به تنهایی یکه تاز قلهنشین عرض ارادت تام و تمام در خلق تمامی پردههای نگارگری و خیالینگاری عاشورایی و هنر سرخ بود که تا به امروز نیز نام او بهعنوان متعهدترین هنرمند در شاخه خیالینگاری در ساحت نقاشی قهوهخانهای با محوریت حماسه عاشورا شناخته و شناسای اهل ذوق و هنر بوده است. استاد زندهنام محمد مدبر! نامی که تا به امروز نهتنها ایران و ایرانی که جهان به احترام او تمامقد میایستد و کلاه از سر برمیدارد.
همنشینی طعم تلخ یتیمی و شیرینی استادی
اولین مشقهای محمد مدبر که در دوران کودکی و زمانیکه کمتر از 10 سال داشت زمانی هویدا شد که طعم تلخ یتیمی را چشید. درست زمانی که در نقش طفلان مسلم در تعزیههای تکیه دولت میدرخشید.
او بعد از تجربه تلخ یتیمی در محضر و کارگاه استاد علیرضا قوللرآغاسی، در سایه رفاقت و دوستی با یار همزیستاش؛ حسین قوللرآغاسی به یادگیری مشق نقاشی بر چوب و کاشی از حماسههای شاهنامه پرداخت.
زمانیکه خود به درجه خلق اثر رسید؛ نتوانست تاب عاشقی و دلدادگی به سید و سالار شهیدان بعد از تجربه درخشش در شبیهخوانیهای تعزیه را در بطن و متن وجود خود تحمل کند. پس آن شور و حال را عاشقانه و خالصانه؛ شیوا و مملو از سخن و گفتارِ معرفتبخش در قالب خلق پردههای نقاشی قهوهخانهای با مضامین عاشورایی به همگان عرضه کرد.
اینچنین بود که نام محمد مدبر با نقاشی قهوهخانهای در ساحت هنر سرخ عاشورایی پیوندی ناگسستنی، عمیق، جریانساز و معنابخش یافت.
قاببندی محمد مدبر در نقطه مقابل قوللرآغاسی
به همان میزان که حسین قوللرآغاسی بخشی از اولینهای هنر نقاشی خیالینگاری در قامت پردههای نقاشی قهوهخانهای با محوریت حماسه عاشورا را به نام خود رقم زده است؛ محمد مدبر نیز اولینهای مختلف و متعددی را در پسِ پشت هنرنمایی قلم جادوییاش و ذهن لبریز از معنویت و عشقِ ارادت به امام حسین(ع) به نام خود جاودان کرد.
یکی از نخستین اولینهایی که به نام محمد مدبر در حوزه خلق تابلوهای نقاشی قهوهخانهای عاشورایی رقم خورده، درست در نقطه مقابل حسین قوللرآغاسی که به شدت به کادربندی، رعایت نظم و هارمونی کلاسیک مبنی بر توازن دو سوی راست و چپ تصویر بود.
محمد مدبر فارغ از توازن تصویر؛ مرکز ثقل معنابخش تمامی تابلوهای خود را به چهره حماسهسازان دشت کربلا بخشید. وی فارغ از قرار دادن خود در چارچوب قابهای مستطیلی در اشکال مختلف از نیم دایره؛ دایره تا نقاشی هلالی که برگرفته از ماه عالمتاب است را برای بیان و زبان هنریاش برگزید.
طبیعتسازی؛ قرعهای به نام محمد مدبر
دو دیگر ویژگی محمد مدبر؛ اصلی که به نام محمد مدبر در نقاشی قهوهخانهای ثبت و جاودان شده است به میان آوردن پای طبیعتسازی، همگام و دوشادوش خیالینگاری در خلق تابلوهای نقاشی قهوهخانهای عاشورایی است.
او هم طبیعت اطراف و هم بازتاب روح بلند و ملکوتی امام حسین(ع) و یاران باوفایش را در به تصویر کشیدن تابلوهای قیام و نهضت حسینی با قلم روای و قصهگوی خود به مخاطب عرضه داشت.
نقاشی در مقام قصهگویی
سه دیگر ویژگی تابلوهای محمد مدبر، زبان قصهگویی تابلوهایش است. تابلوهایی که هرچند مخاطب در مواجهه نخست با آن یک تصویر ثابت از یک رخداد در یک مکان را به نظاره نشسته؛ اما به طرفةالعینی و بر هم زدن چند پلک؛ ذهن، روح و روان او چنان به گفتوگو با فاعل آن اتفاق چه در مقام اولیا و اوصیا و چه در مقام اشقیا قرار میگیرد که بدون در نظر گرفتن بُعد زمان، ناگاه مخاطب ایستاده در برابر تابلوی محمد مدبر احساس میکند که ساعتهاست از زمان ایستادن او در برابر تابلو گذشته؛ اما برای او در قالب این گفتوگوی درونی، شاید چند ثانیه بیشتر نبوده است.
این همان جادویی است که متفکران و اندیشمندان تئوریهای هنر مدرن از آن بهعنوان هنر «ناتورالیسم» یا «طبیعتگرایی» یاد میکنند. هرچند طبیعتگرایان مدرن صرفاً بر محیط پیرامونی افراد در قالب زبانی انتقادی در مواجهه با جهان صنعتی به نقش کردن تمام ادعایشان میپردازند؛ اما طبیعتسازان خیالینگار ایرانی و بهویژه قلهنشین آنها محمد مدبر این طبیعت را چونان فرهنگِ برگرفته از تفکر شرق که تبلور آن را در فلسفه صدرایی و نگرش اشراقی سهروردی میتوان یافت از بطن قهرمان اثر چون امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع)؛ حضرت علیاکبر(ع)؛ حضرت علیاصغر(ع)؛ حضرت قاسم(ع)؛ حضرت فاطمه(س) و حضرت زینب(س) با مخاطب خود قسمت میکند.
طبیعتی طغیانگر، مملو از بیحد و مرز بودن شقاوت قاتلان نوه رسول خدا و فرزند حضرت علی(ع) که تمام مقاومت و ایستادگیاش برای آزادیخواهی، حریت و پاسداشت شأن و مقام انسانی بود. تفکری بنیادین که «زَر» اندیشان و «زور» پرستان و «تزویر» به دستان؛ هیچگاه چنین مفاهیمی متعالی را درنیافته و بههمین سبب کرور کرور در لشکر اشقیا قرار گرفتند. اما آنچه در تاریخ مکتوب مانده حماسهای است تنها به نام امام حسین(ع)، 72 نفر از یاران باوفای ایشان و ردی طلایی در قالب خطبههای ماندگار حضرت زینب(س) که در آن بزرگترین تراژدی بشر در به خون غلطیدن نوه رسول خدا و فرزندی از آلالله را چون حماسهای سترگ، جاوید و ماندگار کرد و به نسیان تاریخ سپرد آن اشقایی که بر اولیاء خداوند شوریدند.
این همان رد مستحکمی است که به زبان قلم محمد مدبر و یا دیگر افراد شاخص در حوزه هنر خیالینگاری در قالب خلق پردههای نقاشی قهوهخانهای عاشورایی نه تنها مسلمانان و شیعیان ایران که تمام جهان را مقهور عظمت و معنای قیام امام سوم شیعیان کردهاست.
به امید آن روز...
در بازتاب آنچه یادگارهای ماندگار محمد مدبر، ترینها و اولینهایی که به نام او ثبت شده است؛ نه این گزارش و روایت و نه هزاران و هزاران نوشته دیگر نمیتواند تام و تمام، بطن و متن قاعده را به دوستداران، عاشقان و شیفتگان این مکتب و نهضت انتقال دهد.
اما چه خوش سعادتی است ماندگار شدن آن روایات در قالب نقشِ خیال در عرض ارادت به درخشانترین خورشید آلالله از طلوع تا غروبی که تجلی و شعشعه ازلی و ابدیاش تا هستِ همیشگی جهان جاری است. اینبار موزهها، این نگهدارندگان میراث تمدن بشر، آنها را برای نسلها، نسلها و نسلهای متمادی به یادگار حفظ کردهاند.
سهم مهمی از آثار گنجینه موزه رضا عباسی که خود یکی از بزرگترین هنرمندان عهد صفوی بود به آثار محمد مدبر و دیگر نام رفیع هنر خیالینگاری نقاشی قهوهخانهای عاشورایی یعنی حسین قوللرآغاسی اختصاص دارد. این همان فصلی است که در جهانی شدن این هنر سهم و دست بالای موزه رضا عباسی را نیز با خود بههمراه داشته است.
سهمی و دستی در به امانت سپردن این آثار به موزههای جهان و معرفی آن به مخاطبانی که چه دانسته و چه ناخودآگاه پای به این موزه میگذارند و از وجود چنین آثاری غرق در لذت و معرفت به شکلی توأمان میشوند.
چه نیکوست که سیاست دولتمردان و بانیان امر فرهنگ و هنر در کشورمان بر این نمط استوار شود تا هنرمندان معدود به جای مانده از نسل بزرگ هنرمندان خیالینگار و طبیعتساز نقاشان پردههای قهوهخانهای را چه در حوزه حماسه و رزم شاهنامه و چه در بخش سوگ و غمنامهای به عظمت جهان اما به معرفت عاشورا و نهضت حسینی را بیش از پیش دریباند تا آنهایی که امروز تعدادشان کمتر از انگشتان دو دست است در سالهای پیش رو بار دیگر در قامت انتقال این دانش و زنده نگه داشتن آن پویاتر و فعالتر باشند.
آنها و آثاری که پس از گذار قرنها از عصر حاضر بار دیگر راقم فصلی از سطور خود را اینبار به درخشش هنرمندان خیالینگار و طبیعتساز قرن 14 هجری خورشیدی -آنِ اکنون- در ساحت عرض ارادت و عشق به سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع)، یاران باوفایش و حماسهسازان دشت کربلا اختصاص دهند. به امید آن روز...
گزارش و روایت از امین خرمی
عکس از طاهره بابایی
فیلم از حامد عبدلی
انتهای پیام