قیام حسینی؛ حرکتی در برابر انحطاط اجتماعی
کد خبر: 4157603
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۶
حجت‌الاسلام عسکر دیرباز مطرح کرد:

قیام حسینی؛ حرکتی در برابر انحطاط اجتماعی

رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ضمن اشاره به بعد عقلانی قیام عاشورا تصریح کرد: وقتی ساختارهای جامعه به سمت تباهی و فساد می‌رود و اکثریت جامعه در برابر آن مقاومتی ندارند و با انحطاط اجتماعی همراه می‌شوند باید کسی که از طرف خداوند ماموریتی دارد یا تشخیص می‌دهد وظیفه‌اش این است، جامعه را از انحطاط نجات دهد و امام حسین(ع) نیز این کار را کرد.

به گزارش ایکنا، نشست اول از سلسله نشست‌های حسینیه حکمت امروز 2 مرداد با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین عسکر دیرباز، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در محل موسسه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

بحث ما این است که چه حکمت‌ها و معارف حکمی و عقلانی در قیام امام حسین(ع) و یارانش وجود دارد. وقتی امام حسین(ع) به عنوان حجت الهی، به عنوان یک اندیشمند، شروع می‌کنند به قیام، باید ببینیم چه طراحی و نقشه‌ای داشتند. ما در سال 40 هجری شهادت امیرالمومنین(ع) را داریم، در سال 50 هجری شهادت امام حسن مجتبی(ع) را داریم و در سال 60 از دنیا رفتن معاویه را.

از دورانی که امام حسن(ع) مجبور شدند با معاویه کنار بیایند تا نیمه سال 60 هجری، معاویه به عنوان خلیفه مسلمانان بود و مقر حکومتش در شام بود و فرمانروایی می‌کرد. در دوران معاویه کارهای زیادی در جهان اسلام صورت گرفت و اموری را به عنوان امور دینی، خلیفه مسلمانان انجام داد که خیلی از آن امور مورد اعتراض صحابه و یاران و تابعین واقع شد. در سال 58 هجری یعنی دو سال قبل از مرگ معاویه امام حسین(ع) در سفری که به مکه داشتند (چون آن حضرت 25 بار به مکه سفر کردند)، در منا 700 نفر از اصحاب و تابعین را جمع کردند و برای آنها سخنرانی مفصلی ایراد فرمودند و در این سخنرانی به آیات متعددی از قرآن استشهاد کردند و جایگاه امیرالمومنین(ع) و خاندان پیامبر را برای حاضرین در جلسه تشریح کردند و اقداماتی که معاویه انجام می‌داد را تبیین کردند و وظایفی که علما و خواص داشتند مطرح فرمودند.

وضعیت اجتماعی در دوران امام حسین(ع)

نامه‌هایی بین امام حسین(ع) و معاویه رد و بدل می‌شد که محتوای نامه‌ها در اختیار ما هست. اینها مجموعا نشان‌دهنده این است که وضعیت فرهنگی اجتماعی و عقلانی و سیاسی آن روزگار را امام حسین(ع) برای ما ترسیم می‌کند. شرایط به گونه‌ای است که حکومت دارد از سنت پیامبر(ص) و آموزه‌های دینی و آنچه پیامبر(ص) برای آوردنش سال‌ها تلاش کردند فاصله می‌گیرد و به سرعت این فاصله تشدید می‌شود. اینجا بود که با از دنیا رفتن معاویه در نیمه سال 60 هجری، وقتی از امام حسین(ع) بیعت خواستند از بیعت استنکاف کردند و بیعت نکردند و به سمت مکه حرکت کردند. حدود 4 ماه در مکه بودند. در این فاصله از طرف کوفیان نامه‌هایی آمد که محتوای آنها در گزارشات تاریخی آمده است. امام حسین(ع) به عنوان گام دوم قیام خودشان به این نامه‌ها پاسخ مثبت دادند و مسلم بن عقیل را فرستادند تا وضعیت کوفه را ارزیابی کند.

پس گام اولی که امام حسین(ع) برداشتند این بود حاضر نشدند با یزید بیعت کنند و مشروعیت حکومت یزید را نپذیرفتند. در این ایام هیچ خبری از مردم کوفه نبود. این گام اولی است که حضرت برداشتند. گام دوم حضورشان در مکه بود که با نامه‌های مردم کوفه مواجه شدند و آنها را اجابت کردند و مسلم را فرستادند تا اوضاع کوفه را ارزیابی کند. این هم گام دومی بود که حضرت انجام دادند. وقتی پاسخ مثبت مسلم را دریافت کردند ایشان به سمت کوفه حرکت کردند. وقتی فرماندار کوفه عوض شد و فرد جدیدی آمد و اوضاع را دگرگون کرد حضرت مسلم نتوانست وضعیت را به امام گزارش کند و حضرت را به شهادت رساندند.

اگر تا اینجا یک واکاوی در حرکت امام حسین(ع) داشته باشیم می‌توانیم اینطور عرض کنیم وقتی به آموزه‌های قرآن کریم مراجعه می‌کنیم می‌بینیم انبیا مبعوث شدند تا آنچه به عنوان رسول باطنی و عقل و خرد در اختیار انسان‌ها قرار داده برانگیزانند و دعوت انبیا مکمل عقل خدادادی است.

ما باید قیام امام حسین(ع) را هم در پرتو آموزه‌های قرآن و به عنوان اینکه قیام ایشان یک بعد عقلانی دارد و موجب می‌شود ما بعد عقلانی خودمان را تقویت کنیم نگاه کنیم. این از چه جهت است؟ از این جهت که تعالیم انبیا تکمیل‌کننده دریافت‌های عقلانی ما هستند و تقویت‌کننده انگیزش‌های متعالی. امام حسین(ع) درست است که از سال 40 هجری تا 60 هجری در جامعه‌ای بودند که اوضاع اجتماعی مساعد جایگاه اهل بیت پیامبر نبود و معاویه درصدد تخریب و تضعیف جایگاه معنوی و قداست و جایگاه اجتماعی و سیاسی اهل بیت بود. حتی تعرضی نسبت به خود پیامبر(ص) داشت ولی این را خیلی نمی‌توانست علنی مطرح کند ولی نسبت به اهل بیت چنین کاری انجام می‌داد.

کنش و ساختار در قیام امام حسین(ع)

وقتی امام حسین(ع) در این فضا به سر می‌برد و با دور شدن جامعه از تعالیم قرآن و سنت پیامبر مواجه می‌شود، حضرت دست به یک اقدام اساسی می‌زند. تا موقعی که معاویه در قید حیات است در حد تبادل نامه بسنده می‌کند ولی وقتی معاویه از دنیا می‌رود و یزید سر کار می‌آید امام حسین(ع) نوع مبارزه خود را عوض می‌کند. این به چه جهت است؟ بحثی مطرح است به نام ساختار و کنش. ما یک کنش‌هایی داریم و جامعه یک ساختارهایی دارد. تا چه حدی در پیچ  و خم ساختارهای اجتماعی می‌توانیم اعمال اختیار کنیم و انتخاب خود را عملیاتی کنیم؟ آیا ساختارهای سنگین اجتماعی به ما اجازه می‌دهند یکجاهایی گزینه‌های خودمان را داشته باشیم یا نه، ساختارها محدودیت‌هایی برای ما ایجاد می‌کنند؟

طبعا ساختارها محدودیت‌هایی برای ما ایجاد می‌کنند. بله افرادی در جامعه هستند که با تمام هزینه‌ها حاضرند اعتراض خود را بیان کنند ولی اکثریت در شرایط خاصی این اعتراض را انجام می‌دهند. اساس حکومت یزید نامشروع بود و یزید کوچک‌ترین صلاحیتی برای حکومت نداشت لذا وقتی امام حسین(ع) با بیعت مواجه شد اعتراض کرد. این اعتراض به چیست؟ اینکه ساختار اجتماعی دارد از سنت‌های اصیل الهی دور می‌شود. در چنین شرایطی باید یک نفر قیام کند. وقتی حضرت قیام را شروع کردند با نامه مردم کوفه مواجه شدند. اینگونه نبود بی‌اطلاع باشند که مردم کوفه با امام همراهی نکنند بلکه وقتی نامه نوشتند در ظاهر حجت را بر امام تمام کردند و امام به سمت کوفه حرکت کردند.

وقتی ساختارهای جامعه به سمت تباهی و فساد می‌رود و اکثریت جامعه در برابر آن مقاومتی ندارند و با انحطاط اجتماعی همراه می‌شوند باید کسی که از طرف خداوند ماموریتی دارد یا تشخیص می‌دهد وظیفه‌اش این است جامعه را از انحطاط نجات دهد قیام کند و امام حسین(ع) نیز این کار را کرد.

انتهای پیام
captcha