به گزارش ایکنا نصرالله تابش، کارشناس و منتقد سینما، شامگاه اول خرداد در نشست علمی «مبانی زیباییشناحتی سینمای اسلامی»، با بیان اینکه حقیقت و عدالت جزء اصلیترین عناصر زیبایی از منظر دین است، گفت: تعریف عدالت در تحلیل یک فیلم و فیلمنامه بسیار نقش دارد، زیرا تعریف مشهور عدالت وضع الشیء فی موضعه است و در فیلم هم میگوییم اگر فلان سکانس در جا و موقعیت خودش نبود، موجب بیعدالتی نمیشد؟ حقیقت هم چنین نقشی دارد.
این کارشناس سینما با بیان اینکه شناخت روانشناسانه افراد و جامعه در ساخت فیلم اهمیت دارد، گفت: مثلاً آقای حسن فتحی وقتی به مراکز تفریحی و... میرفت، دفترچه یادداشتی داشت که از نوع رفتار مردم نکتهبرداری و تحلیل شخصیت میکرد تا در فیلمهایش استفاده کند و دستمایه شخصیتپردازی و دیالوگها بود. همچنین مطالعات روانشناسی و ... هم به ما کمک زیادی میکند.
وی با بیان اینکه هنر به خصوص درام بسیار جزئیمحور است، در حالی که تفکر فلسفی ملاصدرا وارد جزئیات تحلیل شخصیت انسان نمیشود، افزود: وقتی ما میخواهیم بین دین و هنرهای دراماتیک نسبت برقرار کنیم، باید تکلیفمان را با دین و فلسفه و دین و روانشناسی و دین و جامعهشناسی، دین و عرفان و... روشن کرده باشیم، زیرا ما سنت عرفانی قدیمی و قوی داریم یا در ادبیات کلاسیک اروپا به عرفان پرداخته شده است؛ مثلاً شکسپیر در هملت به عرفان اشاره میکند.
تابش بیان کرد: یکی از مباحث در عرفان این است که آیا تجارب شهودی عرفا لزوما منطبق بر دین است یا خیر زیرا احتمال دخالت ابلیس برای القای تجربه شهودی غیردینی هم وجود دارد؛ مثلاً هملت داستان یک شاهزاده دانمارکی است که پدرش توسط عمویش کشته شده و مادر او را تصاحب کرده است و روح پدر در هملت آشکار میشود و پدر به هملت میگوید اینها مرا کشتهاند. هملت در واگویه با خودش میگوید این نوع تجارب شهودی میتواند با دخالت ابلیس هم باشد یعنی تجارب شهودی در 5 قرن قبل در انگلیس مطرح بوده است.
تابش با بیان اینکه اگر عرفان بخشی از دین است باید بگوییم با کدام قرائت عرفانی دین قرار است یک فیلم را بسازیم یا تحلیل کنیم، تصریح کرد: داریوش مهرجویی چند فیلم ساخته است که موضوع آن عرفان است ولی نگاهی از عرفان را اشراب کرده است که تفاوتی میان بودیسم و اسلام و مسیحیت و... قائل نمیشود حتی تکلیف ما با جامعهشناسی باید روشن شود.
مدیرمسئول مجله فیلمنگار، با بیان اینکه ما آیاتی از قرآن درایم که مرتبط با مباحث جامعهشناسی است، اظهار کرد: از جمله این آیه که فرموده است: سنن الهی تغییرناپذیر است؛ وقتی شما به سنت حاکم بر هالیوود و سینمای اروپا نگاه میکنیم پی میبریم که چه پشت پردهای دارد و باید براساس سنتها قضاوت کنیم که سرنوشت قهرمان یک فیلم و داستان منطبق بر سنن الهی طراحی شده است یا خیر؟ مثلاً قرآن کریم فرموده منافق کسی است که آتشی را روشن میکند تا در پرتو نور آن حرکت کند، ولی خداوند آن نور را از بین میبرد؛ یعنی اگر کسی شخصیت نفاقگونه داشته باشید به موفقیت اولیه ممکن است برسد، ولی در نهایت شکست خواهد خورد و ما میتوانیم این سنت را در فیلم هم ببینیم.
تابش بیان کرد: این سنت که تصور کنیم انسان محصول شرایط اجتماعی است؛ اکثر قریب به اتفاق فیلمهایی که اصغر فرهادی ساخته است بر همین اساس و تفکر است؛ یعنی اگر کسی دروغ میگوید اجتماع او را مجبور کرده است، در حالی که ما براساس سنت خودمان معتقدیم که تأثیر اجتماع بر افراد، مطلق نیست و یکی از عوامل انحراف افراد است و لزوماً جوّ اجتماع حاکم بر وجود انسان نیست و وراثت و عقل و خانواده و... هم در فرد مؤثر است.
مدیرمسئول مجله فیلمنگار با تأکید بر اینکه ما نیازمند جامعهشناسی اسلامی هستیم، اظهار کرد: برخی قائلند که باید بین فلسفه اسلامی و فلسفه مسلمین تفکیک قائل شویم، بین عرفان اسلامی و عرفان مسلمین و تربیت اسلامی و تربیت مسلمین هم همینطور وگرنه دچار یکسری موانع خواهیم شد و باید تکلیف این موضوعات را مشخص کنیم تا بتوانیم از هنر اسلامی و شیعی سخن بگوییم.
وی افزود: بسیاری از مستنداتی که بنده برای تبیین زیباییشناسی هنر از منظر دین دارم روایات و آیات هستند یعنی براساس آیات و روایات میتوان نسبت دین و سینما را تئوریزه کنیم البته برخی هم میگویند چون سینما امر مدرنی است و در دوره پیامبر(ص) نبوده است بنابراین قرآن و روایت حرفی برای گفتن در این عرصه ندارند. بنده هم وقتی شروع کردم عدهای تمسخر میکردند که مگر سینمای دینی هم داریم و سینمای دینی همین راز بقاست که پدیدههای عالم را ببینیم و سبحان الله بگوییم ولی وقتی مقالاتی را منتشر کردیم ملاحظه کردند که میشود. برخی میگویند ضرورتی ندارد که اسلام در مورد هنر حرفی داشته باشد. به نظرم اگر جوهر هنر را زیبایی بدانیم، اگر اسلام در مورد زیبایی حرف زده باشد حتماً در مورد سینما هم حرف زده است و نمیشود اسلام به زیبایی پرداخته باشد، ولی بگوییم ربطی به سینما ندارد.
تابش با تأکید بر استحکام نظریه زیباییشناختی اسلام، تصریح کرد: از امام رضا(ع) روایت شده است که اگر مردم محاسن و زیبایی کلام ما را دریابند از ما تبعیت خواهند کرد یعنی تبعیت از سخنان معصوم در گرو درک زیبایی لفظی و محتوایی سخنان ایشان است. در نسبت هست و باید چند نظریه وجود دارد و از جمله دیدگاهی که به شهید مطهری منسوب است و ایشان فرموده است از جهانبینی ایدئولوژی بیرون میآید ولی سروش میگوید منطقا از آنچه هست، باید بیرون نمیآید. دیدگاه دیگری هم میگوید معرفت در وجود انسان تبدیل به احساس شده و ترکیب معرفت و احساس، عمل است یعنی احساس، رابط میان معرفت و عمل است.
مدیرمسئول مجله فیلمنگار افزود: وقتی ما از احساس سخن بگوییم طبیعتاً در ارتباط با هنر حرف زدهایم. عدهای از اعراب گفتند ما ایمان آوردهایم، ولی آیه نازل شد که شما مسلمان هستید ولی ایمان وارد قلوبتان نشده است؛ یعنی ایمان ریشه در معرفت و احساس و عاطفه انسان دارد و ایمان، حب است یعنی وقتی ما درک درستی از توحید و خدا داشته باشیم احساس حب به خدا در وجود ما پدیدار میشود و هنر هم یعنی خلق موقعیت عاطفی معنادار و یعنی اینکه با بی معنایی نمیتوان، عاطفه خلق کرد.
تابش با طرح این پرسش که آیا هر نوع هنری که تأثیر عاطفی دارد، هنر دینی است؟ تصریح کرد: مثلاً کسی که تقوا دارد عاشق یک محبوبی است ولی یک بدی مرتکب شده که باعث ناراحتی محبوب شده است و او چنان عاشق است که نگران از دستدادن محبوب است بنابراین باید روشن کنیم وقتی از احساس سخن میگوییم باید روشن کنیم که کدام احساس، واقعاً دینی است؟ بنابراین پیوند میان هنر و دین نیازمند روشنشدن مسائل عاطفی و احساسات است.
این کارشناس فیلم با اشاره به موضوع شر به عنوان یکی از مباحث فلسفی پیچیده که بسیاری در تبیین آن نتوانستهاند حق مطلب را ادا کنند، بیان کرد: بنده وقتی نظرات فلاسفه در مورد شر را مطالعه میکنم چه فلاسفه مسلمان و چه فلاسفه غرب، واقعا قانعکننده نیست و تنها راهی که میتوان مسئله شر را برای مخاطب تبیین کرد از طریق درام و سینماست؛ یعنی شر یک ضرورت برای خلق زیبایی است و بدون آن امکان خلق زیبایی وجود ندارد. یعنی خدا انسان را طوری آفریده که آزاد است و در آزادی کشمکش به صورت طبیعی رخ میدهد و زیبایی با هدف خلقت پیوند خورده است؛ یعنی اگر بخواهیم زیبایی هستی را درک کنیم باید هدف عالم را بدانیم. حضرت زینب(س) و ابن زیاد هر دو یک واقعه را میدیدند، ولی ایشان میفرماید: «ما رأیت الا جمیلا.» بنابراین برای شناخت شرور باید نگاه زیباییشناسی داشتیم و براساس درام تحلیل کنیم.
انتهای پیام