رسانههای معاند از دیرباز و در همان سالهای نخست پس از شهادت امام حسین(ع) از همه ابزارها برای پنهانکاری فاجعه کربلا بهره بردند؛ رسانههایی همچون منابر نماز جماعت و جمعه که به عنوان رسمیترین رسانه دولت و حاکمیت در آن برهه زمانی شناخت میشد درباره شهادت امام حسین(ع) تجاهل میورزیدند و هیچگاه از مصائب اهل بیت(ع) سخن به میان نمیآوردند.
در این بین ادیبان، محدثان و مورخان نقش ویژهای در مخفی نگاه داشتن زوایای مختلف کربلا ایفا کردند، بلکه برخی اخبار و مفاهیم آن را به نفع دستگاه فاسد بنیامیه روایت کرده و به ثبت رساندند. سکوت رسانهای بنیامیه در مقابل فاجعه کربلا یک اقدام هماهنگ از سوی مرکز تصمیمگیری رسانهای بنی امیه بود که تا قرنها بعد اثر خود را در فضای روایی، حدیثی و فرهنگی جامعه بر جای گذاشت.
تاریخ گواه روشنی بر تلاش مذبوحانه بنیامیه در سانسور واقعه عاشورا است؛ تلاشی که در راهبرد رسانهای رسانههای عربی عصر حاضر نیز به وضوح دیده میشود و پنهانکاری بزرگ رسانههای عربی در مواجهه با زیارت اربعین نمونه بارز آن است.
نمونههای متعددی در تلاش رسانهای بنیامیه در القای مفاهیم ضد عاشورایی و سانسور گسترده شخصیت امام حسین(ع) وجود دارد از جمله:
در روز عاشورا نهاد رسانهای بنیامیه در متن واقعه عاشورا فعال شده و مانع از رسیدن سخن امام به لشکر عمر بن سعد شده بود و با ایجاد پارازیتهای مکرر به نقشآفرینی مشغول بود.
«فَأَحاطوا بِالحُسَينِ مِن كُلِّ جانِبٍ حَتّى جَعَلوهُ في مِثلِ الحَلقَةِ. خَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام مِن أصحابِهِ حَتّى أتَى النّاسَ فَاستَنصَتَهُم فَأَبَوا أن يُنصِتوا، فَقالَ لَهُم: وَيلَكُم! ما عَلَيكُم أن تُنصِتوا إلَيَّ فَتَسمَعوا قَولي، و إنَّما أدعوكُم إلى سَبيلِ الرَّشادِ، فَمَن أطاعَني كانَ مِنَ المُرشَدينَ ، ومَن عَصاني كانَ مِنَ المُهلَكينَ، وكُلُّكُم عاصٍ لِأَمري، غَيرُ مُستَمِعٍ لِقَولي، قَدِ انخَزَلَت عَطِيّاتُكُم مِنَ الحَرامِ، ومُلِئَت بُطونُكُم مِنَ الحَرامِ، فَطَبَعَ اللّه ُ عَلى قُلوبِكُم»:
امام حسين(ع) را از هر سو، مانند حلقهاى در ميان گرفتند. در اين هنگام، امام حسين(ع) از جمع يارانش بيرون آمد و نزديك سپاه عمر سعد آمد و از آنان خواست كه ساكت شوند؛ اما آنان نپذيرفتند. امام عليه السلام به آنها فرمود: «واى بر شما! چه زيانى مىكنيد اگر ساكت شويد و به سخن من گوش بسپاريد، در حالى كه من، فقط شما را به راه هدايت، فرا مىخوانم؟ هر كس مرا فرمان بَرَد، از رهيافتگان است و هر كس نافرمانى كند، از هلاك شدگان و همه شما از فرمان من، سرپيچى مىكنيد و به گفتهام گوش نمىدهيد؛ زيرا عطاياى شما را از حرام پرداختهاند و درونتان از حرام، پُر شده است و از اين رو خداوند، بر دل هايتان مُهر زده است. (مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 2 ص 6 ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 8).
سب و شتم اهل بیت(ع) جزو روشهای حکومت بنیامیه بود و این ساختار توسط معاویه پیریزی و از نهاد رسانه رسمی حکومت یعنی «منبر» پیگیری میشد. طبری مورخ شهیر مینویسد:
«ان معاویة بن ابی سفیان لما ولی المغیرة بن شعبة الکوفة فی جمادی سنة ۴۱ دعاه فحمد الله واثنی علیه ثم قال: ... ولست تارکا ایصاءک بخصلة لا تتحم عن شتم علی وذمه والترحم علی عثمان والاستغفار له والعیب علی اصحاب علی والاقصاء لهم و ترک الاستماع منهم ...»: معاویه، وقتی که در سال ۴۱ مغیرة بن شعبه را والی کوفه قرار داد به وی دستور داد و گفت: یک مطلب را فراموش مکن و بر آن پافشاری کن و آن فحش و ناسزاگویی به علی (علیهالسلام) است و در مقابل از عثمان به عظمت یاد کن و همیشه برای وی طلب آمرزش نما و از یاران علی (علیهالسلام) بدگویی کن و آنان را تبعید نما و به سخنانشان گوش نکن. (طبری، تاریخ طبری، ج 5 ص 253).
این رویه تا زمان عمر بن عبدالعزیز سالیان سال به طور رسمی دنبال شد و برای همگان تبدیل به یک عادت شده بود. ابن زیاد پیش گام سوء استفاده منبر در قضیه کربلاست. او در بهرههای مختلفی از منبر کوفه به عنوان ابزاری در جهت منافع خود و حکومت بهره برد. ابن اعثم کوفی مینویسد:
«صَعِدَ ابنُ زِيادٍ المِنبَرَ، فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَيهِ، وقالَ في بَعضِ كَلامِهِ: الحَمدُ للّه ِِ الَّذي أظهَرَ الحَقَّ وأهلَهُ، ونَصَرَ أميرَ المُؤمِنينَ وأشياعَهُ، وقَتَلَ الكَذّابَ ابنَ الكَذّابِ. قال: فَما زادَ عَلى هذَا الكَلام ِشَيئا ووَقَفَ، فَقامَ إلَيهِ عَبدُ اللّه ِ بنُ عَفيفٍ الأَزدِيُّ رَحِمَهُ اللّه ُ.....فَلَمّا سَمِعَ مَقالَةَ ابنِ زِيادٍ، وَثَبَ قائِما ثُمَّ قال: يَابنَ مَرجانَةَ، الكَذّابُ ابنُ الكَذّابِ أنتَ وأبوكَ ومَنِ استَعمَلَكَ وأبوهُ، يا عَدُوَّ اللّه ِ أتَقتُلونَ أبناءَ النَّبِيّينَ وتَتَكَلَّمونَ بِهذَا الكَلامِ عَلى مَنابِرِ المُؤمِنينَ ؟!»: ابن زياد از منبر بالا رفت و خدا را حمد و ثنا گفت و در ميان سخنش گفت: ستايش خدايى را كه حق و اهلش را چيره كرد و امير مؤمنان و پيروانش را يارى داد و دروغگو پسر دروغگو را كشت. او ديگر چيزى بر اين سخن نيفزود و توقف كرد. عبد اللّه بن عفيف اَزْدى ـ كه خدا، رحمتش كند ـ هنگامى كه سخن ابن زياد را شنيد، از جا بر جَست و سپس گفت: اى پسر مرجانه! دروغگو پسر دروغگو تو و پدرت هستيد و هر كس كه تو را به كار گماشت و نيز پدرش. اى دشمن خدا آيا فرزندان پيامبران را مىكشيد و اين سخن را بر منبرهاى مؤمنان مىگوييد؟! (الفتوح: ج 5 ص 123 ، مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمی: ج 2 ص 52).
همانگونه که اشاره شد تلاش بنی امیه برای تزریق دیدگاه خود به جامعه به عنوان یک فرهنگ عمومی و باورپذیر تا حدودی در منطقه شام و بخشهایی از کوفه با موفقیت همراه بود. طیفهای مختلف مردم در سده نخست اسلامی با دیدگاه اموی که از طریق رسانههای وابسته به حکومت به بطن جامعه دائماً تزریق و القا میشد همراه شده بودند. نمونه روشن آن واکنش یک پیرمرد شامی به حضور اهل بیت(ع) در دمشق است که نشان از دیدگاه کلی مردم آن دیار به شمار میآید. سیدبن طاووس مینویسد:
«جاءَ شَيخٌ، فَدَنا مِن نِساءِ الحُسَينِ عليه السلام وعِيالِهِ ـ وهُم في ذلِكَ المَوضِعِ ـ وقالَ: الحَمدُ للّه ِِ الَّذي قَتَلَكُم وأهلَكَكُم وأراحَ البِلادَ مِن رِجالِكُم ، وأمكَنَ أميرَ المُؤمِنينَ مِنكُم! فَقالَ لَهُ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام: يا شَيخُ! هَل قَرَأتَ القُرآنَ؟ قالَ: نَعَم. قالَ: فَهَل عَرَفتَ هذِهِ الآيَةَ: «قُل لَا أَسْئلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى» ؟ قالَ الشَّيخُ: قَد قَرَأتُ ذلِكَ. فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام: نَحنُ القُربى ـ يا شَيخُ»: پيرمردى آمد و به زنان و خاندان حسين عليه السلام كه در آن جا بودند، نزديك شد و گفت: ستايش خدايى را كه شما را كشت و هلاكتان كرد و كشور را از [شرّ] مردان شما، آسوده کرد و شما را در اختيار امير مؤمنان نهاد. امام زين العابدين عليه السلام به او فرمود: «اى شیخ! آيا قرآن خواندهاى؟». گفت: آرى. فرمود: «آيا آيه: بگو: بر آن (رسالت)، اجرى، جز مهروَرزى با نزديكانم از شما نمىطلبم را خواندهاى؟». پيرمرد گفت: آن را خواندهام. امام عليه السلام به او فرمود: «آن نزديكان، ما هستيم، شیخ». (الملهوف: ص 211، بحار الأنوار: ج 45 ص 129 الفتوح : ج 5 ص 129).
بازتاب تفکرات اموی و چارچوب فکری آنان به صورت جدی در منابع حدیثی دیده میشود، چراکه حدیث به عنوان دست آویزی مهم و رسانهای با اثر گذاری گسترده شناخته میشود. صحیح بخاری و صحیح مسلم که صحیح ترین کتب اهل سنت پس از قرآن هستند، روایتی را که دلالت بر فضیلت انکار نشدنی امام حسین(ع) است بهطور کلی سانسور میکنند.
روایت مشهوری وجود دارد که سیدالشهدا(ع) در ظهر عاشورا خطاب به لشکر اموی یادآور شد و حتی آنان محتوای این فضیلت را تایید کردند، ولی کتب صحیح بخاری و مسلم که گویا بر اصول طرحریزی شده امویان پایبند بودهاند، این حدیث مهم را در کتابهای خود ذکر نکردهاند. حاکم نیشابوری عالم متبحر اهل سنت در سخنی صریح میگوید: «تعجب میکنم چرا بخاری و مسلم این روایت را در کتاب خود ذکر نکردهاند».
روایت این است: «حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ، ثنا عَبْدُ الْحَمِيدِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحِمَّانِيُّ، ثنا الْحَكَمُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نُعْمٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلَّا ابْنَيِ الْخَالَةِ». پیامبر خدا(ص) فرمودند: حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند.
سخن حاکم نیشابوری چنین است: «هَذَا حَدِيثٌ قَدْ صَحَّ مِنْ أَوْجُهٍ كَثِيرَةٍ، وَأَنَا أَتَعْجَبُ أَنَّهُمَا لَمْ يُخَرِّجَاهُ» این روایت از طرق و سندهای زیاد و صحیحی وارد شده است و من تعجب میکنم که چرا بخاری و مسلم آن را در کتابهای خود ذکر نکردهاند. (مستدرک علی الصحیحین - حاکم نیشابوری – ج 3 ص 182).
رسانههای تصویری عربی در روزهای گذشته و در مواجهه با زیارت میلیونی اربعین به عنوان بزرگترین تجمع انسانی جهان با بیش از ۲۰ میلیون جمعیت، در ادامه دیدگاه بنیامیه به سانسور جدی پرداخته و از تهیه و پخش یک گزارش ساده نیز دریغ میورزند. در عین حال همین رسانهها که نام عربی و اسلامی را یدک میکشند، به پخش مستقیم درگذشت یک ملکه از کشورهای اروپایی می پردازند.
به درستی که حضرت زینب(س) فرمود: «فَكِد كَيدَكَ وَاسعَ سَعيَكَ وناصِب جَهدَكَ، فَوَاللّه ِ لا تَمحُوَنَّ ذِكرَنا، ولا تُميتُ وَحيَنا ، ولا تُدرِكَ أمَدَنا، ولا تَرحَضُ عَنكَ عارَها»: حيلهات را به كار ببند، تلاشت را بكن و همه توانت را به كار گير؛ امّا به خدا سوگند، نخواهى توانست ياد ما را [از خاطرها] پاك كنى و وحىِ ما را بميرانى و مهلت ما را در نمىيابى و ننگت شُسته نمىشود.(الملهوف، سید بن طاووس، ص 215).
محمدرضا سلمانی عبیات، پژوهشگر تاریخ شیعه
انتهای پیام