شکیبا شریفیان، دانشآموخته هنرهای تجسمی و دکترای هنرهای اسلامی از دانشگاه تبریز بوده و تاکنون یک جلد کتاب و تعداد زیادی مقالات علمی درباره هنرهای سنتی، هنرهای اسلامی و هنر معاصر جهان عرب، بهخصوص کشور عراق تألیف کرده است. از جمله دغدغههای وی در زمینه هنر، بحث هویت در آثار هنری معاصر بهشمار میرود. شریفیان در کنار دیگر همکاران خود موفق به برگزاری چند نمایشگاه هنرهای سنتی و نگارگری در اصفهان شده و به پژوهش در خصوص جریان هنرهای سنتی در اصفهان پرداخته است. با توجه به ظرفیت هنر در انتقال مفاهیم دینی و عاشورایی، خبرنگار ایکنا در اصفهان گفتوگویی با این پژوهشگر هنرهای اسلامی در خصوص ارتباط میان هنرهای سنتی با جریانهای دینی انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ـ بهطور کلی، تعریف شما از هنرهای سنتی ایران چیست و این هنرها شامل کدام یک از شاخههای هنری میشود؟
شاید بتوان از دو نگاه درباره هنرهای سنتی سخن گفت؛ یک نگاه آکادمیک که وقتی از هنرهای سنتی صحبت میشود، به رویکردهای سنتگرایان و تعریفشان از سنت برمیگردد و نگاه غیرآکادمیک که مبتنی بر امتداد سنتهای هنری است، یعنی این سنتها، محتواها و مضامینی را شامل میشود که طی سالها در هنرها تکرار شده و همچنین به فنون و تکنیکهایی برمیگردد که سینه به سینه منتقل شده است. به عبارت دیگر، سنت هنری هم فنون و تکنیکهایی را شامل میشود که سینه به سینه انتقال پیدا کردهاند و هم مشتمل بر مضامین تکرارشونده هستند.
در نگاه سنتگرایانه، سنت عبارت از حقایق و اصولی است با منشأ الهی که بهوسیله رسولان و پیامبران منتقل شده و هنر سنتی، این اصول را با صورت هنری متناسب با آن مفاهیم خلق میکند و معیارهای خاصی برای دستهبندی آثار دارد. برای مثال، اگر موضوع دینی با زبان صوری فیگوراتیو و رئالیستی اجرا شود، آن را هنر دینی مینامند و نه هنر سنتی. بنابراین، اینکه چه رویکردی اتخاذ شود، حائز اهمیت است. در حال حاضر، به نظر میرسد این دو دیدگاه در هم ادغام شدهاند؛ یعنی هنرمند از سنتهای هنریای که سینه به سینه به وی رسیده است، بهره میبرد و گاه مانند نگارگری معاصر، آنها را با مفاهیم دینی و الهی تلفیق میکند. بنابراین، هنرهای سنتی شامل تمام شاخههای هنری همچون قلمزنی، نگارگری، آیینهکاری، کاشیکاری و... میشود که در طول زمان توانسته است تکنیکها، فنون و مضامین موجود در سنتهای هنری خود را تبیین کند، شکل دهد و نسل به نسل منتقل کند.
ـ چه میزان ارتباط میان هنرهای سنتی ایرانی یا نگارگری ایرانی با مذهب تشیع یا جریانهای دینی وجود دارد؟ اعتقادات هنرمندان چقدر در این خصوص دخیل است؟
چنانچه فرهنگ را میراث معنوی بدانیم، هنر همواره بازتابی از این میراث است. از طرفی، مذهب و باورهای دینی و عامیانه بخش جداییناپذیر از فرهنگ و هویت یک سرزمین هستند. بنابراین میتوان گفت، هنر نگارگری ایرانی بیتردید با مذهب و باورهای دینی پیوند دارد. از این روی، مذهب بخشی از هویت هنرمند را شکل میدهد و اغلب هنرمندان، سابقه خلق اثر با مضامین و روایتهای دینی را در کارنامه هنری خود دارند؛ چنانچه در آثار استادان نگارگری اصفهان مانند محمود فرشچیان، جعفر فتاحی، رضا فتاحی، رضا بدرالسماء و مجید فتاحی نیز این مسئله را شاهد هستیم.
ـ آیا در نگارگری و هنرهای سنتی ایران، جریانی تحت تأثیر محرم و عاشورا وجود دارد؟ این جریان چگونه و از کجا شکل گرفته است؟
خلق آثار با مضامین محرم و عاشورا همواره به واسطه ماه محرم و برپایی مراسم سوگواری اباعبداللهالحسین(ع) وجود داشته است و میتوان همه این آثار را با عنوان هنر عاشورایی دستهبندی کرد، ولی این به معنای وجود یک جریان هنری نیست. بهطور کلی، خلق آثار هنری در پیوند یا گسست با محیط اجتماعی خود اتفاق میافتد. یعنی خلق اثر هنری متأثر از شرایط اجتماعی است که در آن خلق میشود و از طرفی، از جامعه فاصله گرفته و بر مبنای گفتمان درونی هنر مانند مکاتب مختلف نگارگری و تعامل میان آنها به مسیر خود ادامه میدهد.
بنابراین، یکی از راههای معاصریت بخشیدن و جریانسازی هنری، توجه به مسائل مطرح در یک جامعه است؛ مانند جنگ، فقر، انقلابها و... . پس میتوان گفت آنچه امروز بخشی از زندگی امروز ما باشد، میتواند جریانساز شود. دستهبندی یک چیز است و جریان بودن، چیز دیگر. باید دید آیا واقعه عاشورا بخشی از زندگی و چالشهای امروز من هنرمند است یا نه؟ برای مثال، آثار رضا بدرالسماء به واسطه پرداختن به مسائل روز میتواند به جریانی در هنر تبدیل شود، نه به واسطه تأکیدش بر گفتمان انقلاب اسلامی.
ـ با توجه به مطالعاتی که در زمینه هنر معاصر جهان عرب دارید، این مقوله را در میان هنرمندان عرب چگونه ارزیابی میکنید؟
مطالعات من درباره جهان عرب و کشورهای اسلامی، بیانگر این حقیقت بود که تأکید هنرمندان بیش از آنکه بر دین اسلام باشد، بر هویت جهان عرب است، چراکه حتی اسلام بخشی از هویت عرب تلقی میشود. حتماً اصطلاح Arabic calligraphy یا خوشنویسی عربی به گوشتان خورده، جالب است که در اغلب متون هنری، آثار نقاشیخط هنرمندان ایرانی نیز با همین عنوان دستهبندی شدهاند.
ـ به نظر شما وقوع انقلاب اسلامی را چقدر باید در هنرهای سنتی ایران یا اصفهان، جریانساز دانست؟ آیا امروز، ردپای این نوع گرایشها در میان نسل جدید هنرمندان را مانند نسلهای قبل میتوان رصد کرد؟
بدون شک، انقلاب اسلامی در هنرهای سنتی جریانساز بوده، چراکه تجربه زیسته و مشترک هنرمندان زمان انقلاب بوده است. آثار رضا بدرالسماء نیز نمونه بارز امروزی این جریان محسوب میشود که با نگاه ایدئولوژیک انقلاب درآمیخته است، ولی باید توجه داشت که این تجربه زیسته متعلق به هنرمندان دهههای 40 و 50 است و نمیتوان از نسل جوانتر، همانند آنها هنرمندان انقلابی و حسینی ساخت، چون معتقدم آثاری که یک هنرمند خلق میکند، برخاسته از تجربه زیسته اوست. اگر دین برای نسل جدید، برجسته باشد، میتوان تأثیرش را در هنر او دید. باید این پرسشها را مطرح کرد که آیا انقلاب و مذهب دغدغه نسل جدید هست یا خیر؟ آیا با آموزش میتوان انقلاب و دین را به دغدغه امروز هنرمندان تبدیل کرد یا خیر؟ آیا هنری که اینگونه شکل بگیرد، فرمایشی و پروپاگاندا نیست؟ و اگر اینطور است، چقدر باید آن را هنر دانست؟
ـ با توجه به تجربه شخصیتان در برگزاری نمایشگاه بهعنوان کیوریتور (نمایشگاهگردان)، آیا امروز این ظرفیت وجود دارد که نمایشگاههایی با محوریت موضوعات دینی برگزار شود؟
بله، میتوان نمایشگاهی با محوریت موضوعات مذهبی و دینی در شاخههای مختلف، اعم از هنرهای تجسمی و سنتی برگزار کرد، چراکه اغلب هنرمندان بهواسطه فرهنگ و هویت ایرانی با مذهب در تعامل هستند و این مسئله بخشی از تجربه زیسته و هویت آنهاست.
ـ نویسندگان و پژوهشگرانی چون شما چه پشتوانه فکری و تئوری مکتوبی در این زمینهها تألیف کردهاند و چگونه میتوانند در این خصوص تأثیرگذار باشند؟
پژوهشگران میتوانند با مطالعه آثار هنرمندان و نمایشگاههایی که برگزار میشود، به تحلیل و بررسی آنها و تبیین مؤلفههای هویتی مختلف در آثار بپردازند، با بررسی نگارگری دورههای مختلف، مراحل تکوین و تحول نگارگری را شرح دهند، یا مؤلفههای زیباییشناختی نگارگری سنتی را تبیین کنند و معیاری از سنت نگارگری در اختیار قرار دهند. تلاشهای بسیاری در این زمینه انجام و کتابهای متعددی نیز تألیف شده است که منابع مفیدی از سرمایه فرهنگی (فرم و محتوا) در اختیار هنرمندان قرار میدهد. در اینجا، منظور از سرمایه فرهنگی، تمام اندوختهها و داشتههای فرهنگی است که عبارتند از میراث پیشااسلامی، اسلامی، مدرن، معاصر و فرهنگ عامه.
گفتوگو از امیر رجایی
انتهای پیام