اجماع علما برای سپردن اداره جامعه به فقیه
کد خبر: 4061294
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۶
حجت‌الاسلام ایزدهی تبیین کرد:

اجماع علما برای سپردن اداره جامعه به فقیه

حجت‌الاسلام سیدسجاد ایزدهی گفت: در تاریخ علما اختلافی ندارند که در دوره غیبت باید فقیه متصدی امور جامعه باشد و نمی‌گویند عرفا، فلاسفه، متکلمان و ... زیرا نظام تدبیر جامعه مبتنی بر فقه و نیز سنخ فقه اداره مبتنی بر قانون است. 

سیدسجاد ایزدهی به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شامگاه 10 خرداد در نشست علمی «درآمدی بر فقه سیاسی شیعه» در پاسخ به این پرسش که آیا دین یک مقوله سیاسی است یا خیر و اگر اینگونه است، جای سیاست کجاست، گفت: می‌توان پاسخ داد که سیاست در عرصه‌های مختلف دین حضور دارد، اما من از این زاویه پاسخ می‌دهم که مگر ممکن است سیاست در دین حضور نداشته باشد و ما این همه ادبیات در حوزه سیاست و دین داشته باشیم؟ به عبارت دیگر دین به سه عرصه عقاید، رفتارها و اخلاق قابل تقسیم است و در هر کدام گزاره‌های دینی ما مملو از سیاست است. سیاست به معنای تدبیر امور زندگی و جامعه و امری مرتبط با حاکمیت است و این مقولات هم در گزاره‌های دینی بسیارند.

ایزدهی بیان کرد: به تعبیر مرحوم امام(ره)، کسی اگر به ابواب فقه بنگرد، مثلا عنصر قضاوت امری است که همه قائل هستند جزء شئون فقیه است و اگر ما فقط به همین مقوله توجه کنیم، می‌بینیم قضاوت یعنی حق مظلومی را از ظالم ستاندن و او را در قبال ظلمی که کرده بازخواست کردن و به زندان افکندن. قصاص کردن و دیه تعیین کردن جز با حکومت مقدور و میسر نخواهد شد. اگر کسی بخواهد عنصر سیاست را از دین بردارد شاید بیش از 70درصد دین را باید کنار بگذارد.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: گرچه ما در زمان‌هایی در دوره غیبت به خاطر مصالحی مجبور بودیم دم از مسائل سیاسی نزنیم و به احوالات شخصی مردم اکتفا و رساله‌های عملیه را صرفا برای امور شخصی مردم تنظیم کنیم، ولی به این معنا نبود که فقه در همین امور خلاصه می‌شود، بلکه در برابر حاکمان ظالم و جائر کار دیگری از دست کسی برنمی‌آمد.

وی افزود: عدم طرح مباحث به معنای نبود ظرفیت دین برای پوشش مسائل سیاسی نیست. در ادبیات فقهی علاوه بر ارتباط شخص با خدا و طبیعت، گزاره‌های بسیار زیادی درباره ارتباط شخص با دیگران مانند جهاد، حسبه، نماز جمعه، دیات، قصاص، حج و صلح مطرح است که تنها با سیاست قابل تدبیر و مدیریت است و اگر عنصر سیاست را برداریم، در ادبیات ما وجود نخواهند داشت.

معاویه مبدع جدایی دین از سیاست بود

ایزدهی بیان کرد: مبنای ما دین خاتم است، یعنی دینی که می‌تواند تا روز قیامت پاسخگوی نیازهای بشر باشد، این ادبیات در روایات وجود دارد و سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اینگونه بود و حکومت کردند و در برابر طواغیت ایستادند. اهل بیت(ع) فارغ از بحث حکومت و اداره جامعه نبودند ولو اینکه امکانی برای ایشان فراهم نشد و حتی سیره خلفا هم این بود. البته در دوره معاویه او خود را متصدی امور سیاست خواند و گفت من به دین نمی‌پردازم و یک مفتی را برای امور دینی تعیین کرد. اهل سنت و شیعه در این موضوع اختلافی ندارند و امر اجماعی بین همه مسلمین است.

استاد حوزه علمیه در پاسخ به این پرسش که اهل سنت با استناد به آیاتی چون «و ما علیک الا البلاغ»، به تعبیری وظیفه حکومت‌داری را جدا از دین و وظیفه رسالت برای پیامبر(ص) تعبیر می‌کنند، آیا این موضوع قابل پذیرش است؟ گفت: از حیث نظری اهل سنت با ما در اینکه متولیان دین هم می‌توانند متصدی امر سیاست باشند، اختلاف ندارند و برخی اندیشمندان دو سده اخیر آنها چنین ادبیاتی را بیان کرده‌اند که حتی در اهل سنت پذیرفته نشد. آیاتی از این دست مانند «لست علیهم بمصیطر» پاسخ مفصلی به آنها داده شده است، مگر می‌توانیم این موضوع را بپذیریم، در حالی که سیره پیامبر نشان می‌دهد که ایشان حکومت کرده است.

نمونه‌هایی از سیره سیاسی پیامبر(ص)

وی افزود: یهودیان مدینه با پیامبر(ص) پیمان بستند ولی نقض عهد کردند و پیامبر(ص) با آنان جنگید و آنها را از مدینه بیرون کرد. البته مباحث دینداری با شمشیر سازگاری ندارد و باید انسان به باوری برسد تا آن را عمل کند، ولی اگر کسی ذیل قوانین قرار گرفت و یک دینی را پذیرفت باید به آن ملتزم باشد. انسان در بحث ازدواج می‌تواند ازدواج کند یا نکند، ولی وقتی آن را بپذیرد، باید ملتزم به مسائل، مشکلات و فراز و نشیب‌های آن باشد، وگرنه به صورت قانونی با او برخورد می‌شود. در قرآن کریم بیان شده که هیچ زن و مرد مؤمنی حق ندارند وقتی پیامبر(ص) درباره آنها قضاوت کرد، بگویند ما قبول نمی‌کنیم و باید آن را بپذیرند و آیاتی چون آیه ولایت هم مؤید این مسئله است. ممکن نیست پیامبر(ص) برای جنگ و جهاد برنامه‌ریزی کنند و آن وقت هر کسی آزاد باشد که بخواهد همراه ایشان باشد یا نه.

ایزدهی بیان کرد: منطق اطاعت و عدم اطاعت و نیز منطق سلطه‌پذیری و عدم سلطه جایگاه دیگری دارد که ربطی به حکومت ندارد، زیرا حکومت یعنی الزام و اقتدار؛ بنابراین باید بگویند پیامبر(ص) و خلفا حکومت و اقتدار داشتند. در این صورت به دنبال آن بحث الزام وجود دارد و تعابیری چون خلیفه و رهبر مؤید آن است و در ابتدای اسلام کسی شک و تردیدی در این باره نداشت.

آنارشیست‌ها هرج و مرج‌طلب نیستند

ایزدهی با ذکر اینکه جامعه بدون حکومت امکان تحقق ندارد و حتی آنارشیست‌ها به سازمان‌های مردم‌نهاد برای اعمال قدرت اعتقاد دارند و برخلاف باور عمومی، هرج و مرج‌طلب نیستند، تصریح کرد:  جالب اینکه برخی افرادی که مخالف حکومت دینی هستند در مسائلی که برای آنها ایجاد می‌شود مانند اختلافات زناشویی و پرداخت مهریه از طریق قضات اسلامی اقدام می‌کنند. به نظر بنده دخالت دین در سیاست آنقدر بدیهی است که نیازی به اثبات ندارد و اگر کسی فقط به 23 سال حکومت نبی اعظم بنگرد، خواهد دید که ایشان به امور سیاسی و اجتماعی مردم وارد می‌شدند. آیا می‌توان در جامعه دیندار اداره جامعه را به یک فرد کافر سپرد و قوانین غیردینی را اجرا کرد؟

ایزدهی اظهار کرد: در هر جامعه‌ای قوانین براساس هنجارهای غالب آن جامعه تنظیم می‌شود؛ مثلا اگر جامعه‌ای لیبرالیستی باشد، آیا کسی سراغ تنظیم قوانین براساس دین می‌رود یا برعکس؟ اگر قرار است جامعه‌ای براساس دینداری اداره شود، آیا امکان دارد که حاکم آن رضاخان باشد؟ حتی اگر ما آیه و روایت و تراث و پیشینه‌ای هم نداشتیم، این منطق مورد قبول همه جوامع و افراد عاقل است که باید نظام اداره هر جامعه براساس هنجارهای آن باشد.

مبنای ولایت فقیه چیست؟

ایزدهی در پاسخ به این پرسش که تا زمانی که معصومی در جامعه هست، عقلا حاکمیت او را می‌پذیرند، ولی آیا وقتی امام معصوم(ع) در جامعه نیست و در غیبت است، باز دلیلی برای حاکمیت فقها و ولی فقیه داریم یا ولایت فقیه ابداع امام خمینی(ره) است؟ تصریح کرد: در این بحث عمدتا در مورد دوران پس از امام معصوم مثال زده می‌شود، ولی من درباره دوران امام معصوم(ع) مثال می‌زنم. امام علی(ع) حکومت خود را در کوفه بنیان گذاشتند. آیا مردم مصر و حجاز و ایران و ... برای اداره امور زندگی خود بر مبنای دین باید دائما در رفت و آمد به کوفه باشند؟ امام معصوم(ع) هم وکلایی را انتخاب می‌کردند تا مردم به آنان مراجعه کنند. اگر کسی مثلا در دوره امام کاظم(ع) در خراسان حضور داشت، از طریق وکیل امام حاجاتشان را برطرف می‌کردند و حتی اگر وکیل امام هم نبود، سراغ اشبه‌الناس به امام می‌رفتند. لذا امام باقر(ع) خطاب به ابان فرمود من دوست دارم شما در مسجد بنشینی و برای مردم قضاوت کنی و فتوا بدهی، با اینکه امام زنده هستند.

ایزدهی با تأکید بر اینکه دینداری لازمه زندگی است، گفت: حال اگر امام معصوم غایب شدند، باید دیات و قضاوت و قصاص  و جهاد و امر به معروف و ... را تعطیل کنیم تا شاید هزار سال بعد امام معصوم بیاید و اگر کسی چنین بگوید، دین را درست فهم نکرده است. استدلال امام(ره) مبتنی بر همین براهین عقلی بود. ایشان معتقد بود که حکومت تعطیل‌بردار نیست و حالا که امام معصوم در دسترس ما نیست، باید ذیل طاغوت قرار بگیریم؟ به نظرم در دوره معصوم هم می‌توانیم قائل به ولایت فقیه در طول امام باشیم.

سپردن اداره جامعه به فقیه اجماعی است

ایزدهی اضافه کرد: امام معصوم جامعه را از دو طریق اداره می‌کند، علمی و تدبیری؛ فقیه در اداره علمی با بهره‌مندی از اجتهاد از مبانی امام معصوم استفاده می‌کند و براساس روش‌شناسی متقن پاسخگوی نیازهای دینی مردم است و از حیث تدبیری هم نگاه می‌کند که اگر امام حضور داشت چه می‌کرد و فقیه آن را انجام می‌دهد؛ در تاریخ علما اختلافی ندارند که در دوره غیبت باید فقیه متصدی امور جامعه باشد و نمی‌گویند عرفا، فلاسفه، متکلمان و... زیرا نظام تدبیر جامعه مبتنی بر فقه و نیز سنخ فقه اداره مبتنی بر قانون است. 

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار کرد: در اینکه آیا پیشینه ولایت فقیه به دوره امام خمینی بازگشت دارد، اگر کسی انصاف بیشتری داشته باشد، آن را به دوره مرحوم نراقی ارجاع می‌دهد، ولی اگر کسی از دور بر فقه دستی داشته باشد، می‌داند که در آغازین سال‌ تدوین فقه شیعه، کسی مانند شیخ مفید حضور دارد و حتی گفته شده است که فقه ما مبتنی بر فقه شیخ طوسی یعنی شاگرد شیخ مفید است. بنابراین حتی ما قبل از تدوین فقه با مقوله ولایت فقیه مواجه هستیم و رجوع به سلطان عادل در ادبیات دینی ما فراوان است. 

انتهای پیام
captcha