تقابل فرهنگ جاهلیت و فرهنگ اسلام
کد خبر: 4040310
تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۵
استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب

تقابل فرهنگ جاهلیت و فرهنگ اسلام

سه آیه شریفه 50 سوره «مائده»، 33 سوره «احزاب» و 26 سوره «فتح»، بیان‌گر ویژگی‌های فرهنگ جاهلیت و تعصب و حمیت جاهلی در مقابل فرهنگ اسلامی و ویژگی‌های آن همچون آرامش و تسلط بر نفس و غیرت مبتنی بر عقلانیت است و این آیات به نوعی تصویرگر صحنه نبرد این دو فرهنگ است.

آیت‌الله خامنه‌ای

به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات خود به مناسبت عید مبعث با استناد به 3 آیه قرآن به تبیین مسئله «جاهلیت» پرداخته و فرمودند: «یکی از مهم‌ترین شعارها و جهت‌گیری‌های پیامبر اکرم در بعثت، مقابله‌ با جاهلیّت بود. در قرآن بارها جاهلیّت تقبیح شده. تعبیر جاهلیّت -که حالا توضیح می‌دهم که مراد از جاهلیّت چیست- بارها در قرآن تقبیح شده. در سوره‌ مائده: اَفَحُکمَ الجاهِلیَّةِ یَبغون؛ در سوره‌ احزاب: وَ لاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلَیَّة الاولیٰ؛ در سوره‌ انّا فتحنا: اِذ جَعَلَ الّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهِمُ الحَمیَّةَ حَمیَّةَ الجاهِلیَّة؛ و در چند جای دیگر قرآن که حالا من این سه آیه در ذهنم بود، اینجا یادداشت کردم. جاهلیّت تقبیح شده. این جاهلیّت چیست؟ مراد از این جاهلیّت صرفاً بی‌سوادی نیست، نادانی نیست؛ البتّه بی‌سوادی هم در آن هست، لکن این جاهلیّت معنای وسیع‌تری دارد؛ خُلقیّات پَست هم جزو این جاهلیّت است که به بعضی از آنها قبلاً اشاره کردم. رفتارهای ددمنشانه‌ مردم: آدمکشی‌شان، دزدی‌شان، تجاوزشان، حق‌کشی‌شان، ضعیف‌کشی‌شان که همه‌ی اینها رایج بود در بین مردم جزیرةالعرب، اینها جزو همان جاهلیّت است. هرزگی جنسی، هرج و مرج جنسی، ابتذال اخلاقی، برچیده شدن بساط حیا از بین مردم؛ اینها بود دیگر، اینها جزو آن جاهلیّت بود. و بعثت با همه‌ اینها به مقابله پرداخت... هم نادانی و بی‌سوادی و جهالت در آن هست، هم بداخلاقی و ظلم و تبعیض و حق‌کشی و ضعیف‌کشی هست، هم هرزگی جنسی و بی‌بندوباری و هرج و مرج اخلاقی در آن هست؛ همه‌ی اینها جزو جاهلیّت است. خب، پیغمبر با جاهلیّت به مبارزه پرداخت.

حالا نکته مهم اینجا است که بسیاری از همان رذایل اخلاقی که آن روز در مکّه رایج بود، در جزیرة‌العرب رایج بود و پیغمبر با اینها به مقابله پرداخت، بسیاری از آن رذایل اخلاقی، امروز در دنیای به‌اصطلاح متمدّن غربی به شکل سازمان‌یافته و بسیار شدیدتر و بسیار وسیع‌تر وجود دارد؛ عیناً همان رذایل اخلاقی در یک مقیاس بزرگ‌تری امروز وجود دارد، با شدّت هر چه بیشتر.»

حال در این نوشتار به بررسی این سه آیه شریفه می‌پردازیم.

آیه 50 سوره مائده: «أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ؛ آيا خواستار حكم جاهليت‌اند؟ و براى مردمى كه يقين دارند، داورى چه كسى از خدا بهتر است؟»

آیه 33 سوره احزاب: «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ و در خانه‌هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستاده‌اش را فرمان بريد. خدا فقط مى‌خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر ]بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.»

آیه 26 سوره فتح: «إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَىٰ وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا ۚ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛ آنگاه كه كافران در دلهاى خود، تعصّب [آن هم‌] تعصّب جاهليّت ورزيدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد، و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت، و [در واقع‌] آنان به [رعايت ]آن [آرمان‌] سزاوارتر و شايسته [اتصاف به‌] آن بودند، و خدا همواره بر هر چيزى داناست.»

تفسیر نمونه در خصوص این سه آیه آورده است که:

آیه 50 سوره مائده: «خداوند در این آیه به عنوان استفهام انكارى می‌فرمايد آيا اينها كه مدعى پيروى از كتب آسمانى هستند انتظار دارند با احكام جاهلى و قضاوت‌هاى آميخته انواع تبعيضات در ميان آنها داورى كنى؛ افحكم الجاهلية يبغون. در حالى كه هيچ داورى براى افراد با ايمان بالاتر و بهتر از حكم خدا نيست؛ و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون.

همانطور كه در ذيل آيات سابق گفتيم در ميان طوائف يهود نيز تبعيضات عجيبى بود مثلا اگر كسى از طايفه بنى قريظه فردى از طايفه بنى نضير را به قتل مي‌رساند قصاص مى‏‌شد و در صورت عكس ، قصاص نمی‌كردند و يا به هنگام گرفتن ديه دو برابر ديه می‌گرفتند. قرآن می‌گويد اين گونه تبعيضات نشانه احكام جاهليت است و در ميان احكام الهى هيچگونه تبعيض در ميان بندگان خدا نيست.

در كتاب كافى از امير مؤمنان على(ع‏) نقل شده كه فرمود: الحكم حكمان حكم الله و حكم الجاهلية فمن اخطا حكم الله حكم بحكم الجاهلية: حكم دو گونه بيشتر نيست يا حكم خدا است يا حكم جاهليت و هر كس حكم خدا را رها كند به حكم جاهليت تن در داده است.

از اينجا روشن مي‌شود مسلمانانى كه با داشتن احكام آسمانى به دنبال قوانين ساختگى ملل ديگرى افتاده‏اند در حقيقت در مسير جاهليت گام نهاده‏‌اند.»

آیه 33 سوره احزاب: «شما در خانه‌هاى خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين در ميان جمعيت ظاهر نشويد و اندام و وسائل زينت خود را در معرض تماشاى ديگران قرار ندهيد؛ و قرن فى بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلية الاولى. (قرن) از ماده وقار به معنى سنگينى است، و كنايه از قرار گرفتن در خانه‌ها است، بعضى نيز احتمال داده‌اند كه از ماده قرار بوده باشد كه از نظر نتيجه تفاوت چندانى با معنى اول نخواهد داشت. تبرج به معنى آشكار شدن در برابر مردم است و از ماده برج گرفته شده كه در برابر ديدگان همه ظاهر است .

اما اينكه منظور از جاهليت اولى چيست؟ ظاهرا همان جاهليتى است كه مقارن عصر پيامبر(ص) بوده و به طورى كه در تواريخ آمده در آن موقع زنان حجاب درستى نداشتند و دنباله روسری‌هاى خود را به پشت سر مى‌انداختند به طورى كه گلو و قسمتى از سينه و گردنبند و گوشواره‌هاى آنها نمايان بود و به اين ترتيب قرآن همسران پيامبر (ص) را از اين گونه اعمال باز مى‌دارد.

بدون شک اين يک حكم عام است و تكيه آيات بر زنان پيامبر (ص) به عنوان تأكيد بيشتر است، درست مثل اينكه به شخص دانشمندى بگویيم تو كه دانشمندى دروغ مگو، مفهومش اين نيست كه دروغ گفتن براى ديگران مجاز است بلكه منظور اين است كه يک مرد عالم بايد به صورت مؤكدتر و جدی‌ترى از اين كار پرهيز كند.

به هر حال اين تعبير نشان مى‌دهد كه جاهليت ديگرى همچون جاهليت عرب در پيش است كه ما امروز در عصر خود آثار اين پيشگویى قرآن در دنياى متمدن مادى را مى‌بينيم، ولى مفسران پيشين نظر به اينكه چنين امرى را پيش‌بينى نمى‌كردند، براى تفسير اين كلمه به زحمت افتاده بودند لذا جاهليت اولى را به فاصله ميان آدم و نوح و يا فاصله ميان عصر داود و سليمان كه زنان با پيراهن‌هاى بدن‌نما بيرون مى‌آمدند، تفسير كرده‌اند، تا جاهليت قبل از اسلام را جاهليت ثانويه بدانند. ولى چنانكه گفتيم نيازى به اين سخنان نيست، بلكه ظاهر اين است جاهليت اولى همان جاهليت قبل از اسلام است كه در جاى ديگر قرآن نيز به آن اشاره شده است (سوره آل عمران آيه 143 و سوره مائده آيه 50 و سوره فتح آيه 26) و جاهليت ثانويه، جاهليتى است كه بعدا پيدا خواهد شد (همچون عصر ما).

بالاخره دستور چهارم و پنجم و ششم را به اين صورت بيان مى‌فرمايد: شما زنان پيامبر (ص) نماز را بر پا داريد، زكات را ادا كنيد و خدا و رسولش را اطاعت نمایيد؛ و اقمن الصلوة و آتين الزكوة و اطعن الله و رسوله. اگر در ميان عبادات روى نماز و زكات تكيه مى‌كند به خاطر آن است كه نماز مهمترين راه ارتباط و پيوند با خالق است و زكات هم در عين اينكه عبادت بزرگى است پيوند محكمى با خلق خدا محسوب مى‌شود اما جمله اطعن الله و رسوله يك حكم كلى است كه تمام برنامه‌هاى الهى را فرا مى گيرد. اين دستورات سه گانه نيز نشان مى‌دهد كه احكام فوق مخصوص به زنان پيامبر (ص) نيست، بلكه براى همگان است هر چند در مورد آنان تأكيد بيشترى دارد.

در پايان آيه مى‌افزايد: خداوند فقط مى‌خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت (ع) دور كند و كاملا شما را پاک سازد؛ انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا. تعبير به انما كه معمولا براى حصر است، دليل بر اين است كه اين موهبت ويژه خاندان پيامبر (ص) است. جمله يريد اشاره به اراده تكوينى پروردگار است، و گرنه اراده تشريعى و به تعبير ديگر لزوم پاک نگاه داشتن خويش، انحصارى به خاندان پيامبر (ص) ندارد و همه مردم بدون استثناء به حكم شرع موظفند از هر گونه گناه و پليدى پاک باشند.

ممكن است گفته شود اراده تكوينى موجب يک نوع جبر است ولى با توجه به بحث‌هایى كه در مسئله معصوم بودن انبياء و امامان داشته‌ايم پاسخ اين سخن روشن مى‌شود و در اينجا به طور خلاصه مى‌توان گفت: معصومان داراى يك نوع شايستگى اكتسابى از طريق اعمال خويشند و يك نوع لياقت ذاتى و موهبتى از سوى پروردگار تا بتوانند الگو و اسوه مردم بوده باشند. به تعبير ديگر معصومان به خاطر تأييدات الهى و اعمال پاک خويش، چنان هستند كه در عين داشتن قدرت و اختيار براى گناه كردن به سراغ گناه نمى‌روند درست همانگونه كه هيچ فرد عاقلى حاضر نيست قطعه آتشى را بر دارد و به دهان خويش بگذارد با اينكه نه اجبارى در اين كار است و نه اكراهى، اين حالتى است كه از درون وجود خود انسان بر اثر آگاهی‌ها و مبادى فطرى و طبيعى مى‌جوشد، بى‌آنكه جبر و اجبارى در كار باشد.

واژه رجس به معنى شى ناپاک است خواه ناپاک از نظر طبع آدمى باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. اينكه در بعضى از كلمات رجس به معنى گناه يا شرک يا بخل و حسد و يا اعتقاد باطل و مانند آن تفسير شده در حقيقت بيان مصداق‌هایى از آن است و گرنه مفهوم اين كلمه مفهومى عام و فراگير است و همه انواع پليدی‌ها را به حكم اينكه الف و لام در اينجا به اصطلاح الف و لام جنس است شامل مى‌شود. تطهير به معنى پاک ساختن و در حقيقت تأكيدى است بر مسئله اذهاب رجس و نفى پليدی‌ها و ذكر آن به صورت مفعول مطلق در اينجا نيز تأكيد ديگرى بر اين معنى محسوب مى‌شود.

اما تعبير اهل‌البيت به اتفاق همه علماى اسلام و مفسران، اشاره به اهل‌بيت پيامبر (ص) است و اين چيزى است كه از ظاهر خود آيه نيز فهميده مى‌شود، چرا كه بيت گرچه به صورت مطلق در اينجا ذكر شد، اما به قرينه آيات قبل و بعد، منظور از آن، بيت و خانه پيامبر (ص) است اما اينكه مقصود از اهل بيت پيامبر (ص) در اينجا چه اشخاصى مى‌باشد، در ميان مفسران گفتگو است؛ بعضى آن را مخصوص همسران پيامبر (ص) دانسته‌اند و آيات قبل و بعد را كه در باره ازواج رسول خدا (ص) سخن مى‌گويد، قرينه اين معنى شمرده‌اند. ولى با توجه به يک مطلب، اين عقيده نفى مى‌شود و آن اينكه ضميرهایى كه در آيات قبل و بعد آمده عموما به صورت ضمير جمع مؤنث است در حالى كه ضمائر اين قسمت از آيه (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا) همه به صورت جمع مذكر است، و اين نشان مى‌دهد معنى ديگرى در نظر بوده است. لذا بعضى ديگر از مفسران از اين مرحله گام فراتر نهاده و آيه را شامل همه خاندان پيامبر اعم از مردان و همسران او دانسته‌اند.

از سوى ديگر روايات بسيار زيادى كه در منابع اهل سنت و شيعه وارد شده معنى دوم يعنى شمول همه خاندان پيامبر (ص) را نيز نفى مى‌كند و مى‌گويد: مخاطب در آيه فوق منحصرا پنج نفرند: پيامبر (ص)، على (ع) و فاطمه (ع) و حسن (ع) و حسين (ع). با وجود اين نصوص فراوان كه قرينه روشنى بر تفسير مفهوم آيه است تنها تفسير قابل قبول براى اين آيه همان معنى سوم يعنى اختصاص به خمسه طيبه است.»

آیه 26 سوره فتح: «در اين آيه باز مسائل مربوط به ماجراى (حديبيه) تعقيب مى‌شود و صحنه‌هاى ديگرى از اين ماجراى عظيم را مجسم مى‌كند.

نخست به يكى از مهمترين عوامل بازدارنده كفار از ايمان به خدا و پيامبر(ص) و تسليم در مقابل حق و عدالت اشاره كرده، مى‌گويد: به خاطر بياوريد هنگامى كه كافران در دل‌هاى خود نخوت و خشم جاهليت را قرار دادند؛ اذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحمية حمية الجاهلية. و به خاطر آن مانع ورود پيامبر (ص) و مؤمنان به خانه خدا و انجام مراسم عمره و قربانى شدند و گفتند اگر اينها كه در ميدان جنگ پدران و برادران ما را كشته‌اند وارد سرزمين و خانه‌هاى ما شوند و سالم بازگردند، عرب درباره ما چه خواهد گفت؟ و چه اعتبار و حيثيتى براى ما باقى مى‌ماند؟

اين كبر و غرور و تعصب و خشم جاهلى حتى مانع از آن شد كه هنگام تنظيم صلح‌نامه حديبيه نام خدا را به صورت (بسم الله الرحمن الرحيم) بنويسند، بياورند، با اينكه آداب و سنن آنها مى‌گفت كه زيارت خانه خدا براى همه مجاز و سرزمين مكه حرم امن است، حتى اگر كسى قاتل پدر خويش را در آن سرزمين يا در مراسم حج و عمره مى‌ديد مزاحم او نمى‌شد. آنها با اين عمل هم احترام خانه خدا و حرم امن او را شكستند و هم سنت‌هاى خود را زير پا گذاشتند و هم پرده ضخيمى ميان خود و حقيقت كشيدند و چنين است اثرات مرگبار حميت‌هاى جاهليت!

حميت در اصل از ماده (حمى) بر وزن حمد به معنى حرارتى است كه از آتش يا خورشيد يا بدن انسان و مانند آن به وجود مى‌آيد و به همين دليل به حالت تب، حمى گفته مى‌شود و به حالت خشم و همچنين نخوت و تعصب خشم‌آلود نيز حميت مى‌گويند. اين حالتى اسـت كه بر اثر جهل و كوتاهى فكر و انحطاط فرهنگى مخصوصا در ميان اقوام جاهلى فراوان اسـت و سرچشمه بسيارى از جنگ‌ها و خونريزی‌هاى آنها مى‌شود. پس مى‌افزايد: در مقـابل آن خداوند حالت سكينه و آرامش را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود؛ فانزل الله سكينته على رسوله و على المؤمنين.

اين آرامش كـه مولود ايمان و اعتقاد به خداوند و اعتماد بر لطف او بود، آنها را به خونسردى و تسلط بر نفس دعوت كرد و آتش خشم‌شان را فرو نشاند، تا آنجا كه براى حفظ اهداف بزرگ خود حاضر شدند جمله (بسم الله الرحمن الرحيم) كه رمز اسلام در شروع كارها بود، بردارند و به جاى آن (بسمک اللهم) كه از يادگارهاى دوران گذشته عرب بود در آغاز صلح‌نامه حديبيه بنگارند و حتى لقب (رسول الله) را از كنار نام گرامى محمد(ص) حذف كنند و حاضر شدند كه برخلاف عشق و علاقه سوزانى كه به زيارت خانه خدا و مراسم عمره داشتند از همان (حديبيه) به سوى مدينه بازگردند و شترهاى خود را برخلاف سنت حج و عمره در همانجا قربانى كنند و بدون انجام مناسک از احرام به درآيند. آرى حاضر شدند دندان بر جگر بگذارند و در برابر همه اين ناملايمات صبر و شكيبایى به خرج دهند، در صورتى كه اگر (حميت جاهليت) بر آنها حاكم بود هر يک از اينها كافى بود كه آتش جنگ را در آن سرزمين شعله‌ور سازد.

آرى فرهنگ جاهليت دعوت به حميت و تعصب و خشم جاهلى مى‌كند، ولى فرهنگ اسلام به سكينه و آرامش و تسلط بر نفس. سپس مى‌افزايد: خداوند آنها را به كلمه تقوى ملزم ساخت و آنها از هر كس سزاوارتر و شايسته‌تر و اهل و محل آن بودند؛ و الزمهم كلمة التقوى و كانوا احق بها و اهلها. (كلمه) در اينجا به معنى روح است، يعنى خداوند روح تقوا را بر دل‌هاى آنها افكند و ملازم و همراه‌شان ساخت. بعضى نيز احتمال داده‌اند كه مراد از (كلمه تقوا) دستور و فرمانى است كه خداوند در اين زمينه به مؤمنان داده بود. ولى مناسب همان روحيه تقوا است كه جنبه (تكوينى) دارد و زائيده ايمان و سكينه و التزام قلبى به دستورات خداوند است. لذا در بعضى از روايات كه از پيغمبر(ص) نقل شده كلمه تقوا به (لا اله الا الله) و در روايتى كه از امام صادق (ع) نقل شده به (ايمان) تفسير شده است.

به هر حال، مسلمانان در اين لحظات حساس گرفتار خشم و عصبانيت و تعصب و نخوت نشدند و سرنوشت درخشانى را كه خداوند در ماجراى حديبيه براى آنها رقم زده بود با آتش خشم و جهل نسوزاندند زيرا مى‌گويد: مسلمانان از همه سزاوارتر به تقوا بودند و اهل و محل آن. بديهى است از يک مشت جمعيت خرافى و نادان و بت‌پرست، جز حميت جاهليت انتظار نمى‌رفت ولى از مسلمانان موحدى كه ساليان دراز در مكتب قرآن پرورش يافته بودند چنين خلق و خوى جاهلى غير منتظره بود. آنچه از آنها انتظار مى‌رفت همان سكينه و وقار و تقوا بـود كه در حديبيه به نمايش گذاردند، هر چند نزديک بود بعضى از تندخويان ناشكيبا كه شايد رسوباتى از گذشته را با خود داشتند اين سد نيرومند را بشكنند و جنجالى بر پا كنند اما سكينه و وقار پيامبر (ص) همچون آبى بر اين آتش ريخته شد و خاموش گشت.

در پايان آيه مى‌فرمايد: و خداوند به هر چيزى عالم و آگاه بوده و هست؛ و كان الله بكل شى عليما. او هم نيات سوء كفار را مى‌داند و هم پاكدلى مؤمنان راستين را. در اينجا سكينه و تقوا نازل مى‌كند و در آنجا حميت جاهليت را مسلط مى‌سازد كه خداوند هر قوم و ملتى را به مقدار شايستگی‌هايشان مشمول لطف و رحمت خود مى‌سازد و يا خشم و غضبش!»

در واقع این آیات بیانگر ویژگی‌های جاهلیت و تعصب جاهلی و تمییز دادن آن از غیرت مبتنی بر عقلانیت یا تعصب اسلامی است. انتقال سنت‌هاى غلط از قوم و ملت به قوم و ملتی ديگر در سايه شوم همين «حميت جاهليت» انجام مى‌گيرد و پافـشارى اقوام منحرف در برابر انبياء و رهبران الهى نيز غالبا از همين رهگذر است. بهترين راه مبارزه با اين خوى زشت و طريق نجات از اين مهلكه بزرگ، تلاش و كوشش براى بالا بردن سطح فرهنگ و فكر و ايمان ملت‌هاست و داروى اين درد را قرآن مجيد در همين آيه 26 سوره فتح بحث بيان كرده است؛ آنجا كه در نقطه مقابل حمیت جاهلیت، از مؤمنانى بحث مى‌كند كه داراى سكينه و روح تقوى هستند. بنابراين آنجا كه ايمان و سكينه و تقوى است، حميت جاهليت نيست و آنجا كه حميت جاهليت است ايمان و سكينه و تقوى نيست.

در مجموع می‌توان از سه آیه شریفه چنین برداشت کرد که:

آیه 50 سوره مائده:

ـ فسق و گناه، انسان را به سوى فرهنگ جاهلى سوق مى‌دهد.

ـ آنان كه با داشتن احكام الهى از آن روى مى‌گردانند و سراغ قوانين بشرى مى‌روند، در مسير جاهليّت گام برمى‌دارند.

ـ زمان جاهليّت، مخصوص يک دوران نيست، هرگاه كه مردم از خدا جدا شوند، دوران جاهليّت است.

ـ آنان كه تنها چشم به قوانين بشرى دوخته‌اند و آن را راه كمال مى‌دانند، در ايمان و يقين خود شک كنند.

آیه 33 سوره احزاب:

ـ ارتجاع و عقبگرد به دوران جاهلى ممنوع است.

ـ خودنمايى نشانه‌ تمّدن نيست، نشانه‌ جاهليّت است.

ـ نماز و زكات دو عنصر ناگسستنى و متلازم يكديگرند.

ـ اطاعت از رسول در كنار اطاعت از خدا واجب است.

ـ گناه، پليدى روح است و خاندان نبوّت بايد از اين پليدى دور باشند.

آیه 26 سوره فتح:

ـ آنچه انسان را در برابر تعصّب‌هاى جاهلى حفظ مى‌كند، سكينه و آرامش است.

ـ مفاسد اخلاقى، در بستر كفر رشد و نمو مى‌كند و ايمان به خدا مانع رشد غرايز منفى است.

ـ تعصّب و ايستادگى، اگر همراه با استدلال و منطق باشد، ارزش دارد، آنچه مورد انتقاد است، خشم و تعصّب برخاسته از جاهليّت است.

ـ درمقابل رفتار جاهلانه نبايد مقابله به مثل كرد.

ـ خداوند مؤمنان را در برابر كينه‌ها و تعصّب‌ها، تنها نمى‌گذارد.

ـ آرامش و سكينه را با مال و مقام و تعداد نفرات، نمى‌توان تحصيل كرد، بلكه هديه الهى است.

ـ تقوايى ارزش دارد كه دائمى باشد نه موسمى.

ـ براى دريافت الطاف الهى، بايد اهليّت و لياقت توسط خود افراد بوجود آيد.

انتهای پیام
captcha