به گزارش ایکنا از کردستان، سردار محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه این اولین مورد است که زن شهیدی در مناطق عملیاتی تفحص میشود درباره چگونگی شهادت این بانو اظهار کرد: همسر این شهید مقنی بوده و ۲ روز برای کندن چاه به سپاه حسینآباد دیواندره میرود که اسیر حزب دموکرات میشود. این بانو که پسری شیرخواره و دختری سه ساله داشته به دنبال آزادی همسرش میرود که دموکرات از او ۲۰۰ هزار تومان برای آزادی همسرش میخواهد و وی با فروختن دارایی خود این پول را تأمین میکند و به سراغ آنها میرود.
فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح بیان کرد: با این وجود آنهایی که شعار دفاع از خلق کُرد میدهند، نتوانستند این خواهر آزادیخواه را تحمل کنند و بعد از یک ماه شکنجه به همراه یک بسیجی دیگر در کوههای بهاروند به شهادت رسانده و او را در این کوهها دفن میکنند.
بهاءالدین کودک شیرخواره این شیرزن کُرد در انتظار مادر جان باخت و دخترش میگوید: پیگیری قضایی خون مادرش در سازمان حقوق بشر خواهد شد.
شهید فاطمه اسدی، یازدهم مرداد ماه سال 1339 در روستای ماموخ علیا دیده به جهان گشود. پدرش علی و مادرش آمنه نام داشت در فضای پاک روستا رشد و نمو یافت و همچون خیلی از دختران روستایی در آن سالها از نعمت یادگیری علم و دانش محروم ماند از زمانی که توان کار کردن را پیدا کرد در کنار سایر اعضای خانواده کار میکرد و در اداره امور زندگی کمک کار آنان بود.
در جوانی با شاهمحمد محمودی، ازدواج و در روستای باقرآباد از توابع شهرستان دیواندره سکونت پیدا کرد. همسرش در خارج از منزل برای اداره زندگی تلاش میکرد و او کارهای خانه را عهدهدار بود. ثمره زندگی شان یک دختر سه ساله و یک پسرچند ماه بود و با وجود همه کاستیها از زندگی مشترکشان راضی و به آینده امیدوار بودند. طولی نکشید که با اسارت همسرش توسط گروهکهای ضد انقلاب آرامش زندگی آنان به هم خورد.
زنی بیسرپرست با یک کودک سه ساله و یک نوزاد چندماه و در کمال فقر و تنگدستی در امان خدا مانده بود و تنها راهی که به ذهنش میرسید تلاش برای نجات همسرش بود که بیگناه او را به اسارت برده بودند. او در کمال شجاعت به وظیفهاش عمل میکند و در مقابل عوامل ضد انقلاب ایستاد تا جایی که آنها ناجوانمردانه این شیرزن کردستانی را بیدفاع به گلوله بستند و مظلومانه شهید کردند و غریبانه پیکر پاکش را در اطراف روستای نرگسله از توابع شهرستان ديواندره به خاک سپردند.
شاهمحمد محمودی، آزاد و جانباز سرافراز شوهر بانو شهیده فاطمه اسدی و از شهدای مدافع سلامت استان در مصاحبهای پیش از شهادتش، در مورد دردها و سختیهای که خود و همسر و فرزندانش در راه حفظ ارزشهای دینی و انقلابی در جامعه کشیدهاند، گفت: سال 1360 که ساکن روستای باقرآباد بودم از طرف سپاه و جهاد که در آن سالها در کنار دفاع از میهن به عمران و آبادانی در روستاها میپرداختند از من خواستند تا برای تأمین آب روستای حسین آباد سنندج چند حلقه چاه حفر کنم در آن سالها حفر چاه با دست و بدون استفاده از امکانات امروزی انجام میشد. ظرف چند روز کار را به خوبی انجام دادم و آب شرب مورد نیاز مردم روستا را تأمین کردم ولی نمیدانستم که این کار و خدمت من جرم محسوب میشود.
زمستان همان سال که برف زیادی هم بر روی زمین جا خوش کرده بود سه نفر از اعضای گروهک ضد انقلاب مرا كه در خانه بودم به جرم همکاری با نظام نوپای اسلامی دستگیر و چشم بسته از روستا خارج کردند هرچه گفتم شغل من حفاری است و حفر چاه در هیچ جای دنیا جرم نیست کسی به حرفم گوش نداد و متأسفانه بعضی از اهالی روستا هم که در آن روزها تحت تأثیر تبلیغات سوء ضدانقلاب قرار گرفته بودند گروهكها را به اين قبيل كارها تشويق میكردند. اسارت من در روستاهایی كه در تصرف ضدانقلاب بود و سپس در روستاهای مرزی از جمله دوله تو و آلواتان دو سال به درازا کشید و در مدت دو سال اسارت بارها تصمیم به اعدام من گرفتند ولی هر بار به دلایلی که من از آنها خبر نداشتم از اقدام خود منصرف میشدند. در آن ماه اول همسرم فاطمه اسدی، بسیار تلاش کرد تا مرا آزاد کند ولی موفق نشد و یک بار هم با تهیه مبلغ 200 هزار تومان که در آن سالها مبلغ قابل توجهی بود برای آزادی من اقدام میکند ولی چون نتیجه نمیگیرد به صورت لفظی با گروهکهای ضد انقلاب در گیر میشود و آنها ناجوانمردانه همسرم را که در آن سالها بیست و دو سال بیشتر نداشت به شهادت میرسانند و پیکرش را در روستای نرگسله به خاک میسپارند.
بعد از رهایی از زندان ضد انقلاب با خوشحالی خود را به روستای محل زندگیام رساندم ولی متأسفانه در کمال ناباوری متوجه شدم که همسرم توسط ضد انقلاب به شهادت رسیده است و فرزند پسرم در همان سالهای اول فوت کرده و دخترم هم آواره شده است.
گفتنی است؛ پیکر پاک این شهید در جوار مرقد بی بی هاجر خاتون(س) خواهر امام رضا(ع) در سنندج دفن خواهد شد.