اندیشه بنیادین امام حسین(ع) در بُعد اجتماعى
کد خبر: 3995683
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۶

اندیشه بنیادین امام حسین(ع) در بُعد اجتماعى

یکی از اندیشه‌های‌ بنیادى امام حسین(ع) در زمینه ناهنجارى‏‌هاى اجتماعى بود که در زمان حاکمیت حزب عثمانیه پدیدار شده بودند.

اندیشه بنیادین امام حسین(ع) در بُعد اجتماعىاندیشه بنیادین عترت و امام حسین(ع) در بعد اجتماعىبه گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در زمان بنى‏‌امیه، نهادهاى اجتماعى، مدنى و دینى، برای اهداف بنى‌‏امیه سو گرفته بودند.  آنان که تیره و تبار خود را برتر از همه مى‌‏پنداشتند، نهادهاى اجتماعى را تخریب کرده و ساختار آن‏ها را به سود خویش جهت مى‏‌دادند، به گونه‌‏اى که مسئولیت‏‌هاى مهم اجتماعى و منصب‏‌هاى کلیدى دینى را تصاحب کرده بودند.

اندیشه بالنده و بنیادین عترت رسول خدا و از جمله امام حسین(ع) مقابله با نابسامانى‏‌هاى اجتماعى بود. آنان در اندیشه و رفتار خود، در پى احیا و آبادسازى نهادهاى مدنى و سامان‏دهى اجتماعى و اصلاحات عمیق اجتماعى بودند که این اندیشه بالنده، در دوران کوتاه حکومت علوى(ع) در کشور اسلامى تحقق یافت و جامعه از اندیشه‏‌هاى عرشى امام على(ع) بارور شد و نهادهاى اجتماعى، در جامعه، شکوفا و بالنده شدند.

امام حسین(ع) نیز در تداوم اندیشه و رفتار علوى، از ناهنجارى‏‌هاى اجتماعى‌‏ که بنى‌‏امیه به وجود آورده بود، سخن فراوان به میان آورد.

استقرار آزادى اجتماعی

براساس شایستگى‏‌هایى که عترت رسول‏ الله(ص) دارند رهبرى جامعه، حق الهى آنان است. با این حال، از تحمیل خویش به جامعه خوددارى کرده، تنها به معرفى شایستگى‌‏هاى خویش مى‏‌پردازند. این روش، بهترین شکل شایسته‏‌سالارى را در مدیریت کلان جامعه مستقر مى‏‌سازد، همان مهمى که در جامعه امروز، بسیارى داد سخن آن را مى‏‌دهند. همین امتیاز است که کشش جامعه را به سوى مناقب و شایستگى‏‌هاى عترت فزونى بخشیده و نگاه‏‌ها را همواره به سوى آنان معطوف مى‏‌دارد.

هنگامى که اوضاع کوفه و به طور کلى عراق دگرگون شد و حزب عثمانیه با حاکمیت عبیدالله، کوفه را تسخیر کرد، از کوفه بیش از 30 هزار سپاه، علیه امام حسین(ع) بسیج شد و در صحراى کربلا، امام و یارانش را به محاصره درآورد. در این شرایط، در گفتار امام، پیشنهاد بازگشت یاران خودش مطرح مى‏‌شود که هر کس مى‏‌خواهد برگردد، مى‌‏تواند برگردد و حتى سخن از برداشتن میثاق رهبرى است که فرمود: «پیمان با من باعث ماندگارى شما نشود. هر کسى تمایل به ماندن ندارد، مى‏‌تواند برگردد.»

هدف امام(ع) از این موضع‏‌گیرى چیست؟ آیا منظور این است که یاران امام(ع) هیچ مسئولیتى در دفاع از اساس عترت و قرآن ندارند و مى‏‌توانند فرزند فاطمه(س) را رها ساخته، به زندگى شخصى خویش بازگردند. یا منظور این است که حضرت، پیمان با رهبرى را لغو کرده، از بیعت آنان چشم پوشیده، آنان مى‏‌توانند جان خود را از خطر جدى برهانند؟ زیرا اگر از حمایت امام حسین(ع) دست بر مى‏‌داشتند، در امنیت بودند: «فان القوم یطلبونى ولو ظفروا بى لهوا عن طلب غیرى و انتم فى حلٍ من بیعتى؛ اینان در پى من هستند. اگر به من دست یابند، از دیگران روى برمى‌‏تابند. من پیمان بیعت خویش را نهادم، مى‏‌توانید بروید.»

هیچ‌یک از این دو احتمال، با موازین سازگارى ندارد، زیرا دفاع از اساس عترت و قرآن، در هر شرایط، بر همگان، یعنى امام و امت لازم است و یک مسئولیت همگانى است که تخصیص و محدودیتى را بر نمى‌‏تابد. هم‏چنین بیعت با رهبرى، در دفاع از آرمان‏‌هاى دینى و استقرار دین است و چنین پیمانى گسستنى نیست. چه بسا رهبرى نیز این اختیار را نداشته باشد که پیمان دفاع را نادیده انگارد و به مردم اعلام کند که دفاع از دین و کیان و هویت امت اسلامى لازم نیست و مى‏‌توانید به زندگى شخصى خود بازگردید!

افزون بر این‏ها این موضع با اندیشه و سیره عترت ناسازگار است، زیرا امام(ع) تا آخرین لحظه، حتى در روز عاشورا که سخت در محاصره سپاه دشمن بود، همواره یارى مى‏‌طلبید و فریاد مى‌‏زد: آیا فریادرسى هست که ما را به خاطر خدا یارى رساند؟ آیا مدافعى وجود دارد که از حرم رسول خدا دفاع کند؟» پس چگونه مى‏‌شود که امام حسین(ع) از یک سو، این‌گونه استمداد بطلبد و از سوى دیگر، یاران خود را رها ساخته، پیمان از دوش آنان برداشته و بى‏‌مسئولیت رها سازد؟

آزمون یاران

به نظر مى‏‌رسد انگیزه امام از اتخاذ این موضع، آزمودن یاران و استقرار آزادى اجتماعى در رفتار آنان است. امام نمى‏‌خواهد یاران نزدیکش اطراف وى را خالى کنند و نمى‏‌خواهد از پیمان و میثاق با رهبرى چشم بپوشند که در آن شرایط سخت بحرانى، چگونه این تصمیم‌‏ها ممکن خواهد بود؟ امام مى‏‌خواهد به یاران و همه پیروانش و به آیندگان، این نکته را بیاموزد که شهادت امرى تحمیلى نیست، بلکه انتخابى است و ایثار و شهادت باید با اندیشه آزاد انتخاب شود.

امام مى‏‌خواهد به همگان بیاموزد کسانى نپندارند اکنون که فرزند فاطمه(س) با عده‌‏اى از همراهان آسیب‌‏پذیر خود، مانند زنان و کودکان، در بیابان گرفتار هزاران درنده شده‏‌اند و همه فرصت‌‏ها را از آنان گرفته و راه‏‌ها را مسدود ساخته‌‏اند، حضرت، یاران خویش را مجبور خواهد ساخت که بمانند و از وى و دودمانش دفاع کنند.

امام به آنان مى‏‌آموزد که شرایط سختى که بر من و همراهانم تحمیل شده و پیمانى که با من بسته‏‌اید، باعث ماندن شما نشود، بلکه در رفتن یا ماندن آزاد هستید، خود بیندیشید و خود برگزینید. اگر راه ایثار و شهادت را مى‏‌پسندید، با اندیشه و با چشمانى باز آن را برگزینید. من این راه را بر کسى تحمیل نمى‏‌کنم که راه ایثار و شهادت تحمیل‌بردار نیست.

به همین علت، پس از آزمودن یاران و پس از این‏که خالصان از ناخالص‌‏ها جدا شدند و آنان که به هواهاى دیگرى همراه امام(ع) آمده بودند، رفتند و دور ریخته شدند، آنان که با اندیشه زلال خویش راه حسین را برگزیده بودند، ماندند و از امام خود حمایت کردند و گفتند: یک جان که سهل است، اى کاش هزار جان مى‌‏داشتیم تا در راه آرمان تو فدا کنیم. امام نیز بهترین ستایش را از آنان کرد و فرمود: «من یارانى بهتر و وفادارتر از یاران خود نیافتم.»

این اندیشه شفاف امام حسین(ع) و یارانش در برابر پندارهاى سپاه عنود و خشن حزب عثمانیه است که کور و کر، به علت ترس از جان و یا به هواى سیم و زر و یا دشمنى و کینه با صاحبان فضیلت و نور، به میدان آمده بودند و از آرمان‌‏هاى حزب حاکم حمایت مى‏‌کردند. این اندیشه تابناک در برابر آن پندارهاى سیاه قرار گرفته‏ است.

پاى‏‌بندى به پیمان‏‌ها در اندیشه و سیره عترت، مى‏‌درخشد. امیرالمؤمنین(ع) و نیز امام حسن(ع) در رفتارهاى اجتماعى خویش همواره بر این معیار تأکید داشتند و حتى امام مجتبى(ع) با این‏که بارها ناهنجارى‌‏هاى طرف مقابل را مشاهده مى‏‌کرد، اما از نقض پیمان، دورى مى‌‏جست. امام حسین(ع) نیز همین رفتار را در پیش گرفت و به تعهد مصالحه با بنى ‏امیه پاى‏‌بند بود و با این‏که از سوى مردم عراق دعوت به مخالفت ‏مى‏‌شد بزرگ‏ترین مانع را براى اقدام اجتماعى علیه حزب عثمانیه، پیمان عترت با آنان مى‏‌دانست.

ادامه دارد...

منابع: کتب بحارالانوار، وسائل الشیعه و الغدیر و ensani.ir

انتهای پیام
captcha