در آستانه برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با همکاری سازمان دارالقرآن کریم در گفتوگو با پیشکسوتان، نخبگان و فعالان برجسته قرآنی به تبیین مسائل مهمی همچون انتخابات، حق مشارکت مردم در تعیین سرنوشت، اخلاق انتخاباتی و انتخاب اصلح از منظر آموزههای دینی و قرآنی پرداخته است. در همین راستا با عباس سلیمی، خادمالقرآن و پیشکسوت قرآنی کشورمان، گفتوگو شده که در قسمت اول مسئله اهمیت انتخابات، مشارکت و اخلاق انتخاباتی از منظر قرآنی و دینی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. قسمت دوم این گفتوگو به شرح ذیل است:
ایکنا ـ برخی از مدعیان انقلابی در هفتههای اخیر به واسطه نگرانی از مشارکت پایین مردم در انتخابات، اظهارنظرهایی پیرامون بیارتباطی مشارکت پایین با مشروعیت نظام یا فراتر از آن تأثیر مشارکت پرشور در انتخاب اشتباه انجام دادند. به نظر شما این اظهارنظرها تا چه اندازه در تضاد صریح با دیدگاههای امام(ره) و رهبر معظم انقلاب و در سطح کلان در تضاد با نگاه قرآن به نقش مردم در تعیین سرنوشت خودشان؛ ««إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» است؟ در واقع امر مشارکت حداکثری از منظر دینی قابل پذیرش است؟
خدا مرحوم مدرس را رحمت کند؛ اگر سیاست منبعث از دیانت باشد قابل احترام است و اگر منبعث و ملهم از دیانت و اخلاق نباشد ارزشی ندارد. این چه حرفی است که اگر مردم نیامدند مهم نیست؟ مرحوم حجتالاسلام و المسلمین عباسعلی عمید زنجانی که استاد بزرگوار بنده در همین دانشگاه تهران بودند در سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی برای ما مبانی قانون اساسی را تحلیل میفرمودند. به نظر من رسانه ملی باید مباحث ایشان را بازنشر دهد و همه کسانی که به تاریخ کشور علاقهمند هستند دیدگاههای ایشان را بخوانند. ایشان وقتی قانون اساسی را برای ما تحلیل میکردند درباره جایگاه مردم بیان کردند که جمهوری اسلامی یک مدل ابداعی و ابتکاری امام مجاهد راحل است. اگر سخن از حکومت اسلامی کنیم این مدل صرفاً در فرض حضور امام معصوم، حجت حق، انشالله محقق میشود اما در این دنیا با این نظامهای سیاسی پیچیده و با فلسفههای سیاسی پیچیده، که بعضی از آنها هم توفیقاتی داشتند و قابل نفی نیست، نمیتوان مردم را از صحنه کنار گذاشت. این سخنی که مردم در صحنه نیایند مهم نیست چه تفاوتی با تفکر معدومی همچون ابوبکر البغدادی دارد؟ او هم به مردم اهمیت نمیداد و به زعم خودش حکومت اسلامی را برپا کرده بود و روی پرچم پلید خودش نام خدا و پیامبرخدا را هم نوشته بود و خیلی از آن کسانی که افراد بیگناه را سر بریدند و زنده زنده سوزاندند و به نوامیس مردم تجاوز کردند و آنها را با قیمت 45 دلار در بازارهای بردهفروشی به فروش رساندند، همین حرف را میزدند و میگفتند مردم کی هستند و با یک «لا اله الا الله» مردم را تیرباران میکردند. کجای اسلام چنین حرفی را میزند؟ جمهور یعنی مردم و حکومت ما هم جمهوری اسلامی است و اگر مردم حذف شوند مشروعیت و مقبولیت آن نظام سیاسی سلب میشود. پس این حرف باطلی است. اصلاً چرا ما باید برای آنها دلیل بیاوریم. آنها باید بگویند مبنای سخنشان چیست؟
کجا خدا و پبامبر(ص) چنین جوازی دادند که بیاییم جمهوری اسلامی ایران را که براساس تدبیر سید بزرگ جماران با بیش از 98 درصد رأی مردم به اعتبار رسیده، حال بگوییم مردم در صحنه نیامدند اهمیتی ندارد. اینجا که حکومت قبیلهای نیست. ما باید رشد سیاسی، معرفت دینی و سعه صدر خود را ارتقا دهیم. باید به این واقعیت اذعان کرد که هماکنون در کل کائنات و این کره زمین جز یک نفر؛ حضرت امام زمان(عج)، از ملکه عصمت برخوردار نیست. پس کسی پیش خود، چه مسئول چه غیر مسئول، چه موافق چه مخالف، چه انتخابکننده چه انتخابشونده، نپندارد هر چه میگوید صواب است و هر چه میکند حق است؛ نخیر از این حرفها نیست. ما باید بدانیم هیچ کدام معصوم نیستیم و ممکن است اشتباه کنیم. این شجاعت انسان است که این را بپذیرد. این نظریه سیاسی که مدعی است میتواند یک کشور با 85 میلیون جمعیت را، با این موقعیت استراتژیک خاص، با این همه دشمنان قسمخورده خارجی و با این امکانات و عظمت ملت، بدون رأی مردم اداره کرد و فقط یک جمع محدودی باشند، قطعاً حرف بیمنطق و غیر قابل قبولی است. این افراد را باید ارشاد و نهی از منکر کرد.
البته یک مشکل نیز خودمان داریم. چند درصد برنامههای رسانه ملی، به ویژه تلویزیون، در ارتباط با رشد سیاسی عمومی ملت است؟ دوستان درصد آن را اعلام کنند. در طول سال باید برنامههایی برای این کار داشته باشیم تا مردم اگر میخواهند حرفی بزنند چند ثانیه سکوت، تأمل و تفکر کنند و ببینند اگر آن حرف منطقی است بیان کنند. قرآن میفرماید: «قل الحق»؛ این پاسخ عزیزانی است که میفرمایند اگر مردم نیایند اهمیتی ندارد. اگر حرف شما حق است یک انسان عاقل، یک مرجع معتبر دینی، 5 استاد فهیم علوم سیاسی دانشگاه، 5 کاسب محترم، 10 نفر بانوان خانهدار، 20 دانشجوی بزرگوار را به عنوان شاهد بیاورید که بگویند این حرف، منطقی است؛ قطعا نمیتوانند یک نفر را همراه خود بیاورند. لذا این حرفها اصلاً قابل اعتنا نیست و این افراد را باید ارشاد کرد و به گونهای آنها را توجیه کرد که از این افکار دست بردارند چون این افکار هم خطرناک است و هم به خودشان و دیگران لطمه میزند.
ایکنا ـ یکی از مسائل مهم در انتخابات در کنار مشارکت حداکثری، انتخاب اصلح است تا در نهایت یک دولت اصلح که ایدهآل آن دولت قرآنی است تشکیل شود. ویژگیهای گزینه اصلح و دولت برخاسته از آن چیست؟
من به هیچ وجه درباره تشکیل دولت قرآنی صحبت نمیکنم. این حرف بزرگ و عظیمی است. پیشنهاد ما این است که نامزدهای انتخابات در صورت پیروزی دولتی به سمت قرآن تشکیل دهند. تشکیل دولت قرآنی مگر کار سادهای است. کسی میتواند دولت قرآنی تشکیل دهد که خودش یک اسوه مجسم قرآنی باشد؛ یعنی قرآنی بیندیشد، قرآنی سخن بگوید و قرآنی عمل کند. به عبارت دیگر تمام بایدها و نبایدهای قرآنی را مو به مو اجرا کند که بنده چنین کسی را سراغ ندارم. پس بهتر است بگوییم دولتی با سمتگیری به طرف معارف قرآن تشکیل شود. اگر کسی واقعاً تفکر قرآنی، گفتار قرآنی و عمل قرآنی داشته باشد به کسی پرخاش نمیکند، تهمت نمیزند، دیگران را تخریب نمیکند، وعده خلاف نمیدهد، اجازه نمیدهد اطرافیانش اختلاس کنند، در رابطه با عزل و نصب افراد ملاحظات خاص قومی و قشری را در نظر نمیگیرد. اگر اینطوری باشد بسیار عالی است و این ویژگیها به گونهای است که گویی از دولت ظهور صحبت میکنیم. برای رسیدن به چنین دولتی عزیزان بزرگوار باید حدود الهی را رعایت کنند. الان قسمت عمده بدبینیهای مردم به خاطر تناقضات رفتاری برخی از مدعیان دینداری و قرآنداری است. آنها از من انتظار پارتیبازی ندارند، از من انتظار ندارند به گونهای برنامهریزی کنم که دختر تا 38 سالگی و پسر تا 42 سالگی مجرد بماند. این چه تفکر قرآنی است که آقایان اجازه دادند کامیون کامیون جوجههای یکروزه را با آن روش وحشیانه دفن کنند و یکسال بعد گویند مرغ گران شد و مجبور شوند قرارگاه مرغ بزنند؛ قرارگاه، برای جنگ و کنترل بحرانهاست. اگر میخواهیم واقعاً قرآنی باشیم باید کمی به خودمان بیندیشیم.
قرآن در آیهای میفرماید: «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ» (پس خودستایی نکنید) من همیشه ترجمه عامیانه این آیه را بیان میکنم که خدا به ما میگوید اینقدر خودتان را زیاد تحویل نگیرید که انسان دچار توهم میشود. مشکل این است که حرفهای ما با عملمان فاصله دارد. اگر میخواهیم مردم به دین، مکتب و قرآن علاقهمند شوند باید دولت آینده یک واژه را مدنظر قرار بدهد و توان و مردانگی پیاده کردن آن را داشته باشد که همان «اخلاق» است. وقتی صحبت از اخلاق میکنیم واژگان بزرگ و مقدسی مانند عدالت، صداقت، شجاعت، دشمنشناسی، دشمنستیزی و خدمت به مردم، همگی ذیل واژه اخلاق جمع میشود و حکمرانی اخلاقی و دولت اخلاقی را شکل میدهد. این هم شدنی است اما مردم به رؤسای خودشان نگاه میکنند؛ «الناس علی دین ملوکهم» این عبارت را از 60 سال قبل در منبرها به ما فرمودند اما الان گویی گفتن آن صرف نمیکند.
به مردم عزیزم میگویم بالاترین افتخار من یک قرآنی و فرهنگی نیست بلکه بالاترین افتخار من این است که من یک سرباز نظامی ارتشی جاننثار این ملت هستم و الان هم اگر لازم شود برای ملت کشته شویم، آمادهایم و همه نظامیها همین حالت را دارند. ما خود را فدایی این ملت میدانیم و لذا اگر ما واقعاً معتقد به قرآن باشیم و در شعارها و ادعاهای خودمان صادق باشیم رسیدن به دولت اخلاقی شدنی است.
اما انتخاب اصلح در صورتی ممکن میشود که ما در همین مراحل مناظرهها این 7 نفر را به نوعی تخریب نکنیم که مردم بگویند اینها اصلاً صالح نیستند که ما بخواهیم اصلح را انتخاب کنیم. اگر ذرهای انصاف داشته باشیم هر یک از این افراد نقاط مثبت و کارنامه خدمتی دارند. همه قطعاً اشتباهاتی کردهاند اما باید این خوبیها را برای مردم بیان کنیم و خود این نامزدها هم درک میکنند اگر تا الان مسئولیتی داشتند، بعد از 28 خرداد قضیه فرق میکند و این فرد دیگر رئیس این جمهور است. یعنی امین، نماینده و پیشروی این ملت بزرگ است و باید در همه کارها تجدیدنظر کند و زندگی او الگو باشد، همسر و فرزندانشان نمونه باشند و حتی از برخی امور مباح بگذرد تا مردم ببینند رئیسجمهور برای آنها فداکاری میکند. البته شاید عدهای بگویند این سخنان ناشی از تفکرات سختگیرانه نظامیگری بنده است اما عیبی ندارد چون قرار است صادق باشیم. سخن من این است کسی که وارد درجات بالای مدیریتی مانند ریاست جمهوری، وزارت و نمایندگی مجلس نشود یا اگر شد شبانهروزی کار کند و حتی به خانواده خود بگوید من در این چهار سال جز روزهای پنجشنبه و جمعه نمیتوانم پیش شما بیایم و باید کار کنم. این چطور مدیری است که هم میتواند مدیریت کند و هم با حفظ سمت دهها مسئولیت دیگر داشته باشد، هم همزمان بتواند دکترای علوم استراتژیک بخواند و پایاننامه بنویسد و هم به سفر عمره و کربلا و کلاردشت خودش برسد؛ این امکان ندارد و هیچکدام از بزرگان اجنه هم نمیتوانند اینگونه برنامهریزی کنند. پس اگر وارد این میدان شدیم باید خود را وقف خدمت به مردم کنیم و از لذایذ زندگی و اوقات فراغت خود بگذریم آنگاه میبینیم که مردم سر و جان میدهند.
اینها همان مردم هستند که برای امام(ره)، شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر، شهید چمران و شهید قاسم سلیمانی به صحنه آمدند. آن وقت چگونه میتوانیم بگوییم همان بهتر که مردم در انتخابات حضور گسترده نداشته باشند. به نظر من بد نیست اگر کسی یا جریانی این سخنان را میگوید دادستان به عنوان مدعیالعموم او را احضار کند به او تذکر قانونی دهد.
ایکنا ـ در پایان اگر نکتهای دارید بفرمایید.
می خواهم نکتهای را درباره مناظرهها بیان کنم. این مناظرهها که هر چهار سال یکبار برگزار شود هم نقاط خوب و خوشحالکننده دارد و برخی نکات تأسفبار نیز دارد اما در مجموع اتفاق خوبی است. من در این رابطه دو پیشنهاد دارم؛ پیشنهاد اول این است که این مناظرهها ادامه پیدا کند. نباید بگذاریم چهار یا هشت سال مشکلات و نارساییها بر روی هم انباشته شود بعد بیاییم افشاگری کنیم یا کسی را تخریب کنیم. به نظر من بهتر است صدا و سیما با حضور این افراد برنامهای را ترتیب دهد و هر ماه یا دو ماه یکبار کنار هم بنشینند و تحلیل و بررسی کنند و قبل از اینکه عمر چهار ساله دولت به پایان برسد و راه بازگشتی نداشته باشد سیاستهای اقتصادی دولت را نقد کنند و راه اصلاح را بیان کنند و حتی میتوان این کار را با حضور کارشناسان مستقل در حوزههای مختلف انجام داد.
پیشنهاد دوم مسئله نظارت است. رؤسای جمهور باید بحث نظارت را همانطور که در نامه امام علی(ع) به مالک اشتر آمده جدی بگیرند. یکی از سؤالات این است که امام علی(ع) میتوانست به والیانش تذکر شفاهی دهد اما چرا نامه نوشت؟ شاید یکی از اغراض ایشان این بوده که به عنوان عبرت و الگو برای ما در طول تاریخ بماند. کمیل یک شخصیت بزرگ و از اصحاب امام علی(ع) است اما ببینید امام درباره مدیریت شهر الانبار به کمیل تذکر میدهد و پس از ذکر نقاط مثبت او میگوید اما فرد ناتوانی هستی و نمیتوانی درست تصمیم بگیری. امام با این کار میگوید اصلاً ملاحظه نداشته باشید. جناب عقیل شخصیت کمی نیست و پدر شهداست اما وقتی به عنوان برادر این حاکم زاهد تقاضای دریافت سهم بیشتری از بیتالمال میکند امام با آتش داغ پاسخ میدهد. اینها قصه نیست و اگر از سیاست علوی سخن میگوییم باید در کشور امیرالمؤمنین پیاده شود. این کشور تنها کشوری است که هر روز حداقل به صورت رسمی سه بار از مأذنههای آن «اشهد ان علی ولی الله» سر داده میشود. اگر امام علی(ع) واقعاً بر ما ولایت دارد ببینیم او چگونه حکومت کرده و ما هم به آن سمت برویم. آن موقع است که برای تشکیل دولت قرآنی در زمانی که خداوند مقدر کرده آماده میشویم.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام