درک معنای قتل شرافتی؛ اساس مقابله و پیشگیری
کد خبر: 3904367
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۸
یادداشت /

درک معنای قتل شرافتی؛ اساس مقابله و پیشگیری

زمانی که فرد به این نتیجه رسید که قانون اگر وجود داشته باشد، قادر به حمایت از او نیست، وظیفه حفظ شرف را بر دوش خود می‌داند. این حسی است که با احساس آسیب‌پذیری اقتصادی نیز تقویت می‌شود.

به گزارش ایکنا، مدیریت و پیشگیری از یک رفتار نابهنجار اجتماعی که ریشه‌های قوی در روابط بین فردی و روانشناسی انسانی دارد، در گام نخست به درک مناسب چنین رفتاری نیازمند است. در مورد رومینا و قتل دلخراش او در رسانه‌ها بسیار گفته شد که بیشتر از آنکه بیانگر نگاهی عقلانی و منطقی به این پدیده باشد، از واکنش‌های احساسی و هیجانی جامعه حتی فرهیختگان حکایت داشت. بر همین اساس علی فیروزآبادی، روان‌پزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی شیراز، با انتشار یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است، به این پدیده در پرتو دیدگاه‌های روانشناسی تکاملی و اجتماعی نگاه کرده است که می‌تواند در جهت طرح پرسش‌هایی مناسب برای چگونگی برخورد با آن در جامعه خودمان راهگشا باشد. متن این یادداشت را در ادامه می‌خوانید.
 
«غیر ممکن است که بتوانیم بگوییم، کشتاری از این دست تا چه حد در جهان رواج دارد،  چراکه در بیشتر موارد در اینگونه قتل‎ها، گرایش بر این است که از دید عموم پنهان نگاه داشته شود. از اندونزی تا مصر زنانی به خاطر فرار از خانه با کسی که دوستش دارند یا گاه تنها به علت ورود بی‌اجازه به عرصه عمومی هدف مجازات مرگ از سوی کسانی قرار می‌گیرند که حفظ شرف خود را در گرو این عمل می‌بینند. گاهی هم به شکل بسیار فجیع، با اسید سوزانده شده و گاهی در معرض آدم‌ربایی در جریان تسویه حساب‌های خانوادگی قرار می‌گیرند.
 
یکی از دلایل پرسش‏‏‏‎برانگیز بودن چنین رفتاری آن است که این عمل برخلاف جهت غریزه زیستی آدمی برای حفظ حیات اعضای خانواده جریان پیدا می‎کند. حقیقت این است که این رفتار، غریزه والدانه و حس حمایتی را که برادران و خواهران نسبت به یکدیگر دارند، به چالش می‌کشد. فرضیه‌پردازان تکاملی سال‌ها پیش اصل «سازگاری محاسباتی» را توصیف کردند که به معنای آن است که سازگاری یک ارگانیزم صرفاً به موفقیت تولید مثلی وی مربوط نیست بلکه به وابستگان وراثتی وی که با آن‌ها ژن‌های مشترکی دارد نیز گسترش پیدا می‌کند. در واقع این اصل، چرایی فدا کردن جان برای فرزندان را تحت برخی شرایط توجیه می‌کند؛ اما در تضاد آشکار با قتل شرافتی قرار دارد.
 
چه چیزی می‌تواند قوی‌تر از کشتن فرزند بر علیه سازگاری ارگانیزم که سکه رایج انتخاب طبیعی است عمل کند؟ به نظر می‌رسد باور‌ها و ارزش‌های فرهنگی از قدرتی شگفت‌آور برخوردار باشند که می‌توانند نیرومند‌ترین تمایل ذاتی انسان را کنار بزنند.

برای درک قتل شرافتی باید به اهمیت مفهوم آبرو در جوامعی که فرهنگ شرف بر آن‌ها حاکم است، واقف شویم. در این جوامع مهمترین معیار اخلاقی اجتماعی، مدیریت مناسب شرف و آبرو است که دیگر ارزش‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در فرهنگ شرف، مردان تشویق می‌شوند تا سخت و خشن رفتار کرده و بی‌حرمتی را تحمل نکنند. در همان حال، زنان به سویی رانده می‌شوند که شرف را در وفاداری به خانواده و پرهیزگاری جنسی جست‌وجو کنند. اگر کسی شرف شما را هدف بگیرد، ملزم به پاسخگویی هستید، در غیر این صورت باید برچسب بی‌شرافتی را تحمل کنید و بی‌شرافتی در فرهنگ شرف، شبیه رد خون بر جامه سپید است که به این راحتی پاک شدنی نیست. به این علت است که چنین سرنوشتی در این فرهنگ‌ها سرنوشتی بدتر از مرگ تلقی می‌شود. قضیه زمانی بدتر می‌شود که شرافت فردی رابطه تنگاتنگی با شرافت خانوادگی و اجتماعی، قبیله‌ای و حتی کشوری پیدا می‌کند.

پایبندی به فرهنگ شرافت در بعضی جوامع برای موفقیت فردی ضروری است. این فرهنگ در جوامعی که دچار مشکلات اقتصادی و فاقد قوانین مناسب هستند تقویت شده و دوام پیدا می‌کند. زمانی که فرد به این نتیجه رسید که قانون، اگر وجود داشته باشد، قادر به حمایت از او نیست، وظیفه حفظ شرف را بر دوش خود می‌داند. این حسی است که با احساس آسیب‌پذیری اقتصادی نیز تقویت می‌شود. از دست دادن شرف به معنای از دست رفتن سپر محافظتی فرد است که بدون آن خود را در دنیایی که سرشار از تیغ و تبر است، بی‌دفاع و عریان می‌بیند و حس آسیب‌پذیری به وی می‌دهد. داشتن شرف، از آن سو به حفظ موقعیت اجتماعی فرد کمک می‌کند که برای او از نظر اقتصادی مزایایی دربر دارد. بدون شرف در این جوامع احتمال زیادی دارد که فرد به انزوای اجتماعی، محدودیت اقتصادی و کاهش فرصت برای جلب جنس مخالف دچار شود.

هرچند در ابتدای امر به نظر می‌رسد ایده‌آل‌سازی فرهنگی از مقوله شرف با برخی سنت‌های مذهبی همبستگی معنی‌دار داشته باشد، اما داده‌های موجود از این فرض حمایت نمی‌کنند. برای مثال، در اردن نشان داده شده که قتل شرافتی تفاوت بارزی در میان خانواده‌های مذهبی و غیرمذهبی نداشته است. ایدئولوژی شرف یک ایدئولوژی فرهنگی است که به نظر نمی‌رسد ارتباط چندانی با ایدئولوژی مذهبی داشته باشد چه در خاورمیانه یا در غرب. اکنون با نگاه دوباره به اصل سازگاری محاسباتی شاید بتوان چنین گفت که در جامعه‌ای که شرف همه چیز است قتل شرافتی در تحلیل غایی در راستای سازگاری محاسباتی و به نفع آن عمل کند. قربانی کردن یک نفر در مجموع در خدمت بقای خانواده است.

گزارش‌های قتل شرافتی در مناطقی از دنیا مانند پاکستان در سال‌های اخیر به ویژه در مناطق روستایی رو به افزایش بوده است. این پدیده که به عنوان اثر شهر‌های کوچک شناخته می‌شود در آمریکا نیز مشاهده شده است. زندگی در مکانی که همه تو را به اسم می‌شناسند و احساسات مختلف تو در معرض دید همگانی است، تقویت‌کننده شهرت فردی هم از بعد مثبت و هم از جنبه منفی آن است.

برخی متفکران از جمله فیلسوف آنتونی آپیا، پیشنهاد می‌کند که با سلاح طنز و تمسخر به جنگ قتل شرافتی برویم. او استدلال می‌کند که رفتار نامطلوب را می‌توان با بدل کردن آن به منبعی برای تحقیر و تمسخر و نه افتخار کمرنگ کرد. در فرهنگ ساخته شده بر مفهوم شرف این می‌تواند کاملا معنی‌دار باشد اما برای تأثیرگذاری این سیاست، چنین رویکردی باید از دل خود آن فرهنگ بیرون بیاید. اگر افراد به این نتیجه برسند که این تحقیر از دنیای خارج می‌آید به عنوان یک سیاست تحمیلی به آن نگریسته و اثر عکس خواهد داشت و آن فرهنگ برای حفظ هویت خود حالتی دفاعی به خود می‌گیرد.
 
به همین دلیل برخی استدلال می‌کنند که قوانین سفت و سخت بر علیه این رفتار می‌تواند حتی آن را تقویت کند. اگر این جوامع، چنین قوانینی را برآمده از فرهنگ غرب بدانند که قصد تحمیل خود بر سنت‌های آبا و اجدادی آنان را دارند، برخی رفتار‌ها را بدل به سمبل استقلال فرهنگ خود در برابر تهاجم خارجی می‌کنند.

علی فیروزآبادی، روان‌پزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی شیراز»
انتهای پیام
captcha