به گزارش
ایکنا؛ انتشار گسترده فیلم عروسی دختر 11 ساله و پسر جوان ۲۲ ساله بویراحمدی در فضای مجازی و واکنشهای گسترده به آن و ورود دادستانی و ابطال این ازدواج، دوباره موضوع ازدواج کودکان یا آنچه کودک همسری خوانده میشود را به یکی از موضوعات روز جامعه تبدیل کرد.
کنوانسیون حقوق کودکان، از تولد تا سن ۱۸ سالگی را کودک میخواند، سازمان ملل نیز هر نوع ازدواج زیر ۱۸ سالگی را ازدواج کودکان تلقی میکند؛ از سوی دیگر سازمان بهداشت جهانی ۱۵ سالگی را مرز کودکی دانسته و بر همین مبنا ازدواج افرادی که زیر این سن رخ داده باشد را به عنوان ازدواج کودکان قلمداد میکند. بر همین مبنا کشورهای نیجر، چاد، جمهوری آفریقا، بنگلادش، غنا، موزامبیک، مالی، بورکینافاسو، سودان جنوبی و مالاوی ۱۰ کشور با بالاترین نرخ کودکهمسری در جهان محسوب میشوند که به جز بنگلادش تمامی این کشورها در قاره آفریقا هستند، این موضوع از دیرباز در تمامی جوامع خاورمیانه و برخی از نقاط ایران نیز وجود داشته است.
اگرچه بسیاری از نهادهای بینالمللی و کشورهای مختلف سنین ۱۵ یا ۱۸ سالگی را معیاری برای کودکی تلقی کردهاند، اما در بسیاری از کشورها رسیدن به یک آستانه بیولوژیکی و جسمی بدون احتساب سن قانونی معیار آمادگی برای ازدواج و پذیرش مسئولیتهای زناشویی محسوب میشود.
در ایران براساس ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی، سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال و برای پسران ۱۵ سال است، اما با رعایت شرایطی، قانونگذار به افراد کمتر از سنین یاد شده اجازه داده است که ازدواج کنند. این شرایط شامل رضایت والدین، مصلحت طفل و اجازه دادگاه است. تا سال ۱۳۸۱، سن ازدواج برای دختر ۹ سالگی بود، اما پس از آن، طبق مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام، سن ازدواج دختر به ۱۳ سال افزایش پیدا کرد. در بسیاری از موارد مانند مورد اخیر در کهگیلویه و بویر احمد که سن دختر کمتر از سن قانونی ازدواج بوده، دادگاه ورود داشته و ازدواج مذکور را فسخ کرده است.
براساس آمارهای رسمی در ایران سالانه دهها هزار کودک زیر سن ۱۵ سال وارد مقوله ازدواج میشوند که عمده تأثیرات منفی آن بر روی دختران است، براساس آمار انجمن حمایت از حقوق کودکان در سال ۱۳۸۸ بیش از ۴۳ هزار و ۴۵۰ دختر ایرانی زیر ۱۵ سال وارد پیوند ازدواج شدهاند.
خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، خوزستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، هرمزگان و اصفهان طی 10 سال اخیر بیشترین ازدواجهای ثبت شده در سنین پایین را داشتهاند. این ازدواجها که طی سالهای اخیر کاهش محسوسی داشته است، دارای ریشههای قومی، فرهنگی و اقتصادی است. هر یک از این ازدواجها در پی خود مشکلات مضاعفی را به وجود میآورد، یکی از این تبعات در نقاطی مانند سیستان و بلوچستان افزایش کودکان بیشناسنامه است، چرا که اغلب این ازدواجها به دلیل تخطی از قوانین موجود، ثبت نشده و کودکانی که در اثر این ازدواجها به دنیا میآیند نمیتوانند شناسنامه بگیرند و بیشناسنامه بودن نیز در هر کشوری محرومیت از هر نوع خدمت اجتماعی را به دنبال دارد چرا که از اساس این افراد فاقد هویت رسمی هستند.
ریشههای ازدواج کودکان در ایران
فقر در بسیاری از جوامع به ویژه در خاورمیانه یک عامل عمده اثرگذار بر رواج پدیده کودک همسری بوده و نقش بسیار زیادی در تداوم یا گسترش آن دارد، در بسیاری از خانوادهها که تن به ازدواج کودکان خود میدهند، کم کردن یک بار اضافی از دوش اقتصاد خانواده، یا کمک به افزایش درآمد خانواده از طریق ازدواج با افرادی ثروتمند عمده دلایل این دست از ازدواج است. از سوی دیگر با در نظر گرفتن محدودیتهای تحصیلی در نقاط محروم و عدم وجود فرصتهای شغلی، این نوع ازدواجها از سوی والدین یا خود کودک به عنوان گزینه عقلانی دیده میشود.
«رسیدن به بلوغ جسمی زودهنگام در اقلیم گرمسیر». در برخی از مناطق جنوبی کشور به دلیل گرمای هوا و حاکم بودن هوای استوایی بسیاری از دختران و پسران زودتر از حد معمول در سایر نقاط ایران به بلوغ زودرس رسیده و به لحاظ جسمی آمادگی ازدواج را پیدا میکنند، به همین دلیل این جوامع از دیرباز ازدواج افراد در سنین پایین را قبول داشته و از آن استقبال کردهاند. این موضوع در استانهایی مانند هرمزگان و خوزستان که اقلیم گرمسیر ایران را شامل میشوند بسیار زیاد است. این موضوع تا کنون برای این مناطق به لحاظ اجتماعی مشکلی ایجاد نکرده است؛ اما کسی منکر پیامدهای ازدواجهای زودهنگام در این مناطق به ویژه برای دختران نمیشود.
در گذشته ازدواج بین دو خانواده، دو طایفه، دو ایل و خاندان پادشاهی دو کشور عاملی برای اتحاد، مودت و دوستی بود که در طول تاریخ در بسیاری از نقاط جهان انجام شده است. برخی از این رسوم در طی زمانها و به فراخور تغییر چهره جهان از بین رفته یا کمرنگ شدهاند، اما برخی از این رسوم همچنان در میان برخی اقوام ایرانی وجود دارد، که یکی از عوامل اصلی ازدواجهای کودکان نیز محسوب میشود.
خون بس، ازدواج مبادلهای یا نکاح شغار، ازدواج ترتیب داده شده و ازدواج اجباری نیز از جمله رسومی محسوب میشوند که تأثیر آن بر ازدواج کودکان انکارناپذیر است.
در ایران براساس ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی، سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال و برای پسران ۱۵ سال است، اما با رعایت شرایطی، قانونگذار به افراد کمتر از سنین یاد شده اجازه داده است که ازدواج کنند. این شرایط شامل رضایت والدین، مصلحت طفل و اجازه دادگاه است
خون بس یا خین بس از جمله رسومی است که برای پایان دادن به خونخواهی و یا پایان جنگ و خونریزی میان دو طایفه یا خانواده در میان برخی طوایف ایرانی انجام میشود، بر این اساس معمولاً دختر فرد قاتل یا دختر یکی از بستگان نزدیک او را به عقد پسر مقتول یا اقوام نزدیک او درمیآید تا غائله پایان یابد، در این نوع رسم هیچگونه مشورتی با دختر یا پسر صورت نمیگیرد و آنچه سران طوایف تصویب کردهاند باید اجرا شود. دختری که با خون بس به خانه شوهر میرود، در زندگی خود همیشه مورد آزار خانواده همسر قرار داشته و از کمترین حقوق معمول نیز، بیبهره است.
در نوع دیگری از خون بس که در میان اعراب وجود دارد، چهار زن از طایفه قاتل به طایفه مقتول داده شده که از این زنها به عنوان دیه یاد میشود، در این نوع ازدواج یک زن به خانواده مقتول و سه زن دیگر به بقیه طایفه داده میشود. زنی که به عنوان خونبس میرود «فصیله» نام دارد که حق و حقوق چندانی از جمله حق طلاق و شیربها ندارد و تنها از طرف شوهر برای او مهریهای تعیین میشود. در خونبس حتی ممکن است دختری که به خونبها میدهند یک ساله باشد و متعهد میشوند که وقتی به سن بلوغ رسید، او را به عقد خانواده مقتول درآورند.
ازدواج مبادلهای یا زن به زن نیز از جمله دیگر رسومی است که در میان برخی از اقوام انجام میشود، بر این اساس پسری که قصد ازدواج با یک دختر را دارد، باید خواهر خود را نیز به عقد برادر عروس خود در بیاورد، در این رسم سن دختر یا رضایت وی به هیچ وجه مورد توجه قرار نمیگیرد.
ازدواج ترتیب داده شده، شیرینی خورده بودن دختر یا اسم کردن وی در حین تولد برای یکی از پسرهای فامیل که در برخی از نقاط از آن به ناف بریدن به نیت ازدواج با یک پسر یاد میشود نیز از جمله این رسوم است، در این مورد نه دختر و نه پسر برای بله گفتن به این پیمان و تعهدی که از سوی خانوادهها انجام شده، نقشی ندارند. عموما خانواده برای عمل به قول خود نسبت به ازدواج فرزندان در سنین کودکی رضایت میدهند.
ازدواج اجباری یکی دیگر از ریشههای ازدواج در سنین کودکی محسوب میشود، اگرچه تمامی ازدواجهایی که در بالا به آن پرداخته شد، ازدواج اجباری محسوب میشوند، اما به طور خاص در این نوع ازدواج همانگونه که از نام آن نیز پیدا است، پدر، مادر، برادر یا طایفه برای دختر یا پسری که هنوز در سنین کودکی هستند تصمیم میگیرند. عموما این افراد برای این نوع ازدواج از توجیهات مختلف استفاده کرده و آن را مشروع جلوه میدهند، بسیاری از این افراد خود در سنین پایین ازدواج کرده و علیرغم تجربه ناخوشایند به ازدواج فرزندان خود در همین سنین رضایت میدهند، عدم آلوده شدن به گناه، حفظ عصمت فرزندان و نیز گسترش خانواده یکی دیگر از دلایل این نوع از ازدواج است. برخی از این افراد برای این نوع ازدواجها دیدگاههای دینی یا رسوم صدر اسلام را مبنای این ازدواج در نظر میگیرند، که عموما برداشت غلطی از اسلام است.
بسیاری از آسیبهای اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد و ...... نیز یکی از عواملی است که نرخ ازدواج کودکان را به ویژه در این سالهای اخیر بالا برده است. معتادان متجاهری که دیگر توان اداره کردن زندگی خود و خانواده را ندارند، معمولا برای جبران کمبود مالی یا پرداخت بدهیهای خود حاضر به ازدواج زودهنگام دختر خردسال خود با افرادی در همان دایره میشوند. هر چند این نوع ازدواج نیز به نوعی ازدواج اجباری محسوب میشود، اما آسیب آن به مراتب بسیار بیشتر از دیگر ازدواجهای کودکان است.
عوامل دیگری مانند بحرانهای اقلیمی، طبیعی، جنگ و مهاجرت از جمله دیگر دلایل کودک همسری است که در بسیاری از نقاط جهان وجود دارد، اما نمیتوان آنها برای ایران به کار برد.
عواقب کودک همسری
براساس آمار صندوق کودکان ملل متحد(یونیسف) آمار بالای قتلهای ناموسی در بنگلادش، مصر، اردن، لبنان، پاکستان و ترکیه بیشتر ناشی فرار دختران از ازدواجهای زودهنگام به اصرار والدین است.
کودک بیوگی نیز از جمله دیگر عواقب ازدواج کودکانی است که زندگی آنان به طلاق کشیده شده است، این طلاق عموما آنان را به فقر و شاید آسیبهای دیگر پس از آن میکشاند
افزایش خشونت علیه زنان به ویژه کودک همسران، عدم اراده برای اداره زندگی، افزایش طلاق، انزوا و افزایش تنشها روانی، افسردگی به دلیل جدا شدن از همسالان خود، جامعهپذیری نامناسب، عدم امکان ادامه تحصیل، آسیبهای روحی و جسمی ویرانگر در اثر زایمانها و سقطهای مکرر به دلیل نبود آمادگی جسمی برای حاملگی و در برخی از موارد خودکشی و قتل همسر نیز از جمله عواقب کودک همسری است.
کودک بیوگی نیز از جمله دیگر عواقب ازدواج کودکانی است که زندگی آنان به طلاق کشیده شده است، این طلاق عموما آنان را به فقر و شاید آسیبهای دیگر پس از آن میکشاند. طلاق به شدت مسئلهساز بوده و عموما، چون دختران سن پایینتری نسبت به شوهران خود داشتهاند از مهارتهای کمتری برای زندگی برخوردار هستند.
انتهای پیام