موسم حج و حضور زائران بیتالله الحرام در سرزمین وحی و از طرف دیگر، یک سالگی کتاب «حاجی خودتی!» اثر محققانه و جامعهشناسانه حسن محدثی، فرصت خوبی است تا با او به گفتوگو بنشینیم؛ محدثی که علاوه بر تدریس جامعهشناسی در دانشگاه، سالهاست دغدغه دین دارد و به پژوهشهای دینی نیز میپردازد، در دو قامت و کسوت متفاوت به سؤالات ایکنا پاسخ میدهد.
وی در بخش نخست گفتوگو در قامت یک پژوهشگر دین به نکاتی درباره تمایز بین فرهنگ قرآنی و فرهنگ اسلامی اشاره میکند که میتواند طرح بحثی جدید در مباحث نواندیشی دینی معاصر باشد و خود در آینده به یک نظریه منسجم و منقح تبدیل شود. در ادامه گفتوگو، با محدثی در مقام جامعهشناس طرف هستیم که بر لزوم استفاده از پژوهشهای علمی بر بررسی عملکرد حج تأکید میکند و از فقر حجپژوهی در ایران سخن میگوید. آنچه از نظر میگذرد، حاصل این گفتوگوی صمیمی است:
ایکنا ــ شما در ادبیات خود از اسلام و در مقابل آن از فرهنگ اسلامی صحبت میکنید. نسبت به اسلام پایبند هستید و میگویید «تا اطلاع ثانوی مسلمان هستم»، اما از فرهنگ اسلامی انتقاد دارید و معتقد هستید باید بازسازی شود. حال حجی که راجع به آن کتاب نوشتهاید و از آن تمجید کردهاید، بخشی از همین فرهنگ اسلامی است. این را چطور باید فهمید؟
ضمن عرض سلام و تشکر از شما که این فرصت را فراهم آوردید تا در یک سالگی انتشار کتاب «حاجی خودتی!» بتوانیم بار دیگر درباره حج صحبت کنیم. بله من تمایزی بین فرهنگ قرآنی و فرهنگ اسلامی قائل هستم. با این تمایز میخواهم دو واقعیت را از هم جدا کنم و بگویم مواجهه ما با این دو باید متفاوت از هم باشد. مراد من از فرهنگ قرآنی، متن قرآن و قول و فعل پیامبر(ص) یعنی سنت است و ملاک اصلی برای مسلمانان هم همین فرهنگ قرآنی باید باشد. بعد از وفات پیامبر(ص) عناصری پدید آمد و وارد زندگی مسلمانان شد که الزاماً تابع فرهنگ قرآنی نیست و من از آن با نام فرهنگ اسلامی یاد میکنم؛ فرهنگی که مشتمل بر مجموعهای از معارف، تجربهها و قواعدِ بعد از پیامبر(ص) بود.
نسبت فرهنگ اسلامی با فرهنگ قرآنی از سه حالت خارج نیست: اول، عناصر و ترکیبهایی که مأخوذ از فرهنگ قرآنی باشد، دوم، مأخوذ از فرهنگ قرآنی نباشد و از جاهای دیگری مثل فرهنگ غیرمسلمانان اخذ شده باشد و سوم، مأخوذ از فرهنگ قرآنی نباشد و توسط خود مسلمانان ساخته شده باشد. از این منظر، امکان مییابیم که بین این فرهنگ قرآنی و اسلامی تمایز قائل شویم و موضعی نقادانه نسبت به فرهنگ اسلامی پیدا کنیم. مثال سادهای از قول پروفسور ایزوتسو، اسلامشناس برجسته، بیان میکنم. ایشان وقتی مفهوم الله را در قرآن بررسی میکند میگوید، الله در این میدان معناشناختی(میدان معناشناختی قرآنی) یک معنای مشخص دارد و تصور خاصی از آن وجود دارد اما وقتی همین مفهوم الله در فرهنگ و میدانهای معناشناختی پساقرآنی مورد استفاده قرار میگیرد، تصویر و تصور از الله تغییر میکند. مثلاً الله در کلام اسلامی معنای جدیدی پیدا میکند، در فلسفه اسلامی معنای جدیدی پیدا میکند و ...، ایزوتسو به طور دقیق بحث میکند که مفهوم الله در میدانهای معناشناختی پیشاقرآنی، قرآنی و پساقرآنی چه معانی مختلفی دارد. تمام مفاهیم قرآنی و آموزههای اسلامی در میدانهای مختلف همین تحول را پیدا میکنند. بنابراین باید بین فرهنگ قرآنی و فرهنگ اسلامی تمایز قائل شویم و به تحولاتی که آموزههای دینی پیدا میکند و بعداً جزء دین تلقی میشود، نگاه نقادانه پیدا کنیم. به نظر من آنچه در سنتهای بعد از پیامبر(ص) شکل گرفت و به دین تحمیل شد، سنتهای اقوام مختلف بود.
ایکنا ــ این میزان پایبندی شما به متن و فرهنگ اولیه، شائبه تحجرگرایی را برای مخاطبانتان به وجود نمیآورد؟
ببینید اینکه با خود متن و فرهنگ قرآنی چه برخوردی داشته باشیم، بحث دیگری است. من نخست از تمایز بین فرهنگ قرآنی و فرهنگ اسلامی صحبت کردم. مرحله بعدی این است که با خودِ فرهنگ قرآنی چگونه مواجه شویم. مطالعات من نشان میدهد که مسلمانان قرون معاصر سه نوع مواجهه با فرهنگ قرآنی در پیش گرفتهاند که از بقیه برجستهتر است: 1- محافظتگرایی دینی؛ این رویکرد میگوید وظیفه داریم بدنه دین را همانطور که به ما رسیده است، محافظت کنیم و حق نداریم هیچ دخل و تصرفی در آن داشته باشیم. 2- موضع ترمیمگرایانه یا رفورمیسم دینی؛ این رویکرد معتقد است باید بنیادها را حفظ کنیم اما اصلاحاتی هم انجام دهیم. 3- بازسازیگرایی؛ این رویکرد معتقد است میراث دین را باید از اساس با توجه به شرایط روز بازسازی کرد. من این رویکرد را قبول دارم.
بگذارید با مثالی منظورم را واضحتر بیان کنم؛ فرض کنید یک ساختمان از قرون گذشته برای شما به ارث رسیده است و میخواهید در آن ساکن شوید. محافظتگرا میگوید هیچ دستی به این ساختمان نزنید! در همین ساختمان هم میشود اقامت کرد. ترمیمگرا میگوید یکسری تعمیراتی لازم است و بعد در آن ساکن میشویم. بازسازیگرا نیز میگوید من ساختار و طرح این ساختمان را استخراج میکنم، اما آن را تخریب و از نو میسازم. ساختمان دین هم به عقیده من چنین است و مسلمانان معاصر عمدتاً این سه رویکرد را درباره ساختمان دین استفاده کردهاند.
ایکنا ــ حج از فرهنگ قرآنی است یا فرهنگ اسلامی؟
هر دو. قرآن درباره حج بحث کرده و پیامبر اسلام(ص) در آن شرکت و آموزههایی درباره آن داشتهاند. اما بعد از پیامبر(ص) و در فرهنگ پساقرآنی عناصر تازهای وارد حج شد و تغییراتی در محتوا و اهداف آن پدید آمد. اگر الآن بخواهیم حج را بشناسیم باید بفهمیم حج محمدی چگونه حجی است وحجی که در فرهنگ قرآنی از آن بحث میشود چیست. چهل، پنجاه سال بعد از پیامبر(ص)، سراغ انس ابن مالک، کسی که از نوجوانی در خدمت پیامبر(ص) بود، آمدند و پرسیدند: اسلام چه تغییری کرده است؟ او در پاسخ گفت: بگویید چه تغییری نکرده است؟ پرسیدند آیا نماز تغییر کرده است؟ پاسخ داد نماز هم تغییر کرده است. ببینید همه ادیان خواه ناخواه تحول پیدا میکنند و این تحول مسئلهای جدی است. شعری منسوب به نظامی گنجوی وجود دارد که خطاب به پیامبر اسلام(ص) میگوید: «دین تو را در پی آرایشند/ در پی آرایش و ویرایشند/ پس که ببستند بر او برگ و ساز/ گرتو ببینی نشناسیش باز»
از پس گذشت قرون و اعصار، فاصله بین دین آغازین که بسیار ساده بود با دین فعلی که انبوه بارها بر آن نهاده شده، بسیار زیاد شده است. اساساً یک کار عمده دینپژوهی، تشخیص همین تفاوتهاست. اینجا موضوع مهم خودهمسانیِ دین مطرح میشود که بحثی تخصصی است.
ایکنا ــ حج قرآنی و محمدی چه ویژگیهایی داشته است؟
آموزههای حج قرآنی و محمدی عناصری دارد که احترامبرانگیز و شایسته توجه است. اصولی مثل احترام به یکدیگر، عدم خشونت، حفاظت از طبیعت در حج وجود دارد. یک نکته قابل توجه برای من این است که حج در عین معنویت با امور دنیوی هم پیوند دارد. مثلاً از نظر قرآن کار اقتصادی یا امور دنیوی در حین مراسم حج هیچ مشکلی ندارد. کتاب «تحلیلی از مناسک حج» اثر شریعتی کوشیده است جنبههای نمادین حج را رمزگشایی کند و تفسیرهای بسیارعالی و در حد آرمانی از آن ارائه کند. البته گاهی حتی خودم فکر میکنم اغراق هم دارد و بخشهایی از کتاب جنبه تصنعی هم پیدا کرده است اما در مجموع خواندن این کتاب را توصیه میکنم؛ چون حج قرآنی و محمدی را به خوبی توصیف میکند.
متأسفانه بسیاری از آموزههای اصیل حج امروز توسط زائران عمل نمیشود و به فراموشی سپرده شده است. در دست زائران بیشتر کتاب دعا وجود دارد و گاهی نیز حرکات فرقهای که میتواند مخل وحدت انسانی و اسلامی حج شود، دیده میشود. آنچیزی که من با عنوان مالش مقدس در «حاجی خودتی!» صحبت کردم، ناظر به این بود که عدهای از زائران برای زیارت خود و کارهایی مثل بوسیدن حجرالاسود و نظایر آن همدیگر را هل میدهند و خشونت میورزند. این با آموزه اصلی حج که عدم خشونت و احترام به دیگران است، همساز نیست.
ایکنا ــ حج چگونه میتواند پیوندی با سبک زندگی زائران پیدا کند و بر آن تأثیر بگذارد؟ آیا میتوانیم برنامهریزی فرهنگی داشته باشیم که از ظرفیت معنوی و انسانساز حج برای تغییر سبک زندگی استفاده کنیم؟
من در بخشی از کتاب «حاجی خودتی!» به فقر فرهنگی کاروانها اشاره کردهام. پیش از اینکه بتوانیم فقر فرهنگی کاروانها را غنا ببخشیم، باید بتوانیم با روشهای علمی و تحقیقات جامعهشناختی دستاوردهای حج برای حاجی و جامعه را ارزیابی کنیم.
نکتهای وجود دارد که هیچوقت دلیل آن را نفهمیدهام. با وجود اینکه کشور ما حکومت دینی دارد اما اساساً به پژوهشهای دینی توجهی نمیشود. مراکز پژوهشی مختلف باید بر مناسک دینی مثل محرم و حج کار کنند و نتایج آن نیز مورد استفاده قرار گیرد تا به رشد جامعه کمک شود. موضوع سادهای که پیشنهاد کردم این بود که کتابهای حج در کشورهای مختلف را جمعآوری و ترجمه کنید. ترجمه حداقل کاری است که میتوانید انجام دهید!
اولین کار جدی پژوهشی در حج، پروژهای بود که سال 86 برای بعثه انجام دادیم. البته قبل از آن پژوهشهایی انجام داده بودند اما مبنای نظری آن مشخص نبود. اتفاقاً سؤال اصلی ما همین بود؛ حج چه دستاوردی برای جامعه دارد؟ آیا فقط صرف اینکه واجب دینی انجام شده است، کفایت میکند؟ با توجه به نتایجی که به دست آوردیم همان زمان پیشنهاد کردیم که باید برنامههایی برای قبل، حین و پس از حج وجود داشته باشد که از ظرفیت حج بیشتر استفاده شود. زائر باید تحت تأثیر قرار گیرد و چه بسا بتواند زندگی خود را براساس ارزشهایی که در آن مناسک جاری بوده است، متحول کند. هیچ برنامهریزیای در این زمینه وجود ندارد و بررسیها نشان میدهد کاروانها کاری جز اینکه ببرند و بیاورند، ندارند. کاروانها میتوانند طی یک ماه حضور زائران در موسم حج، کالاهای فرهنگی بسیار ارزشمندی را در اختیار زائران قرار دهند اما کاروانها از این جهت بسیار فقیرند، همان برنامههایی را هم که تعریف شده، خوب انجام نمیدهند، مثلاً «زیارت دوره» را خیلی وقتها ماستمالی میکنند!
ایکنا ــ زیارت دوره چه فوایدی میتواند داشته باشد؟
یکی از فرصتهای حج این است که مسلمان با تاریخ اسلام آشنا شوند، در موقعیتهای گوناگون مثل محل جنگها، مساجد تاریخی و ...درباره شخصیتهای اسلام بحث و گفتوگوی جدی در بگیرد. زیارت دوره باید چنین کارکردی داشته باشد اما اساساً این کار در کوتاهترین زمان ممکن و عموماً برای از سربازکردن انجام میشود. تنها چیزی که در کاروانها بادقت و منظم انجام میشود، عزاداری است! یکی از اساتید دانشگاه به من میگفت روز عید غدیر سال 86 به چشم دیدم که بعثه در یکی از هتلها مراسم عزاداری برپا کرده بود. تمام تمرکز بر بیان احکام شرعی حج است. اما زحمات پیامبر اسلام(ص)، فرهنگ قرآنی، تاریخ اسلام و ... مغفول واقع شده. لذا فرصت، اینگونه از بین میرود.
در آن فضا که زائر حال معنوی خوب و آمادگی بیشتری دارد، باید برای او برنامه جدی داشت. متأسفانه فرصت رشد معنوی و فرهنگی حاجی چون برنامهریزی جدی وجود ندارد، کلاً از دست رفته است.
ایکنا ــ بعضی پیشنهاد میکنند هر سال افراد متحولشده در حج را به جامعه معرفی کنیم تا تحولخواهی از حج در میان زائران نهادینه شود. آیا چنین کاری امکانپذیر است؟
اگر مناسک دینی به خصوص حج منجر به ارتقای فکری، بازتعریف مسئولیت اجتماعی و رشد معنوی نشود، باید در شیوه برگزاری آن تجدیدنظر کرد. به عقیده من امروز در حج تحول وجود ندارد، بلکه حداکثر تأثر وجود دارد
این نگاه تصنعی است که افراد مشخصی را انتخاب و به جامعه معرفی کنیم. آیا اساساً با روند فعلی تغییر و تحولی در حاجی به وجود میآید که شما بخواهید آن را نشان دهید؟ در حج با تأثر مواجه هستیم یا تحول؟ تحول آن است که نگاه و زیستی جدید در انسان به وجود بیاید و تأثر این است که به لحاظ عاطفی مدتی را که در مکان مقدس هستیم، درگیر معنویت شویم و حالی خوش پیدا کنیم. مثل اینکه به زیارت یک امامزاده میرویم، حال خوشی پیدا میکنیم و برمیگردیم. اگر حج منجر به تذکر و یادآوری نشود و نگاه ما را عوض نکند و صرفاً برای تسکین باشد، تحولی ایجاد نشده است. البته تسکین دردهای زندگی هم موضوع مهمی است اما مقصودم این است که تأثر و تسکین پایینترین دستاوردِ چنین سفری محسوب میشود. اگر مناسک دینی به خصوص حج منجر به ارتقای فکری، بازتعریف مسئولیت اجتماعی و رشد معنوی نشود، باید در شیوه برگزاری آن تجدیدنظر کرد. به عقیده من امروز در حج تحول وجود ندارد، بلکه حداکثر تأثر وجود دارد.
ایکنا ــ آیا حج ذاتاً ظرفیت تحولآفرینی در سبک زندگی را داراست؟
در میان مناسک اسلامی واقعاً حج بینظیر است، ماهیت حج این است که میتواند نگاه رأفتآمیز و رحیمانه نسبت به هستی، طبیعت و مردم را در حاجی نهادینه کند
صد در صد. در میان مناسک اسلامی واقعاً حج بینظیر است، ماهیت حج این است که میتواند نگاه رأفتآمیز و رحیمانه نسبت به هستی، طبیعت و مردم را در حاجی نهادینه کند. متأسفانه یک نگاه سنتی وجود دارد که معطوف به کسب ثواب است. افرادی که این نگاه را دارند، در تمام حج بدون اینکه فکر کنند، پرسش مطرح سازند و درگیر مفاهیم و نمادها شوند، فقط دعا میخوانند. این نگاه منجر به تحول سبک زندگی شخص و جامعه نمیشود. جالب است همان کسانی که بیشترین وقت خود را به کسب ثواب میگذرانند و چندبار کتابهای دعا را ختم میکنند، وقتی میخواهند سوار اتوبوس شوند، هُل میدهند، لگد میزنند، داد و بیداد میکنند و ...!
ایکنا ــ نگاه عربستان به حج چگونه است؟ در حج به دنبال منافع مادی است یا واقعاً دغدغه دینی دارد؟
من به اطلاعات کافی در این زمینه دسترسی ندارم و در جایگاهی نیستم که بتوانم قضاوت کنم اما نظر شخصی خودم را عرض میکنم. آنچه در عمل تجربه میکنیم این است که جنبه اقتصادی و توریسم دینی برای آن کشور جدی است. اما غیر از این، نگاه حاکم بر آن کشور در قضیه حج، نگاهی قشریگرایانه است. نگاهی سلفی وجود دارد که در واقع درکی از نمادها و معانی آن ندارند و صرف احترام گذاشتن به یک نماد را شرک میپندارند و تمام تمرکز خود را معطوف به این کردهاند که مبادا زائران دچار این شرک شوند.
در کتاب «حاجی خودتی!» به خاطرهای اشاره کردهام که بازگویی آن خالی از وجه نیست. تابلویی در منطقه احد وجود دارد که اسامی شهدای احد روی آن نوشته شده است. برای اینکه خستگیام را رفع کنم و وزنم را روی لحظاتی از پاهایم بردارم، خود را به این تابلو آویزان کردم. بلافاصله شرطهای که آنجا بود آمد و به من پرخاش کرد. فکر کرد به تابلو دخیل بستهام. با همین نگاه اینها بسیاری از آثار و اماکن مقدس و نمادهای عینی تاریخ اسلام را به بهانه شرک از بین بردند. تمام دنیا آثار تاریخی و باستانی خود را حفظ میکند اما متأسفانه در عربستان اینگونه نیست. مثلاً میز صادق هدایت را در دانشکده علوم اجتماعی حفظ کردهاند چون بالاخره آثار به جای مانده از آن شخص ارزشهایی فرهنگی را برای افرادی که به او علاقهمند هستند، حفظ و منتقل میکند. در تمام دنیا وسایل بزرگان فرهنگ حفظ میشود و از قِبَل آنها ارزشهای فرهنگی جامعه به نسلهای بعدی منتقل میشود اما در عربستان بسیاری از موقعیتهای تاریخ اسلام از بین برده شده است.
ایکنا ــ ساخت و سازها و آسمانخراشهایی که در مکه ایجاد شده، مخل معنویت حج است یا امری عرفی محسوب میشود؟
به نظر من مخل معنویت است. همین اتفاق در مشهد نیز در حال رخ دادن و جنبه تجاری شهر دینی بر جنبه معنوی آن در حال غلبه است. اگر سیاستگذاری درستی داشته باشیم، نباید اجازه دهیم عناصر غیردینی به عناصر دینی شهر تجاوز کند.
ایکنا ــ اگر قرار باشد از یکسری ساختوسازها دست بکشیم به این دلیل که حریم معنوی شهر از بین میرود، پس طبعاً در شهری مثل کربلا هم نباید نوازنده بیحجاب حاضر میشد. همین نظر را دارید؟
بحث ورزشگاه کربلا به عرف و نظر مردم کربلا مربوط است. یک شهر، جامعه و یک کشور را نه میشود آمرانه سکولار کرد و نه میشود آمرانه به مذهب اجبار کرد
بحث ورزشگاه کربلا به عرف و نظر مردم کربلا مربوط است. یک شهر، جامعه و یک کشور را نه میشود آمرانه سکولار کرد و نه میشود آمرانه به مذهب اجبار کرد؛ هر دو غیرانسانی است. بعد از داستان ورزشگاه کربلا مطلبی با عنوان «تقدس متجاوز و تجاوز به تقدس» نگاشتم و آنجا این موضوع را تا حدی مورد بحث قرار دادم. مطابق تعریفی که من از دین دارم، در دین عنصری به نام امر مقدس وجود دارد که قابلیت تسری و گاهی روحیه تهاجمی دارد و میتواند همه فضا و زمان را از آن خود سازد، تا آنجا که زندگی را بر آدمیان دشوار کند و مانع هر نوع تحول اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شود.
دو فرایند در تاریخ دین داریم؛ فرایند قدسیسازی و فرایند قدسیزدایی. فرایند قدسیسازی میکوشد همه ساحتهای زندگی را قدسی کند و فرایند قدسیزدایی تلاش میکند دایره امر مقدس را محدود کند. برخلاف تصور عوامانه، اساساً نهضت پیامبران توحیدی، همه در جهت قدسیزدایی بود چون آخرش به ما گفتند فقط «او» مقدس است و وسعت قلمروی امور مقدس را محدود کردند. من با تقدس متجاوز مشکل دارم چون خفهمان میکند. ابن خلدون در «مقدمه» میگوید: آنچیزی که پیامبر(ص) در مورد امور طبی گفته است، شرعی و مقدس نیست، بلکه شناخت ایشان از امور طبی در آن زمان است. اما درباره تجاوز به تقدس؛ بالاخره زندگی دینی ویژگیها و عناصری دارد. آیا ما حق داریم زندگی دینی را مختل کنیم؟ مثلاً آیا ما حق داشتیم تاریخ ایران را به تاریخ شاهنشاهی تغییر دهیم؟ برای انسان مسلمان، تاریخ اسلامی اهمیت دارد. وقتی تاریخ تصنعی شاهنشاهی میسازی و تحمیل میکنی یعنی به تقدس تجاوز میکنی.
ایکنا ــ اگر یک بار دیگر توفیق شود و به حج بروید و بخواهید کتاب دیگری بنویسید، چه موضوعاتی را مدنظر قرار میدهید؟
بعید میدانم دوباره به حج بروم، چون مسئولیت خیلی بزرگی را متوجه آدم میکند اما اگر تجربه مشابهی داشته باشم سعی میکنم کاری جدید انجام دهم. زمانی که برای «حاجی خودتی!» یادداشتبرداری میکردم، الگوی آلاحمد و شریعتی پیش چشمم بود و سعی میکردم آنها را تکرار نکنم. همانطور که مطلع هستید خیلیها آلاحمد را تکرار کردند، مثلاً «ای قوم به حج رفته» از جواد مجابی کاملاً تحت تأثیر «خسی در میقات» جلال بود. لذا اگر قرار باشد کار دیگری در این زمینه انجام دهم حتماً سعی میکنم کار قبلی یعنی «حاجی خودتی!» را تکرار نکنم. از نظر موضوع، بر احوال درونی خود و معانیای که به ذهنم خواهد آمد، تمرکز میکنم. همچنین مهارت زبان را نیز در خود تقویت خواهم کرد. یک مسئلهای که خیلی غصه خوردم، بیسوادی من در زبان عربی بود. خوب است که پژوهشگر حج، زبان عربی بلد باشد و بتواند با مردم عربزبان و ساکنان عربستان صحبت کند.
از نظر پژوهشی به چند پروژه جامعهشناسانه و مردمشناسانه درباره حج نیاز داریم. پیشتر 8 محور برای پژوهش حج تعریف کرده بودم اما نادیده گرفته شد. مثلاً مطالعه انواع حجگزاری و تأثیر و تحول حج بر افراد از سوژههای مهم محسوب میشود
فارغ از اینکه من کار دیگری انجام بدهم یا نه، از نظر پژوهشی به چند پروژه جامعهشناسانه و مردمشناسانه درباره حج نیاز داریم. پیشتر هشت محور برای پژوهش حج تعریف کرده بودم اما نادیده گرفته شد. مثلاً مطالعه انواع حجگزاری سوژهای است که میتواند موضوع خوبی برای پژوهش باشد؛ چون به هر حال زائران، دینداری متفاوتی دارند و طبیعتاً باید حجگزاریهای متفاوتی هم داشته باشند. یک سوژه دیگر، تأثیر یا تحولی است که از حج، نصیب حاجی میشود. آنچه مشاهده میکنید حاصل پژوهشهای گروه تحقیقاتی ما در سالهای 86 و 87 است که متأسفانه بعثه هیچ توجهی به آن نکرد. امیدوارم بتوانیم این پژوهشها را به زودی در قالب یک کتاب، منتشر کنیم.
ایکنا ــ مقصود اصلی از این پژوهشها چه باید باشد؟
غایت باید این باشد که دستاوردهای فرهنگی و معنوی حج، ارزشمندتر شود. اساساً در قلمرو دینی که در آن مدعی هستیم، پژوهشمحور نیستیم. مثلاً درباره اینکه چگونه از فرصت ماه رمضان استفاده بیشتری ببریم، هیچ کار پژوهشی جدی انجام نشده است.
به نظر من حج، یکی از مهمترین مناسک دینی دنیاست. چون همه را ندیدهام، نمیگویم مهمترین اما با قطعیت میگویم یکی از مهمترینهاست. تجربهها و تأثیرات معنوی زیادی بر جان انسان مینشاند که قابل احترام و توجه است. حج، عینک جنسیتی، قومیتی و نژادی را از چشم دیندار برمیدارد و دائماً بر برابری انسانها تأکید میکند.
ایکنا ــ شما بر جامعهشناسی دین مبتنی بر فرهنگ ایران تأکید دارید. پژوهش درباره مناسک دینی را تا چه حد در پروژه جامعهشناسی بومی دین مهم میدانید؟
بعضی گمان میکنند غربیها هر چه لازم بوده است، گفتهاند و ما دیگر فقط باید حرفهای آنان را تکرار کنیم! بعضی همکاران ما وقتی میخواهند سخنی بگویند یا بنویسند، سخنی از یک شخصیت غربی مینویسند و بعد سخن را آغاز میکنند. این خیلی نگاه عجیبی است. گویا ما باید ذیل سخنان آنان حرکت کنیم و حرف بزنیم. اگر من بگویم «چراغعلی شنبهزاده» این را گفته احتمالاً به من میخندند، چون ایرانی است. باید از «نیچه» شروع کنم! یک بار نقدی به «دورکیم» مطرح کردم، کسی به من گفت: «شنیدهام دورکیم را نقد کردهای، درست است؟!» انگار گناه بزرگی مرتکب شدهام! ضمن اینکه باید به متفکر غربی احترام بگذاریم و از او بیاموزیم، باید بپذیریم که او تحت تأثیر فرهنگ و جامعه خود بوده است.
دین در ایران ویژگیها، مناسک و ظهور و بروز خاص خود را دارد. چیزهایی در اینجا هست که اصلاً شاید دانشمند غربی با آن مواجه نشده باشد. مثلاً من نمیتوانم درباره مسجد، مثل کلیسا حرف بزنم. مناسک، بخش مهمی از دین است که عینی و رؤیتپذیر میشود. لذا پژوهش درباره مناسک دینی، بخش مهمی از پروژه جامعهشناسی دین در ایران محسوب میشود.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیام