به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) نشست مطالعات تفسیری، شامگاه روز جمعه، 12 تیر به همت بخش مکتوب بیست و سومین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم در سالن نشستهای این رویداد قرآنی برگزار شد.
این نشست که به دو موضوع مطالعات تفسیری در غرب و تفسیرپژوهی در جهان مالایا پرداخت، دو سخنران داشت، یکی نصرت نیلساز، استادیار دانشگاه تربیت مدرس و دیگری مجید دانشگر، استادیار دانشگاه اتاگو نیوزلند که در ابتدا نیلساز در مورد مطالعات تفسیری در غرب به ایراد سخن پرداخت.
نصرت نیلساز در سخنان خود با اشاره به اینکه حوزه تفسیرپژوهی در غرب عنوان عام و کلی است، گفت: در مجال کمی که در اختیار دارم تنها به مرور اجمالی این سیر در غرب خواهم پرداخت و در وهله نخست باید به این موضوع اشاره کنم که عنوان تفسیرپژوهی در غرب با یک اسم شناخته شده و آن شخصی به نام گولدزیهر است که کتاب معروف آن به نام گرایشات در فارسی اثر شناخته شده است و او بود که زمینه آشنایی با تفاسیر را در مطالعات غربیان فراهم آورد.
وی ادامه داد: طبق منابع موجود نخستین نشانههای آشنایی تفاسیر توسط غربیان به ردیهنویسیهای قرآنی آنها باز میگردد که غالباً قرآن را براساس تفاسیر زمخشری و ابنعطیه کتابی نوظهورگرا تأویل و تفسیر میکنند، اما نخستین بار در سال 1698 یک کشیش ایتالیایی به نام ماراچی که ارتباط با کتابخانه واتیکان داشت قرآن را در 4 جلد به ترجمه و چاپ میرساند که به همراه متن عربی به دنبال خود ردیههایی را نیز داشت و ترجمه او به زبان لاتین نخستین ترجمه قرآن در قرن 17 میلادی بود.
نیلساز تصریح کرد: اندره دوریه نخستین فرانسوی بود که با استناد به تفاسیر بیضاوی و جلالین قرآن را به این زبان ترجمه میکند و سپس جرج سیل آمریکایی که ترجمه قرآن را به عهده میگیرد و او نیز در این زمینه از توضیحات تفسیر بیضاوی استفاده میکند، اما اینکه چرا این مقدار تفسیر بیضاوی مورد توجه از سوی غربیان است خود مسئلهای است که باید مورد توجه و تحقیق قرار گیرد.
ادامه ردیهنویسی تا قرن نوزدهم
استادیار دانشگاه تربیت مدرس در ادامه گفت: این رویه در حوزه مطالعات تفسیری و به ویژه ردیهنویسی تا قرن نوزدهم در غرب ادامه پیدا میکند تا اینکه غربیان رویکرد جدیدی را در زمینه تفاسیر پیش میگیرند که به این واسطه باید قرن نوزدهم را نقطه عطفی در حوزه مطالعات قرآنی به حساب آورد.
نیلساز افزود: در این زمان پای مطالعات قرآنی که جزئی از مطالعات اسلامی است به محیطهای آکادمیک غرب باز میشود و مطالعات قرآنی زین پس در غرب در دو دسته جای میگیرند یکی پیرامون محتوا و سبک قرآن بحث میکنند و در زمینه مطالعات لغوی و واژگانشناسی قرآن و سیر تاریخی آن وارد بحث میشوند که در دسته نخست تأثیرپذیری اسلام از سایر ادیان و قرآن از سایر کتابهای آسمانی مورد بررسی قرار میگیرد که مطمئناً محقق هر دینی داشته باشد قرآن را با کتاب آسمانی خود مورد قیاس قرار میدهد، اگر یهودی باشد با تورات و اگر مسیحی باشد با انجیل.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: تفسیر بیضائی نخستین تفسیری است که با یک تحقیق علمی توسط فلاشیر به چاپ میرسد که البته ما نسخ خطی متعددی داریم که هر کدام مقدمه تفاسیر دیگر نیز شدهاند و مثلاً تحقیقات آرتور جفری مقدمه دو تفسیر دیگر میشود که یکی از آنها ابنعطیه است.
توضیحی پیرامون روششناختی
نیلساز گفت: دسته دیگر از مطالعات تفسیرپژوهی را روششناختی مینامند و مثلاً گولدزیهر در کتاب خود «گرایشات در تفسیر اسلامی» دیگر سخنرانی نمیکند، بلکه کتاب را جایگزین آن میکند و رهیافت علم تفسیر قرآن مجموعهای از پژوهشهای قرآنی فراموش شده است که باید به آن توجه کرد.
این مدرس دانشگاه تأکید کرد: پس از بررسی تاریخ تفسیر نوبت به طرح مقولهای دیگر میرسد و آن اینکه تفسیر چگونه به وجود آمده و چرا دچار این تحولات شده است که بحث در مورد آن بسیار عمیق و مطول است، اما نکته حائز اهمیت اینکه تمام تفاسیر صورت گرفته تا به اکنون که سیر تاریخی آن را مکاتب تفسیر مینامیم و شامل تفاسیر گوناگونی است حتی آنچه که آیتالله معرفت تحت عنوان «التفسیر و المفسرون» مینویسد تحت تأثیر گولدزیهر است و در کتاب خود اشاره به تفسیر ذهبی دارد چرا که ذهبی نیز خود متأثر از گولدزیهر است، لذا آنچه که او بیان میدارد دستمایه پژوهشهای دیگر در امر تفسیر میشود.
وی با اشاره به اینکه کتاب گولدزیهر دستمایه سایر پژوهشهای بعد خود میشود گفت: در اواخر قرن بیستم میلادی تعدادی از نسخههای تفسیر گذشته همچون تفسیر مجاهد به چاپ میرسد و مطالعات تفسیری گسترده شده و نظر غربیان و مسلمانان به تفاسیر نخستین جلب میشود و اغلب تفسیرهای کهن بازچاپ شده و مثلاً جان ونزبرو 17 نسخه خطی تفسیر را مورد بررسی قرار میدهد هر چند که اشکالی که بر او وارد است اینکه وی سطحی نسبت به تفاسیر کهن داوری کرده، در عین حالی که هیچ یک از آنها را به طور کامل مورد مطالعه قرار نداده است.
نیلساز در پایان اظهار کرد: در تفاسیر پس از ونزبرو چیزی که اهمیت بالایی دارد اینکه ردپای علوم مختلف را میتوان در تفاسیر قرآن جستجو کرد و همان طور که ریشههای نحو عربی در آن قابل دست یافتن است، موضوع علوم مرتبط با تفسیر نیز اهمیت مییابد و دیگر نگرش غربیان به تفسیر قرآن جدلی نیست بلکه عمق و معنای خاصی در زمینه توجه به معانی و علوم آن صورت میگیرد.