پس از گذشت سه سال از شهادت مظلومانه سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی، هنوز زوایای ناپیدایی از زندگی و مجاهدتهای این اُسوه بینظیر وجود دارد که مورد واکاوی قرار نگرفته است. بیتردید شناخت سردار دلها را نباید فراتر از زمان و مکان و بالاتر از ادارک و عقول دانست بلکه بهتر آن است که علاوه بر بازخوانی و تحلیل شخصیت و اقدامات او جهتِ رهنمونسازی جامعه، برای حل مسائل و نظام اجتماع نیز به او مراجعه کرد و پیشآمدها را در چارچوب خاصی بر او عرضه کرد تا از این گذر راهکارهای کاربردی برگرفت و بکار بُرد. از این رو در نوشته پیشرو برآنیم که با نظر به گفتمان تمدن نوین اسلامیِ توصیه شده از سوی رهبر معظم انقلاب، به واکاوی اقدامات و تلاشهای این اسطوره عرصه جهاد و ایمان بپردازیم.
رسیدن به تمدن نوین اسلامی هدف غایی نظام اسلامی است به طوری که همه راهبردها و برنامههای نظام در جهت پیشبرد جامعه اسلامی بدین سمت و سو رفته است. این مسئله در بیانات مقام معظم رهبری هم به طور دقیق اشاره شده است؛ «پیشرفت کشور، عدالت اجتماعی در کشور، اقتدار کشور، تشکیل جامعهی اسلامی در کشور و در نهایت رسیدن به تمدن نوین اسلامی و تمدن بزرگ اسلامی؛ هدفهای انقلاب اینها است.»(1)
البته باید در نظر داشت که از نظر ایشان رسیدن به این هدف جز با تلاش مضاعف برای پیشرفت همهجانبه مادی و معنوی و تشکیل جامعهی اسلامی که در آن احکام اسلامی پیاده بشود میسر نیست و تا این مقدمه صورت نپذیرد، رسیدن به تمدن نوین اسلامی، بعید است.
از اینرو نتیجه فرآیند انقلاب اسلامی، تمدن نوین اسلامی است، همانطور که در سالهای دور نیز به این نکته اشاره کردهاند: «ما یک انقلاب اسلامی داشتیم، بعد نظام اسلامی تشکیل دادیم، مرحلهی بعد تشکیل دولت اسلامی است، مرحله بعد تشکیل کشور اسلامی است و مرحلهی بعد تشکیل تمدن بینالملل اسلامی است.»(2)
بهدرستی وقت سخن از تمدن اسلامی، معنایی از تمدن در ذهن پیشی میگیرد که مسلمانان پس از هجرت رسول گرامی اسلام(ص) به مدینه پایهریزی کردند و قرار بود که براساس معارف اسلام ناب به منصه ظهور برسد ولی به تمدنوارهای حاصل از آمیختن دانش اسلامی و علوم غیربومی(نهضت ترجمه) بدل شد و معنای حداقلی از تمدن، اگرچه در زمانه خود برترین نسخه تمدنی عالم را رقم زد. البته چارچوب و مؤلفههای تمدنساز در طول تاریخ اسلام همواره مورد کنکاش اهلنظر بوده است و بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب با نادیده نگرفتن و ردّ آن، شکل و محتوایی جدید از تمدن را در قالب نظریه تمدن نوین اسلامی ارائه دادهاند.
در این زمینه مؤلفههایی چون ایمان، خودباوری، شجاعت، وحدت، تعلیم و تربیت، مقابله با زورگویی، اخلاق و مجاهدت و... جزء مهمترین ارکان تمدن اسلامی است که بازتعریف آنها در قالب امروزین و کاربست آن لازمه حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی است، همانطور که تحجر، ارتجاع، بدعت، التقاط، نابرابری، ظلم و... از آسیبهای تمدنی است و باید از آنها پرهیز نمود. در خصوص هریک از این مولفهها حجم بیانات مقام معظم رهبری آنقدر زیاد است که در این نوشتار نمیگنجد و فقط به اندکی از آن بسنده میشود. برای مثال امت بودن جامعه اسلامی از شاخصههای تمدن درخشان اسلامی نزد مبتکر این نظریه است:
«پایبندی به قوانین برگرفته از قرآن، اجتهاد و پاسخگوئی به نیازهای نو به نوی بشر، ایجاد رفاه و ثروت عمومی، استقرار عدالت، اقتصاد پویای اسلامی، گسترش اخلاق انسانی، دفاع از مظلومان، تلاش و ابتكار و در مجموع نگاه عالمانه به عرصههای گوناگون، از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت، از رسانههای مدرن تا هنر و سینما و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدنسازی است. از نظر وی تمدن اسلامی میتواند با شاخصههای ایمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، اندیشهی پیشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامی و به همهی بشریت هدیه دهد و نقطه رهائی از جهانبینی مادی و ظالمانه که از اركان تمدن امروزیِ غرب است، باشد.»(3)
از این کلام میتوان دریافت که علاوه بر مؤلفههای درونی تمدنساز در متن دین اسلام ناب(یعنی معارف مکتب تشیع و منبعث از سرچشمه امامت که البته باید بازتعریف و عصریسازی شود)، رهایی از جهانبینیهای رقیبِ اسلام، از ارکان اصلی تمدنی ماست و تا زمانی که این رکن در جامعه پذیرفته و اجرایی نشود، تمدن نوین اسلامی در دسترس قرار نخواهد گرفت.
با نگاهی واقعبینانه کانونِ خصم تمدنیِ تمدن نوین اسلامی، غرب است. کشمکش تاریخی غرب و شرق (قبل از اسلام و پس از آن) که در میدانهای نبرد بین روم و ایران و جنگهای صلیبی و یا رقابتهای فرهنگی و فلسفی، ظهور و بروز داشته، از رابطه خصمانه حاکم بر این دو رقیب تمدنی حکایت میکند به گونهای که دیگری(4) و بیگانگی این دو به ویژه در عصر حاضر کاملاً مشهود است.
البته لازم به ذکر است ریشههای این غیریّت در فرهنگ، تاریخ، جغرافیا، دین و... قابل پیگیری ولی خارج از رسالت این متن است؛ در هر صورت تقابل تمدنها ناگزیر است و ایجاد تمدن نوین اسلامی در گرو اقدامات ایجابی و سلبی در رد فرضیه تمدن رقیب اسلام ناب و مواجهه علمی و عملی با نظریه کارکردگرایانه تمدن غرب است.
در این مواجهه و جهت عبور از این چالش برای رسیدن تمدن نوین اسلامی، نخستین اقدام، شناخت منطقی غربِ به اصطلاح متمدن با نگاه انتقادی در همه حیطهها است. پُرواضح است این شناخت با تمسک به محتوای وارداتی از غرب و تکیه بر افراد غربزده، هرگز حاصل نخواهد شد و نیازمند ایجاد ساز و کاری است که برعهده نخبگان آزاداندیشِ حوزه و دانشگاه است.
مرحله دیگری که به موازات معرفی خردمندانه و نقادانه لایههای زیرین تمدن غرب باید انجام شود، مقابله عمَلی با این خصم تمدنی است همانطور که آنها سالهاست در فضای حقیقی و مجازی این ستیز را آغاز نمودهاند.
در حقیقت لازمه رهایی از این دشمن، مبارزه میدانی با پیادهنظام این تمدن دروغین در قالب رژیم غاصب اسرائیل و یا جماعت دستساخته بدل از اسلام آنهاست که به نظر نگارنده مهمترین اقدامات عملی جمهوری اسلامی در این عرصه را امام خمینی(ره) با نفی اسرائیل آغاز نمود و امروزه نیز با پشتیبانی رهبر معظم انقلاب و سربازان ولایت در حال اجراست. حال اگر قرار باشد بارزترین شخصیت در این عرصه را نام برد کسی نیست جز شهید حاج قاسم سلیمانی، نماد مقاومت و استکبار ستیزی.
از این رو در ادامه با نظر به اقدامات شهید عزیز در این راستا به تحلیل گوشهای از کنشها و واکنشهای این سربازِ تمدن نوین اسلامی میپردازیم:
یکی از صحنههای کنشگری سردار سلیمانی، حضور در خط مقدم نبرد با اسرائیل بود. این مجاهدتِ سردار وقتی بهتر درک میشود که بدانیم جدال ایران با اسرائیل، ستیز برای بودن و نبودن است، این چالش فقط قومی، سیاسی و دینی نیست بلکه چالش همه جانبه تمدنی است که باید یکی بر دیگری غلبه کند.
همانطور که درصدر اسلام یهودیان اسلامستیز دست به توطئه زده و در درازای تاریخ از این خصلت کوتاه نیامدند، امروزه نیز با پیدایی انقلاب اسلامی نه تنها رویای تمدنی خویش را در خطر دیده بلکه قبل از تحقق، آن را در معرض زوال و نابودی میبینند. مرادخای کاپلان در کتاب «یهودیت به مثابه تمدن» پس از بیان ظرفیتهای یهود برای تمدنسازی، داشتن سرزمین را لازمه شکلگیری تمدن یهود دانسته و میگوید: «سرزمین تمدنی یهود، اسرائیل است.»(5)
حال با این وجود آیا امکان ایجاد تمدن اسلامی با چنین موجود مزاحم وجود دارد؟ پاسخ منفی است چرا که طبق مطالب پیشگفته بقای دو تمدن در یک جغرافیا هرگز نمیگنجد. بنابراین تلاش ما در جهت نفی اسرائیل، یک راهبرد برای از بین بردن یک کانون آشوبِ مخالفِ تمدن اسلامی در میان سرزمینهای جهان اسلام است.
با این وجود برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی، چارهای جز نابودی تمدنِ جعلی نیست. توصیههای که برگرفته از منابع دین مبین اسلام است(6) و اسرائیلستیزی جمهوری اسلامی و دیگر مسلمانان آزاده جهان اسلام را میتوان در این راستا دانست. از این منظر جمله تاریخی «اسرائیل باید از بین برود»(7) صرفاً یک جملة احساسی نیست بلکه نقشه راهی است برای اعتلای تمدن نوین اسلامی. پس با این تفکر، فرزندان انقلاب رشد کرده و افرادی چون حسن طهرانیمقدم و قاسم سلیمانی به نماد مقاومت در برابر اسرائیل بدل گردیدند.
در سالهای اخیر که کشمکش بین ایران و اسرائیل بالاگرفت که هنوز هم ادامه دارد، فعالیتهای سردار سلیمانی نیز بیشتر شده بود تا جایی که همه او را سَمبُل محور مقاومت برمیشمردند. او با حضور در غزه و نبرد مستقیم با صهیونیستها سبب شکست محاصره غزه و پیروزی مردم آنجا گردید.
طبق اظهارات سران جنبش مقاومت اسلامی، شهید سلیمانی در همراهی با مقاومت مردم فلسطین، سفر به غزه و ارسال سلاح نقش موثری ایفا کرد.(8) به طوری که «شهید قدس» نام گرفت.(9)
در حقیقت شهید قدس، همان شهیدِ تمدن است که جان ارزشمند خویش و همرزمانش را برای ایجاد بنیانهای مستحکم تمدن نوین اسلامی، نثار کرد و این نهضت تا نابودی خصم تمدنی اسلام، اسرائیل و استکبار همچنان ادامه دارد. این مسأله بیانگر اهمیت ایجاد تمدن نوین اسلامی است که حتی باید سرمایههای یک امت هزینه شود، آنچنان که رهبر انقلاب نیز به این مسأله اشاره کردهاند؛ ؛ «رفع سایه سنگین و شوم ابرقدرتها از سر کشورها هزینه دارد و هیچ کار بزرگی بیهزینه نیست». ایشان در جمع میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى، تمدن اسلامی را رهین تلاش مجاهدانه و مجدانه امت اسلامی برمیشمارد(10) که از ویژگیهای بارز شهید سلیمانی بود.
ویژگی دیگر حاج قاسم کمک به ایجاد امت واحده اسلامی بود، امتی که با وحدت خود، مقدمه نیل به تمدن نوین اسلامی است. بنابر فرمایشات مقام معظم رهبری از مراتب وحدت امت اسلامی، رسیدن به تمدن مناسب با این زمان یعنی تمدن نوین اسلامی است.(11) البته از نظر ایشان تمدن اسلامی به معنای کشورگشایی نیست بلکه به معنای تأثیر پذیرفتن فکری ملتها از اسلام است.(12)
گفتمان وحدت مسلمین اگرچه از سالهای دور جزو سیاستهای نظام اسلامی است لکن نباید شخصیت شهید سلیمانی را در ترویج این اندیشه نادیده گرفت. مبارزه با فرقههای سیاسی و اعتقادی وحدتشکن چه در کشور و خارج از جغرافیای ایران، سرنگونی تفکر ساختارشکن خلافت، قلع و قمع مدعیان دروغین اسلام و از همه مهمتر ایجاد محور مقاومت حول ولایت از اصلیترین اقدامات این شخصیت برجسته است.
بنابر گفته همرزمان او، مردم شرقیترین کشور در جغرافیای اسلامی با غربیترین آن برایش فرقی نداشت بلکه استضعاف و مظلوم برای او مهم بود؛ یعنی هر جای عالم مستضعف و مستضعفان و مظلومانی بودند، حاج قاسم دادرس آنها بود(13) و حال آنکه این تفکر چیزی نیست جز نگاه امتگونه به جهان اسلام.
به یقین میتوان گفت نوع نگاه و طرز تفکر این مرد آسمانی، بهترین مسیر برای تربیت نسل حاضر و آینده در این انقلاب است. نسلی متعهد، مقاوم، هدفمند و کارآ، چیزی است که یک تمدن برای تشکیل و رسیدن به اهدافش به آن نیاز دارد. مقام معظم رهبری با طرحی سوالی در این زمینه میفرمایند: «راه برافراختن پرچم تمدّن نوین اسلامی چیست؟
سپس در پاسخ اشاره میکنند: راهش تربیت نسلی است با یک خصوصیاتی که آن خصوصیات اینها است؛ یک نسلی باید به وجود بیاید شجاع، باسواد، متدین، دارای ابتکار، پیشگام، خودباور، غیور؛ البته خوشبختانه ما امروز در نسل جوان بسیاری از این خصوصیّات را داریم اما این بایستی گسترش پیدا کند، چنین نسلی لازم داریم. بایستی ایمان داشته باشد، سواد داشته باشد، غیرت داشته باشد، شجاعت داشته باشد، خودباوری داشته باشد، انگیزه کافی برای حرکت داشته باشد، توان جسمی و فکریِ حرکت داشته باشد، هدف را در نظر بگیرد، چشم را به اهداف دور متوجه بکند و به تعبیر امیرالمؤمنین «اَعِرِ اللهَ جُمجُمَتَک»؛زندگی خودش و وجود خودش را بگذارد در راه این هدف و با جدیت حرکت کند، در یک کلمه یعنی یک موجود انقلابی.»(14) با توجه سخن فوق، اولین شخص متبادر به ذهن دارای ویژگیهای برشمرده در کلام مذکور حاج قاسم سلیمانی است.
در واقع الگویی ازهر لحاظ کامل برای واژهی انقلابی، شهیدی است که دشمن بسیار زودتر از بسیاری از هموطنانش او را شناخت و با وجود آگاهی از هزینهدار بودن ترروش، او را حذف نمود تا به گمان خود از تکثیر آن جلوگیری نماید. اما آنچه که پس از شهادت سردار اسلام رقم خورد (یا باید انجام شود)، ایجاد مکتب انقلابی تمدنساز با محوریت ولایت است.
از دیگر سو بدون پاک شدن عرصههای مختلف از لوث افراد غیرانقلابی و واداده در برابر تمدن غرب، نه تنها تمدن نوین اسلامی محقق نخواهد شد، بلکه اصل انقلاب اسلامی دچار چالش میگردد؛ ریزشهای زیادی که پس از هر فتنه و امتحانی در مسیر حرکت انقلاب خود گواه این ادعاست و گرچه مطلوب نیست ولی نویدی از رویشهای جدید است. رویشهایی که باید در چارچوب تربیتی نسل انقلابی با ویژگیهای مکتب سلیمانی همسو و سازگار شود و با فراگیرشدن در نسل حاضر و آینده، دست نااهلانِ نسبت به انقلاب در عرصههای مختلفِ آموزش و پژوهش، فرهنگ و هنر، سینما و رسانه، تولید و اقتصاد، مدیریت و سیاست، ورزش و... کوتاه گردد.
از دیگر سو نمادها یکی از مهمترین ابزارهای تبلیغ و ترویجِ تمدن غرب است. امروزه تمامی فرهنگها و تمدنها نه تنها به معرفی و برجسته کردن نمادهای منتسب به خود روی آوردهاند بلکه با آفریدن شخصیتهای پوشالی، ابتدا سعی در اسطورهسازی و سپس شناساندن الگوهای بومی خویش برای دیگر جوامع دارند. بیتردید شخصیتهای افسانهای سینمای هالیوود را میتوان بهترین نمونه از این نمادسازی دانست.
حال با توجه به ضرورت ترسیمِ نمادِ تمدنی برای تمدن نوین اسلامی، آیا در این فرآیند جای یک سمبل و و الگو متعالی برای نسل جدید که به تعریف انسان کامل نزدیک باشد، خالی نیست؟ بیشک بهترین و در دسترسترین گزینه برای پُرکردن این جایگاه کسی نیست جز حاج قاسم. اسوههای از دل انقلاب اسلامی و با نابترین ویژگیهای انقلابی که تعریفی نو از انسانیت و مدنیت را به تصویر کشید و نمادی تمدنساز که هر کدام از مدعیان امروزینِ تمدن، حسرت یک لحظه داشتن آن را دارند تا از آن اسطورهای فناناپذیر برای خود بسازند و به رخ تمام جوامع بشکند.
در مجموع باید اشاره کرد که هدف والای انقلاب اسلامی رسیدن به تمدن فراگیر بر پایه اسلام ناب محمدی است و این هدفِ دستیافتنی در مسیر تحقق خود وابسته به عوامل تمدنساز و رفع موانع تمدنستیز است. در واقع نگارنده این نوشتار با تکیه بر برخی مؤلفههای تمدنی در نزد بانیان انقلاب اسلامی درصدد تطبیق آن با مجاهدتهای شهید سرافراز اسلام، حاج قاسم سلیمانی بود که البته به علت محدودیت بحث به موارد اندکی اشاره شد.
در نتیجه به یقین باید گفت که اقدامات و شخصیت حاج قاسم سلیمانی از او چهرهای تمدنی ساخته که اسوهای برای این نسل و آیندگان و افتخاری برای جهان اسلام و مکتب تشیع است و هم او را به اصلیترین چهره میدانی در مبارزه با رقبای تمدنی تبدیل کرد به گونهای که جان خود را به کف گرفت و در راه رسیدن به آروزی خویش، حقیقتاً جان فدای تمدن نوین اسلامی شد.
روحش شاد، راهش پُر رهرو
منابع:
1- بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی (28/11/1400)
2- بیانات در دیدار کارگزاران نظام(6/8/1383)
3 - بیانات در اجلاس جهانی علما و بیداری اسلامی (9/2/1392)
4- Otherness
5- بابایی، حبیب الله، رؤیای تمدنی یهود؛ آینه پژوهش، سال23، شماره 56، اسفند1391، ص86 به نقل از کتاب «یهودیت به مثابه یک تمدن»، نوشته مرادخای کاپلان، ص273
6- وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (بقره / 190)
7- امام خمینی(ره)
8- طبق اظهارات اسامه حمدان عضو ارشد جنبش مقاومت اسلامی، احمد عبدالهادی عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی و نماینده جنبش حماس در لبنان و زیاد النخاله دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین
9- از سوی اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس
10- 8/10/1394
11- بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى(24/8/1394)
12- دیدار اعضای شورای عالی «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» با رهبر انقلاب(6/2/1395)
13- مصاحبه حجتالاسلام والمسلمین سعادتنژاد، نماینده سابق ولیفقیه در نیروی قدس سپاه با روزنامه اطلاعات (11/10/1401)
14- بیانات در دیدار نخبگان علمی جوان (28/7/1395)
یادداشت از میثم حبیبی کیان، پژوهشگر تاریخ و تمدن اسلامی حوزه علمیه قم
انتهای پیام