به گزارش ایکنا، احمد گلآرایی متولد اول شهریور 1342 در آران به دنیا آمد. او از همان كودكى بااستعداد بود و به ورزش نیز علاقه زیادى داشت. روح مذهبى حاكم بر خانواده او را چنان تحت تأثیر قرار داده بود كه در زمان تحصیل خود به تبلیغ مسائل دینى و بعضاً سیاسى مىپرداخت.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى و تجاوز صدام به ایران، علاقه زیادى جهت رفتن به جبهههاى حق علیه باطل از خود نشان میداد ولى با مراجعه به پایگاههای بسیج شهرستانهای آران، كاشان و قم، هر بار به علت سن کم با جواب منفى مواجه مىشد.
احمد در تیرماه 1360 پس از فراگرفتن آموزش نظامى به جبهه سرپل ذهاب و بازىدراز اعزام شد. در جبهه نیز شور شهادت و مبارزه و جهاد علیه كفار او را آرام نمیگذاشت تا اینكه سرانجام در روز 21 شهریور 1360 پس از نبردى سهمگین با مزدوران رژیم متجاوز عراق همراه با تعدادى از همرزمانش مورد اصابت تركش و موج انفجار گلوله توپ دژخیمان قرار گرفت و شربت شهادت را نوشید.
این شهید دفاع مقدس در گلزار شهدای هلال بن علی(ع) آران به خاک سپرده شده است.
در ادامه وصیتنامه این شهید را مطالعه میکنیم.
«بسم رب الشهدا و الصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
به نام خدا
به نام او كه همه چیزم از اوست. نام او كه زندگیام از جهت اوست. نام او كه زنده به اویم. به نام او كه از اویم، به نام او كه زندگی من به خاطر اوست، جانم اوست، مرادم اوست، امیدم اوست، مقصودم اوست، معشوقم اوست، معبودم اوست.
من شكر خدای میكنم كه قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و در خاموشی جهل از دنیا نروم. پدر و مادر گرامیم من خوشحالم كه جانم را نثار اسلام و مكتب محمد(ص) و علی(ع) میكنم و افتخار میکنم كه ایدئولوژیام اسلام است. اسلامی كه به من فهماند چگونه بیندیشم. چگونه راهم را انتخاب كنم.
پدر و مادرم من قلبم روشن است كه اسلام پیروز میشود و باید پیروز شود. پس در راه پیروزیاش كوشش كنید. من با كمال میل به این جبهه مقدس كه برای پیروزی اسلام است میروم چون من به خودم تعلق ندارم یعنی خلق نشدهام كه راحت طلب باشم و یا در پی آسایش دنیوی باشم. لذا این ارزشی ندارد. من خلق شدهام تا آزمایش شوم و اساساً این جهان آزمایشی بیش نیست و زندگی جاوید در آن جهان است.
پروردگارا! این هدیه خون ناقابل ما پیروان فرستادهات محمد(ص) و فرزندان خمینی را بپذیر و ما را از سربازان ولیعصر(عج) قرار بده. ما ایرانیها مثل مردم بیوفای كوفه نیستیم كه در كوفه حضرت مسلم(ع) را و در صحرای كربلا امام حسین(ع) را تنها بگذاریم. اكنون وقت انجام وعدهای كه من برای خودم دادهام فرا رسیده است و برادران و خواهران عزیزم از شما میخواهم كه قدر این نایب مهدی(عج) را بدانید كه اطاعت او واجب شرعی است.
پدر و مادر و برادران و خواهران گرامیم! ممكن است وقتی كه شما این نوشته را میخوانید من دیگر نباشم. آری مردم عزیزم بدانید درخت انقلاب اسلامی برای سیراب شدن احتیاج به خون دارد.
وصیت به پدر و مادر و برادران و خواهرانم: وصیتم به همه این است كه بعد از شهادت من لباس سفید بپوشید و عزا نگیرید چون شب دامادی من است.
وصیتم به پدرم
ای پدر بزرگوارم! از شما میخواهم راه من را ادامه بدهید چه از راه كمك به فقیران و درماندگان و میدانم كه خودت از همه محتاجتر هستی ولی به خود ببال كه خدا یاریدهنده محتاجان است.
وصیت به مادرم
مادرم! كوه باش و چون كوه استقامت كن. لحظهای از نام خدا غافل مباش. مادرجان! گریه نكن و خوشحال باش زیرا در راه هدف مقدس گام برداشته و جان باختهام.
مادرجان! در دنیا به هیچ چیز دل نبسته و نخواهم بست. اگر زنده ماندم همیشه یك راه را انتخاب خواهم كرد و همچنان كه انتخاب كردم و آن راه؛ راه الله، شهادت، ایمان و یكتاپرستی است.
وصیت به برادرانم
ای برادران عزیزم! پیوسته در راه اعتلای اسلام عزیز كوشا و تمامی فرامین امام را به جان دل پذیرا باشید. زمان، زمان امام حسین(ع) است و ایام عاشورا. اكنون كه وصیتنامه من را باز كردهاید و میخوانید میدانم چشمهایتان اشكبار شده چون ذاتاً در نهاد هر خانوادهای موجود است كه وقتی فردی از خانوادهاش شهید و یا به مرگ عادی و طبیعی از دنیا میرود در لحظه اول غمگین میشود و سپس با صبر خداوندی استقامت میكند.
وصیت به خواهرانم
ای خواهران عزیزم! حجاب و عفاف و پاكدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار بدهید و همیشه فاطمهوار و زینبگونه مبارزه كنید. آری شهادت سعادتی است كه نصیب هركسی نمیشود و باید بگویم كه امید زیادی برای شهادت دارم و همیشه هنگام خواندن نماز آرزوی شهادت میكنم. آری پرواز به سوی خدا جایی كه یك مؤمن در جستجوی اوست. آیا جز شهادت چیز دیگری را میتوان پیدا كرد؟ نه.
من نمیخواهم بمیرم. من شهید خواهم شد. من از زندگی سیرم. شهادت مرا باكی نیست. شهادت مانند مادری است كه تنها فرزندش را در آغوش میكشد.
خدایا! سپاسم را بپذیر. خدایا بهترین نعمتهای آخرتی و دنیایی را به من عطا كن.
پروردگارا! میدانم آنچه تو میخواهی میکنی. مرا به آن راهی بگذار كه مصلحت توست.
بار الها! تو جانم دادهای و جانم را خواهی گرفت. مرا در آن صراطی بگذار كه هیچگاه در لحظه جان دادن غفلت نخورم.
خدایا! به من نعمتها دادی كه من نه قدرش را دانستم و نه لیاقتش را داشتم. پس مرا زبانی ده كه سپاسگزار تو باشم.
آفریدگارا! هرگز مرا به خودم وامگذار كه بی تو همیشه هیچم.
خداوندا! پدر و مادرم را ببخش و بیامرز كه آنها بی تو روسیاه هستند.
پروردگارا! تو را به یگانگیات قسم میدهم شهادت در راه اسلام را نصیبم كن.
بار الها! گناهانم را ببخش و مرا در صف شهیدان قرار بده.
والسلام»
انتهای پیام