به گزارش ایکنا، نگاه به جانبازان در عموم کارهای تلویزیونی شکلی تکراری و کلیشهای دارد اما در سریال «بینشان» تلاش شده از یک زاویه دید جدید به آن نگاه شود. خبرگزاری ایکنا پیرامون این مجموعه گفتوگویی با عوامل مجموعه انجام داده که در بخش اول میزگرد با اکبر رحمتی؛ بازیگر و مهدی حمزه؛ فیلمنامهنویس آن صحبت کردهایم.
رحمتی: قبول این کار بر مبنای یک کنجکاوی شکل گرفت چون دوست داشتم همکاری با راما قویدل را یک بار هم که شده تجربه کنم. این فیلمساز روی کارش احاطه دارد و به شدت پیرامون موضوعات دقیق است. در کل انرژی فیلمسازان جوان برای ساخت اثر همیشه مطلوب است و علاقه خاص من، حضور در کارهای اجتماعی است.
حضور در چنین تولیداتی، بار اجتماعی ویژه دارد که به کار کمک میکند تا به مسائل مردم نظر کرده و گرهای از مشکلات آنها را بگشاید. درضمن باید اذعان کنم تمایلم همیشه روی نقشهای مثبت است هرچند در چند کار ایفاگر نقشهای خاکستری هم بودهام ولی به هر حال همیشه تلاش کردهام نقشهای مثبت را ایفا کنم. این ویژگی را با ارزیابی کارهای من میتوانید، متوجه شوید. در میان تمام کارهایی که بازی کردهام باید از «آینه»، «عطر گل یاس»، «مش خیرالله و صندوقچه اسرا» و آثار مرضیه برومند به عنوان سریالهایی نام میبرم که از حضور در آنها بسیار راضی هستم.
رحمتی: این سریال مورد استقبال مردم واقع شد و تا به امروز با وجود اینکه بیش از 30 سال از ساخت آن میگذرد بارها از تلویزیون پخش شده است. دلیل این امر نیز گروه خوبی است که با مجموعه همراه شده بودند. موفقیت چنین کارهایی بار دیگر نشان میدهد اگر یک گروه حرفهای پشت فیلم یا سریالی قرار گیرند اقبال آن تضمین شده است. سوال اینجاست که وقتی ما افرادی خبره نظیر مرضیه برومند و ... داریم چرا نباید شرایطی را پیش بیاوریم تا این افراد بتوانند هرساله کاری را جلوی دوربین برند تا در نهایت تلویزیون از کارهای باکیفیت بهرمند شود؟
حمزه: ایده «بینشان» را رزاق کریمی تهیهکننده مجموعه داد. وی مصمم بود تا سریالی درباره جانبازان ساخته شود و البته قصه خاصی در ذهن نداشت، بلکه تنها ایده را داد. با این توضیح با همکاری آزیتا ایرایی دیگر نویسنده سریال، تلاش کردیم قصهای درست در این رابطه خلق کنیم پس سعی بر این شد به جانبازان نگاهی به روز داشته باشیم یعنی به معضلات و مسائلی که جانبازان هم اکنون درگیر آن هستند نظر کنیم. در این مسیر به جانباز خبرنگاری رسیدیم که درگیر مسائلی در جامعه امروز است.
نگاهمان به جانبازان، فارغ از گلیشههای رایج بود بنابراین متنوع بودن شخصیت را در این حوزه مد نظر قرار دادیم. شهید باکری یک جمله معروف دارد که «بعد از جنگ ما (رزمندگان) چند دسته میشویم». با این توضیح در مقابل شهاب قهرمان قصه که نقشش را پرویز فلاحیپور بازی میکند، شخصیت دیگری که رضا ایرانمنش آن را بازی کرده داریم. وی نیز رزمنده بوده اما گذر زمان او را منفعتطلب کرده است ولی شهاب با گذشت سالها از جنگ، هنوز روحیه جوان و مبارزهطلب خود را حفظ کرده و از مبارزه دست نمیکشد.
نکته بعد پیرامون پرداختن به جانبازان در کارهای نمایشی برخی محدودیتهاست که باعث میشود نتوانیم آنچنان که باید در این حوزهها ورود کنیم زیرا برخی بازخوردها ممکن است وجود داشته باشد که دست نویسنده را برای کار بهتر، میبندد. به هر حال تا جایی که محدودیتها اجازه داد سعی کردیم به مسائل مربوط به جانبازان ورود کنیم. همچنین مسائلی اجتماعی که در «بینشان» مطرح میشود به گونهای انتخاب شده که بتوان به واسطه آن طیف گستردهتری از مسائل اجتماعی را مطرح کرد. برای نمونه نقشی که آقای رحمتی آن را ایفا کردند فردی است که مشکل مالی دارد اما مسائل این کاراکتر در نهایت به قصه اصلی ربط پیدا میکند.
رحمتی: در تکمیل سخنان آقای حمزه، باید بگویم به هیچ وجه با مطلقنگاری در کارهای نمایشی موافق نیستم. برای مثال وقتی قرار است درباره رزمندگان یا جانبازان حرف بزنیم نباید نگاهی کاملاً یک بعدی به آنها داشته باشیم. مطلق دیدن با ذات آدمی مخالف است. اگر به آدمها نگاه یکسویه داشته باشیم کارمان با واقعیت همخوانی نخواهد داشت و به اثری شعاری تبدیل خواهد شد. موضوعی دیگری که در موفقیت یک اثر نمایشی بسیار حائز اهمیت است دوری از شتابزدگی است. خوشبختانه در «بینشان» کار از آسیبهایی که نام بردم دور بود و حتی در بحث فیلمبرداری هم مجموعه توانست به موفقیت خوبی دست پیدا کند.
یکی از امتیازات «بینشان» این است که در هر قسمت با موضوع جدیدی روبهرو هستیم. این اتفاق به نحوی بود که من به عنوان بازیگر مجموعه نیز کنجکاوم تا بدانم قصه به چه نحو پیش میرود. این شکل سریالسازی کاری بسیار دشوار است چون باید نویسنده و کارگردان به شدت روی موضوع احاطه داشته باشند. برای همین امیدوارم این کار تا روز آخر هم همین روند مطلوب را در بیان قصه داشته باشد.
حمزه: شهاب؛ قهرمان سریال به عنوان یک جانباز، علایق قوی مذهبی دارد. این توسل به ائمه به ویژه امام حسین(ع) نیز از زمان جنگ در او وجود داشته است. همچنین شهاب، برادری مفقودالاثر دارد که در انتها به کربلا ربط پیدا میکند، پس اینگونه نبوده که بخواهیم صرفاً یک جغرافیا را نشان دهیم بلکه به واقعه نیاز قصه چنین امری را رقم زده است. ادامه فیلمبرداری در کربلا به هیچ وجه برای گروه مقرون به صرفه نبود اما چون قصه چنین نیازی را طلب میکرد، این اتفاق رقم خورد. برای «بینشان» زحمات فراوانی کشیده شده و فکر میکنم آنگونه که از نظرات متوجه شدهایم، نتیجه هم مطلوب نظر مردم بوده چون اوج و فرودهایی که در سریال قرار گرفته به درام قصه کمک کرده و به جذابیتهای آن افزوده است.
رحمتی: چون من نیز در صحنههای کربلا حضور داشتم باید بگویم کار در عراق بسیار سخت بود چون سختگیریهای بسیاری برای کار کردن از طرف ماموران عراقی رخ میداد و ما برای گرفتن صحنهها با مشکلات بسیاری مواجه بودیم. ولی با تمام دشواریهایی که وجود داشت باید بگویم انرژیای که در بینالحرمین وجود داشت باعث شد همه مسائل از بین رود و هر آنچه میبینید با عشق خلق شود.
رحمتی: یک بازیگر باید بتواند نقش را زندگی کند. رسیدن به این خواسته نیز زمانی محقق میشود که بتواند پیرامون آن اطلاعات کسب کند. برای نمونه وقتی قرار است نقش تجاری را بازی کنم باید با ابزاری که کاراکتر با آن کار میکند هم آشنا باشم. برای مثال وقتی نقش نجار را بازی میکنم باید وسایل کار او را هم بشناسم. درضمن وقتی متنی در اختیارم قرار میگیرد آن را دوبارهنویسی میکنم. این امر باعث میشود تا به نقش چیزی اضافه کنم.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام