به گزارش ایکنا، معاونت توسعه و ترویج سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور سلسلهنشستهای چهار فصل قرآنی شامل مجموعه کارگاههای آمادگی برای ازدواج را با موضوع «ازدواج چرا؟» برگزار کرده است. در این کارگاههای آموزشی انسیه برومند، استاد حوزه و دانشگاه، هفت سرفصل مرتبط با ازدواج را از اهداف ازدواج تا معیارها تشریح میکند.
متن و فیلم قسمت اول این کارگاه آموزشی با موضوع «بررسی ذهنیت رایج درباره ازدواج» از نظر میگذرد؛
«در این جلسات هدف از ازدواج و نگاههای عرفی به آن را تحلیل و بررسی میکنیم که آیا این نگاهها نگرش صحیحی هستند یا خیر تا به نگرش درستی در هدف ازدواج برسیم. در مرحله بعد از آنجا که ازدواج خوب ریشه در خودشناسی خوب دارد، به سراغ خودشناسی میرویم و از منظر ظرفیتهای وجودی انسان با خودمان آشنا میشویم و با رویکرد کاربردی به موضوع شناخت انسان از دید دورههای رشد میپردازیم تا دریابیم که ظرفیتهای وجودی ما چیست و دورههای رشدی ما کدام است؟ سپس سن مطلوب ازدواج برای هر فرد را بیان میکنیم.
در ادامه نیز ویژگیهای مطلوبی که کمک میکند مرحله ازدواج را به خوبی طی کنیم بازبینی خواهیم کرد که آیا این ویژگیها در ما وجود دارد یا خیر و بعد در مورد کیفیت صحبت خواهیم کرد.
طبعاً هر قدر اصل و اساس مشترکی که طرفین باید در ازدواج داشته باشند بهتر شناخته شود، همسانی و همتایی بهتر تشخیص داده میشود. پس لازم است کیفیت را بشناسیم.
در ازدواج طرفین یک زن و یک مرد هستند. پس نیاز داریم که زاویه دید درستی از زن و مرد به عنوان زوجینی که در ازدواج کنار هم قرار میگیرند، داشته باشیم. در ادامه به سراغ معیارهای ازدواج میرویم تا انتخاب درستی را انجام دهیم.
در حوزه معیارها هم یکبار معیارها را از دریچه استانداردها و خطکشیهای عقلانی میبینیم و بعد به سراغ عرف میرویم تا به این نتیجه برسیم که چگونه متر و معیارهای عقلانی، که منجر به انتخاب مطلوب میشود، را با معیارهای عرفی، که گریزی از دانستن و در نظر گرفتن آنها نیست، با هم منطبق کنیم.
مخالفت با پدر و مادر
ذهنیتهای رایج در مورد ازدواج چیست؟ ذهنیت اول این است که ازدواج میکنم تا با پدر و مادر خودم مخالفت و خلاف خواسته آنها حرکت کنم. البته لزوماً این حرکت منفی نیست و میتواند مثبت باشد و فرد تصمیم بگیرد که با ازدواج سبکی متفاوت و ارتقایافته از زندگی را در قیاس با زندگی پدر و مادرش داشته باشد. این امر به صورت عرفی پسزمینه بسیاری از انتخابهاست.
استقلال
دلیل دیگری که افراد برای ازدواج مطرح میکنند دستیابی به استقلال است. البته تعریف ما از استقلال اهمیت پیدا میکند. آیا منظور فردیتگرایی است و میخواهیم خودمان را از خانواده جدا کنیم و معتقدیم حضور در جمع خانواده مانع ما برای رسیدن به برخی از اهداف و خواستههایمان است و نمیتوانیم برخی از کارها را در خانواده خودمان انجام دهیم و به این فکر افتادهایم که مستقل شویم.
در واقع معتقدیم به سنی رسیدهایم که میتوانیم مستقل زندگی کنیم و مسئولیت فرد دیگری را نیز بر عهده بگیریم و با این مبنا هدف خودمان را از ازدواج استقلال میدانیم.
فراموشی شکست عشقی
دلیل دیگری که برخی برای ازدواج مطرح میکنند فراموش کردن یک شکست عشقی یا رابطه عاطفی است. فردی رابطه عاطفی عمیقی داشته و فکر میکرده است که این رابطه منجر به زندگی جدیدی خواهد شد، اما به هر دلیلی آن رابطه به شکست عشقی تبدیل شده است. پس تصمیم میگیرد که ازدواج کند.
اگر کسی با چنین هدفی ازدواج کند، در حال فرافکنی است. مادامی که چنین فردی مشکل را در درونش حل نکند و شکست و ناکامیاش را حلاجی نکند و دوباره به ازدواج فکر کند، خودش را فراموش کرده است و به چیزی پناه میبرد تا ناکامی را فراموش کند. چنین افرادی به ازدواج به دید مخدر نگاه میکنند و میخواهند چیزی را فراموش کنند. به همین دلیل به چیز دیگری پناه میبرند.
فرار از اصرار خانواده
دلیل دیگری که تعداد زیادی از افراد آن را مطرح میکنند اصرار و فشار خانوادههاست. معمولاً مطلوب خانوادهها این است که بچههای آنها ازدواج کنند و والدین در سنی هستند که کم یا زیاد منافع ازدواج را درک کردهند یا معتقدند سیر طبیعی رشد بشر این است که همه آدمها بزرگ میشوند و به سنی میرسند که ازدواج کنند و ازدواج دلیل نمیخواهد و ازدواج کردن به یک اصرار و فشار از سمت خانواده تبدیل میشود، در حالی که فرد نیاز به ازدواج را احساس نمیکند. کسی که نتواند در برابر چنین فشاری مقاومت کند به این نتیجه میرسد برای اینکه از زیر بار آن خارج شود باید ازدواج کند.
تکرار و عادت اجتماعی
دلیل دیگری که برای ازدواج مطرح میشود همگانی بودن آن است؛ همه ازدواج میکنند من هم ازدواج میکنم. گویا ازدواج به عنوان مرحلهای از زندگی تکراری و عادت دیده میشود که همه طی میکنند و من هم باید طی کنم. این نگرش عرفیسازی ازدواج است که آن را به یک کار روزمره تبدیل میکند؛ شبیه کارهای دیگری که آدمها در زندگی خود انجام میدهند.
رفع اجبار موجود
دلیل ششم برای ازدواج اجبار است. شاید فردی در مجردی در شرایط سختی قرار داشته باشد، از سختیهای مادی گرفته تا رفتار نامناسب اطرافیان و والدین؛ چنین فردی ازدواج را راه فراری میبیند تا خود را از تحت فشار بودن خارج کند.
فرار از تنهایی
دلیل دیگر فرار کردن از تنهایی است. افرادی از تنها بودن لذت نمیبرند و از تنهایی فراری هستند؛ وقتی چنین حسی با ازدواج گره میخورد به دنبال آدمی هستند که همیشه با آنها باشد، مخصوص خودشان باشد، به صورت ویژه به آنها بپردازد و 100 درصد وقتش را با آنها بگذراند.
بیهدفی
هدف دیگر از ازدواج بیهدفی است؛ یعنی فرد زندگی خودش را تهی از ارزش و هدف میداند و حس میکند جایگاهی در جمع ندارد و اگر ازدواج کند، به جایگاه و ارزش دست پیدا میکند. این هدف ریشه در احساس عدم ارزشمندی دارد.
درک آرامش
هدف دیگری که بسیار در خصوص ازدواج مطرح میشود درک آرامش است. افراد میگویند میخواهم ازدواج کنم تا به آرامش برسم. البته منظور افراد از درک و کسب آرامش میتواند متفاوت باشد.
ممکن است منظور افراد از دستیابی به آرامش در ازدواج این باشد که با کسی ازدواج کنند که تمام نقصها، مشکلات، تزلزلها، اضطرابها، ناراحتیها، خلأها و ... آنها را تحمل کند و به آنها آرامش دهد.
چنین فردی معتقد است که من همین هستم با تمام نقصهایم؛ نمیتوانم خود را عوض کنم یا اصلاً بنای تغییر دادن خودم را ندارم و کسی را میخواهم که با همین وضعیت به من آرامش دهد. ممکن است چنین فردی این هدف را به زبان نیاورد، اما وقتی سخنان چنین افرادی بررسی میشود میبینیم که منظورشان از همسر یک پرستار 24 ساعته است که در هر شرایطی از آنها مراقبت کند.
البته گاهی ممکن است منظور فرد از ازدواج داشتن یک پرستار و مراقبت محض نباشد، بلکه به دست آوردن آرامش به واسطه تأمین نیازهایی باشد که با ازدواج محقق میشود. چنین افرادی حتی میخواهند کنار کسی قرار بگیرند که احساس مسئولیت متقابل نسبت به هم داشته باشند و نیازهای همدیگر را تأمین کنند تا این امر به آنها آرامش دهد، یعنی هدفشان از ازدواج آرامش دادن و آرامش گرفتن است.
رشد و کمال
هدف دیگری که به وفور به عنوان هدف ازدواج مطرح میشود رشد کردن و به کمال رسیدن است. البته تعبیر آدمها از رشد و کمال متفاوت است. برخی میگویند میخواهم با کسی ازدواج کنم که یک سر و گردن از خودم بهتر باشد و تمام نقصهای من را جبران کند تا بزرگ شوم. آنچه را مد نظر آنهاست نمیتوان همسری نامید، بلکه آنها پدر یا مادر میخواهند.
البته در همین هدف نیز برخی میدانند که ازدواج یک جاده دوطرفه است و هم خودشان و هم طرف مقابلشان نقصهایی دارد که میتوانند به کمک هم آنها را رفع کنند.
ارتقای جایگاه اجتماعی و اقتصادی
هدف دیگر ارتقای جایگاه اجتماعی و اقتصادی است و اینطور نگاه میشود که به واسطه قرار گرفتن در کنار فردی که جایگاه اقتصادی و اجتماعی بالاتری دارد، جایگاه آنها نیز بالا میرود.
مطالبی که گفته شد در خصوص اهداف ازدواج بود و در قسمت بعدی به این موضوع میپردازیم که کدام هدف درست و کدام غلط است.»
انتهای پیام