چشم‌اندازی به سیره سیاسی حضرت فاطمه(س)
کد خبر: 3947743
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۳

چشم‌اندازی به سیره سیاسی حضرت فاطمه(س)

دوران حیات حضرت زهرا(س) پس از ارتحال پیامبر(ص) بسیار کوتاه بود، اما خط مشى سیاسى آن حضرت نشان مى‏‌دهد که موضع‏‌گیرى‌ ایشان معقول‏‌ترین و پسندیده‏‌ترین روش ممکن بود و هرگونه حرکت دیگرى غیر از آن ممکن بود، ضربات جبران‌ناپذیرى بر پیکر اسلام وارد کند.

چشم‌اندازی به سیره سیاسی حضرت فاطمه(س)با غروب غمبار خورشید فروزان رسالت در 28 صفر سال دهم هجرى، سیاهى غصب حق و غبار غربت اندیشه‏‌هاى خردورزان را آزار مى‏‌داد، به‌گونه‏‌اى که کم‏تر کسى یاراى حضور در صحنه اعتقادى و دفاع در عرصه سیاسى را در خود مى‏‌دید، اما در این میان بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) برتر از هزاران مرد قدرتمند، بیرق باورهاى تابناک آسمانى و علم پیکار با سران ظلم، غصب و غارت را بر دوش گذاشت تا هدایت نبوى و سعادت علوى را پاس بدارد و به گوش آیندگان برساند.

حضرت فاطمه(س) در برابر جریاناتى که بعد از رحلت رسول مکرم اسلام به وجود آمد، ساکت ننشست و دست به مبارزه سیاسى زد و با سخنرانى‌‏هاى افشاگرانه به بیان ماهیت غاصبان خلافت و مصیبت‏‌هاى وارده از سوی آن‏ها پرداخت.

گرچه دوران حیات حضرت زهرا(س) پس از ارتحال پیامبر(ص) بسیار کوتاه بود، اما خط‌مشى سیاسى آن حضرت نشان مى‏‌دهد که موضع‏‌گیرى‌ ایشان معقول‏‌ترین و پسندیده‏‌ترین روش ممکن بود و هرگونه حرکت و موضع‏‌گیرى دیگرى غیر از آن ممکن بود، ضربات جبران‌ناپذیرى بر پیکر اسلام وارد می‌ساخت.

در ادامه خطوط برجسته حرکت و موضع‏‌گیرى سیاسى حضرت فاطمه(س) آورده شده است که باهم می‌خوانیم:

دفاع از حریم رسالت‏

در اوایل بعثت، حفظ جان پیامبر(ص) و دفاع و حمایت از آن حضرت از مهم‏ترین وظایف کسانى بود که على‌رغم مشکلات و تنگناهاى موجود در جامعه نوپاى اسلام، به حقانیت پیامبر(ص) و آیین او ایمان آورده بودند، تعداد انگشت‌شمارى نیز با استفاده از موقعیت اجتماعى، سیاسى و دیگر توانایى‏‌هاى خود، بیش‏تر به این امر مى‏‌پرداختند که از جمله آن‏ها حضرت زهرا(س) بود. ایشان علاوه بر این که بعد از رحلت مادر بزرگوارش حضرت خدیجه(س) پرستارى پدر را بر عهده داشت، بیرون از منزل نیز همیشه مراقب پدر بود.

دفاع از حریم ولایت

وی در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبرى امت اسلامى از هیچ کوششى فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود مى‏‌دانست. گاهى شب‏‌ها همراه على(ع) به در خانه مهاجرین و انصار مى‌‏رفت و حمایت از ولایت و وصیت رسول خدا(ص) را در یادها زنده مى‏‌کرد و آنان را به دفاع از حق همسرش در مسئله خلافت و حق خودش فرامى‏‌خواند، اگر چه چیزى جز کلام سرد و بى‌مهرى نمى‏‌شنید. در قضیه «فدک» آن چیزى که جوهر اصلى کارها و پى‏گیرى‏‌هاى دخت گرامى پیامبر بود، همان دفاع از حق ولایت حضرت على(ع) بود.

حضرت فاطمه(س) مقام و موقعیت امام على(ع) را خوب شناخته بود و از توانایى‏‌هاى ذاتى و خدادادى و شایستگى‏‌هاى ایشان نیز مطلع بود. دیدگاه‏‌هاى پیامبر اکرم(ص) را نسبت به امام(ع) شنیده بود و به آن ایمان و اعتقادى راسخ داشت و صلاح و مصلحت جامعه نوپاى اسلام را در رهبرى و امامت حضرت على(ع) می‌دانست و جایگزین دیگرى را با وجود ایشان براى این مقام و منصب جایز نمى‏‌دید، از این‌رو براى اثبات و تحقق آن از هیچ تلاشى دریغ نکرد و تا آخرین لحظه دست از حمایت و دفاع از امام(ع) و مقام امامت برنداشت.

روایات و اسناد تاریخى مربوط به مقاومت‏‌هاى حضرت زهرا(س) فراوان است. وی با حضور فعال خود در خط مقدم مبارزه همچون سپر محکمى از جان على(ع) و حامیانش محافظت کرد و فضاى مناسبى را براى بنى‌هاشم فراهم نمود تا بیعت را به تأخیر بیندازند، البته شیوه حضرت فاطمه(س) براى اعلان عدم مشروعیت کارهاى آنان تنها در مبارزه علنى روزهاى نخست رحلت پیامبر(ص) خلاصه نمى‏‌شد. آن حضرت(س) تا آخرین روز رحلتش همواره با قطع رابطه و ابراز ناراحتى و اندوه، افکار عمومى را متوجه مسئله سقیفه و غصب خلافت مى‏‌کرد و اجازه نمی‌داد این مهم به فراموشى سپرده شود.

اعتراض به سکوت مردم‏

دختر گرامى رسول خدا(ص) مى‌دید که با خروج رهبرى از محور خود چه‌بسا ممکن است امور مهم دیگر نیز دچار این آفت شود و هرگونه ساکت ماندن نوعى مهر تأیید برکارهاى ناروا باشد و چه‌بسا حتى براى همیشه کارى قانونى جلوه داده شود و نشانى بر حقانیت مدعیان خلافت تلقى گردد، بدین جهت آن حضرت در مواردى مخالفت خود را با اعتراض و انتقاد و شکوه به اثبات رساند.

فرازهایى از خطبه بانوى نمونه اسلام در مسجد مدینه گواهى گویا و شاهد زنده بر این مطلب است. وی با دلى پرخون از حوادث ناگوار پیش آمده، با زبان شکوه و اعتراض خطاب به انصار فرمودند: «یا معشر النّقیبة و اعضاد الملّة و حصنة الاسلام! ما هذه الغمیزةُ فى حقّى و السّنة عن ظلامتى؟؛ اى انجمن بزرگان! اى بازوان ملّت! اى حافظان اسلام! این غفلت و سستى در مورد حق من چیست؟ و چرا در برابر دادخواهى من سهل‌انگارى مى‏‌کنید؟»

افشاى فتنه‌‏ها

حضرت فاطمه(س) حکومت على(ع) را همان حکومت پیامبر(ص) و استمرار نبوت و رسالت مى‏‌دانست، خانه امیرالمؤمنین(ع) را مهبط وحى و شخصیت آن حضرت را شخصیتى دانا به امور دنیا و آخرت معرفى مى‏‌کرد و کنار زدن آن بزرگوار را خسارتى بزرگ و روشن مى‏‌شمرد، از اقدام‏ات روشنگرانه آن حضرت(س) افشاى ماهیت سیاست‌ستیز با على(ع) بود، او معتقد بود کسانى که على(ع) را از صحنه بیرون کرده‌اند، از شدت عمل او در برابر مخالفان دین و قاطعیتش در مقابل دشمنان اسلام و افزون‌طلبان بیم دارند، آنان مى‏‌دانند على(ع) در اجراى عدالت ذره‏‌اى کوتاهى نخواهد کرد و در راه تحقق احکام الهى از مرگ نمى‏‌هراسد، از این رو او را کنار زدند تا به آسانى به اهداف شخصى و خواسته‏‌هاى نفسانى‌شان دست یابند.

شاید آن روزها بسیارى از اصحاب و تابعین و کسانى که تازه مسلمان شده بودند نمى‏‌توانستند باور کنند دست‌هایى که على(ع) را کنار زده‌‏اند از سر هواپرستى چنین ظلمى را مرتکب شده باشند، چون آن‏ها نیز ظاهرا سال‏ها در رکاب نبى اکرم(ص) شمشیر زده و به اسلام گرویده بودند، به علاوه برخى از آنها جزء دانشمندان جامعه به حساب مى‏‌آمده‌‏اند، بنابراین کسى جرئت نمى‏‌کرد به آنان گمان بد برده و آنها را به بى‌دینى و خیانت متهم نماید، بنابراین مردم دو گروه بودند، یک گروه از ریشه دشمنى و مخالفت با على(ع) خبر نداشتند و گروه دیگر شجاعت و شهامت بیان حقایق را نداشتند، اما حضرت زهرا(س) با کمال شجاعت ماهیت کینه‌توزانه آنان را افشا کرد.

دوست‌شناسى

در سیره آن حضرت سه ویژگى بنیادین در «محبوبیت» مى‏‌یابیم: نخست ارتباط خالصانه با آفریدگار، سپس نگرش عاشقانه به رسول خدا و سرانجام رسیدگى به خلق خدا، به بیان دیگر «خودیت» و «منیت» و «خودخواهى‏‌هاى انحصارگرانه» از رواق اندیشه و عشق دختر گرامى پیامبر(ص) دور بوده و آن حضرت راهى روشن از نور، صفا، صداقت و اخلاص پیش روى خویش قرار داده بود.

دشمن‌شناسى‏

وی با سخن آسمانى خود نخستین معیار دشمن‏‌شناسى را دشمنى و مخالفت با اهل‌بیت رسول‌ خدا(ص) معرفى مى‏‌کند و با صراحت مى‏‌فرماید: «هر کس با ما دشمنى کند، با خدا ستیز نموده است و آن کسى که با ما مخالفت کند، با پروردگار رو در رو شده است و مخالف ما عذاب دردناک و مجازات شدید الهى در دنیا و آخرت بر او واجب مى‏‌گردد.»

از این‌رو در وصیتش به امیر مؤمنان(ع) فرمود: «اوصیک ان لایشهد احدٌ جنازتى من هؤلاء الذّین ظلمونى و اخذوا حقّى فانّهم عدوّى و عدوّ رسول اللّه و لا تترک ان یصلّى علىّ احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنّى فى اللّیل اذا هدئت العیون و نامت الابصار؛ تو را وصیت مى‏‌کنم که هیچ‌یک از آنان که به من ظلم کردند و حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند، زیرا آن‏ها دشمن من و دشمن رسول خدا(ص) هستند و اجازه نده فردى از آنها و پیروانشان بر من نماز بخوانند و مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم‏‌ها آرام گرفته و دیده‌‏ها به خواب فرو رفته باشند». این وصیت ضربه سهمگینى بر پیکر دشمنان ولایت وارد ساخت و سندى زنده و ماندگار بر محکومیت حکومت خلفا و غیر عادلانه بودن آن از منظر حضرت زهرا(س) به شمار مى‌‏آید.

گردآورنده: آیناز یاحسینی‌پور، خبرنگار و مترجم ایکنای خراسان رضوی

منابع:

Ensani.ir

https://www.history.com/topics/religion/islam

https://en.wikipedia.org/wiki/Muhammad_in_Islam

انتهای پیام
captcha