نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی در فصلنامه «تاریخ اسلام در آینه پژوهش»
کد خبر: 3921058
تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۹

نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی در فصلنامه «تاریخ اسلام در آینه پژوهش»

چهل و ششمین شماره دوفصلنامه علمی پژوهشی «تاریخ اسلام در آینه پژوهش» به صاحب‌امتیازی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) روانه بازار نشر شد.

به گزارش ایکنا؛ چهل و ششمین شماره دوفصلنامه علمی پژوهشی «تاریخ اسلام در آینه پژوهش» به صاحب‌امتیازی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدیرمسئولی حجت‌الاسلام جباری منتشر شد.

عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «جایگاه اقتدار در مدیریت افكار در سیره رسول اكرم(ص)»، «كاركرد اجتماعی روحانیتِ شیعه در دوره قاجار براساس سفرنامه‌های اروپاییان»، «بررسی و نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی با تأكید بر نقش حضرت خدیجه(س)»، «معیارشناسی نظام كارگزاری خلفای سه‌گانه»، «واكاوی روابط اقتصادی مسلمانان با یهود مدینه و مدیریت راهبردی رسول خدا(ص) برای خودكفایی طی سال‌های اول و دوم هجری»، «بررسی تاریخی مدیریت بحران سقیفه الگویی برای بحران‌های جامعه اسلامی».

جایگاه اقتدار در مدیریت افكار در سیره رسول اكرم(ص)»

در چکیده مقاله «جایگاه اقتدار در مدیریت افكار در سیره رسول اكرم(ص)» می‌خوانیم: «مدیریت افکار مقوله‌ای است ناظر به «حوزه شناختِ» انسان که تحت تأثیر متغیرهای متعددی قرار می‌گیرد و مقتضیات و شرایطی متفاوت با دیگر حوزه‌ها همچون سیاست و حاکمیت دارد. از جمله متغیرهای مطرح در این زمینه، «اقتدار» است که بیشتر از منظر دینی و ساختار سیاسی مورد توجه بوده و جایگاه و مظاهر آن در مدیریت افکار در سیره نبوی کمتر بررسی شده است. این در حالی است که آن حضرت همواره به استفاده از قدرت (قهر و غلبه) در مدیریت افکار و گسترش پیام خود (اسلام) متهم شده است. این نوشتار می‌کوشد با روش توصیفی ـ تحلیلی، با استناد به داده‌های تاریخی و محوریت عناصر ارتباطی، به تبیین جایگاه اقتدار در مدیریت افکار در سیره نبوی بپردازد تا مظاهر، مراتب و نوع تناسب آن را مشخص سازد؛ تا از این رهگذر، اتهامات وارد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را از چهره ایشان بزداید. حکمتِ حاکم بر سیره نبوی، مقتضیات حوزه شناخت و متغیرهای مربوطه، پایه و اساس تحلیل قرار گرفته‌اند. ضرورت و تناسبِ انواع اقتدار با محتوای فکری، ضرورت بهره‌مندی مدیر از همه مظاهر آن، اولویت و تناسب اقتدار علمی با مدیریت فکری، وجود انگاره موثر در ذهنیت مخاطبان درباره اقتدار قهریه، تناسب اقتدار نظامی با مدیریت فکری صرفاً در مانعیت‌زدایی (نه القای باور)، و در نهایت اِعمال کریمانه اقتدار، از جمله یافته‌های تحقیق است.»

بررسی و نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی

«بررسی و نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی با تأكید بر نقش حضرت خدیجه(س)» می‌خوانیم: «بدء‌الوحی از پدیده‌های مهم مربوط به نزول وحی است که دو نکته در آن مورد توجه است: چگونگی مواجهه پیامبر(ص) با امین وحی و تأیید حضرت خدیجه درباره پیامبری آن حضرت. در این‌باره شاهد تناقضاتی درون‌ متنی بین گزارش‌ها و تعارض آنها با مبانی قرآنی هستیم که کشف حقیقت، نیازمند نقد و بررسی سندی و دلالی روایات است. در این نوشتار، با روش توصیفی ـ تحلیلی، به اعتبار‌سنجی محتوایی و سندی این گزارش‌ها درباره‌ چگونگی مواجهه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و چرایی اعطای نقش تأییدکنندگی به حضرت خدیجه پرداخته می‌شود. در ‌این‌باره، روایتی در تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) موجود است که به ‌لحاظ سندی براساس دیدگاه مبنایی درباره این تفسیر باید داوری شود؛ اما به‌لحاظ محتوایی، دارای مضامین عالی و منطبق با مبانی شیعی است. از صحابه و تابعین نیز دو دسته گزارش وجود دارد که تنها گزارش‌های جابربن‌عبدالله از نظر سندی و دلالی معتبرند و مابقی از نظر سندی ضعیف و از نظر دلالی متناقض با یکدیگر و متعارض با مبانی قرآنی و روایی‌اند. همچنین روشن شد که دو عامل موجب برجسته‌سازی نقش حضرت خدیجه در این جریان شده است: 1. جایگاه ایشان که مطالب هرچند ناصحیحِ درباره ایشان را باورپذیرتر می‌کند؛ 2. آل‌زبیر، که عموزادگان آن حضرت بودند، با تکریم ایشان به ارتقای منزلت خویش در تاریخ اسلام می‌پرداختند.»

معیارشناسی نظام كارگزاری خلفای سه‌گانه

در طلیعه مقاله «معیارشناسی نظام كارگزاری خلفای سه‌گانه» می‌خوانیم: «شناخت معیارهای گزینش کارگزاران در هر نظام حاکمیتی، سنجه‎ای مهم برای دستیابی‌ به گرایش‎ها، بینش‎ها و رویکردهای صاحبان قدرت و ارزیابی عملکرد آنان است. در سنت نبوی سه شاخص اصلی توانایی، دانایی و امانت‎داری، از مهمترین معیار‎های انتخاب کارگزاران بیان شده است. این نوشتار با توصیف نظام کارگزاری خلفای سه‎گانه و خاستگاه قبیله‎ای آنان و تحلیل داده‎های تاریخی، به پنج معیار اساسی آنان در گزینش کارگزاران دست یافته است که عبارت‌اند از: قرشی‎گرایی، همکاری و هم‌پیمانی سیاسی، ترجیح کارآمدی بر تعهد دینی و اخلاقی، اموی‎گرایی، هاشمی نبودن. به نظر می‌رسد، روح حاکم بر عملکرد خلفا دراین‌باره سنت‎ها و ارزش‎های قبیله‎ای بود؛ بنابراین قریش، به‎ویژه اشراف (امویان) و وفاداران سیاسی آنان، مهم‌ترین مناصب را تصاحب کردند؛ ضمن آنکه بی‎توجهی خلفا به صلاحیت‎های اخلاقی، در عدم باور آنان به سیره سیاسی نبوی ریشه داشت. خلفا همچنین به دلیل هراس از به‎خطر افتادن مقام خلافت‎، از واگذاری امور به بنی‌هاشم و حامیان آنها خود‎داری می‎کردند. برون‎داد اصلی معیارهای یادشده، حذف اهل‎بیت پیامبر(ص) و حامیان آنان، بزرگان انصار و بسیاری از مخالفان سیاسی از دایره گزینش و کارگزاری خلفا بود.»

انتهای پیام
captcha