بررسی وضعیت نرخ دلار در دوره رؤسای جمهور مختلف نشان میدهد دلار از ابتدای انقلاب و حتی در زمان جنگ با نرخ ثابتی رشد میکرد. اولین «شکست خط روند» به سمت بالا در زمان محمود احمدینژاد در سال 90 رخ داد و بعد دومین و سومین شکست خط در زمان حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی با شیب بسیار تندتری به وقوع پیوست.
بدون شک این «شکستهای روند به سمت بالا» بیش از آنکه ریشه در تغییرات ژرف اقتصادی داشته باشد، در اثر حملات سفته بازی بر ارز (Speculative Attack on a Currency) صورت گرفته است. این حملات معمولاً در اقتصادهایی که ارز خارجی هنگفتی ندارند و به ویژه در کشورهایی که تمایل به تثبیت نرخ ارز در دامنهی خاصی دارند، بیشتر رخ میدهد. اقدامات خارج از عرف دیپلماتیک و به دنبال آن صدور قطعنامههای متعدد بینالمللی در سال 1390، این علامت را به دلالان ارز داد که احتمالاً ذخایر موجود بانک مرکزی نمیتواند حملات سفتهبازانه به دلار را دفع کند و مسئولان توان دفاع از نرخ ارز مورد نظر را ندارد. از طرفی پائین بودن نرخ سود، تأمین ریال را برای خرید ارز آسانتر و حملات سفتهبازان را تشدید کرد. شکستهای پیاپی بانک مرکزی در مهار نرخ ارز، بازار بسیار پرسودی را برای سفته بازان رقم زده بود. آنها با کسب سودهای چندصد درصدی، دچار «سرخوشی سوداگرانه»(Speculative Euphoria) شده بودند و دیگر تمایلی به سرمایهگذاری در بخش حقیقی اقتصاد نداشتند. در سال 92 تا 96 اگرچه مذاکرات قمار برجام باعث تثبیت نسبی و در نتیجه کم جاذبه شدن بازار ارز برای سودجویان شد، لکن با بدعهدی بینالمللی، به نظر میرسد دوباره سفتهبازان با شور و شوقی بیش از پیش برگشتهاند بهخصوص که با موضعگیری ضعیف مسئولان پولی و مالی دیگر سفتهبازان تقریباً مطمئن شدهاند که دولت و بانک مرکزی قادر به مهار حمله آنان و حفظ ارزش ریال در برابر دلار در طولانی مدت نیست.
بانک مرکزی بر اساس آموزههای علم اقتصاد برای «کاهش ارزش دلار» و «افزایش ارزش ریال» تا کنون چندین بار اقدام به «افزایش عرضه ارز و سکه» و «سیاستهای انقباضی پولی» کرده است ولی از نشخوار این نسخههای متعارف تاکنون چیزی عاید مردم ما نشده و نتیجهای جز حراج رفتن ذخایر بانک مرکزی و بدتر شدن اوضاع نداشته است.
رفتار سفتهبازان که به تعبیر جان مینارد کینز(John Maynard Keynes) ناشی از خوی حیوانی(Animal Spirit) آنهاست، هر گونه تلاش بانک مرکزی را خنثی کرده است. سفتهبازان ارز با وارد کردن فشار مضاعف به تقاضای دلار، همچنان قیمت را بالا و بالاتر میبرند و با وام گرفتن با نرخهای پائین، نقدینگی را بیشتر و به تبع ارزش ریال را کمتر و کمتر میکنند. هیچ بعید نیست (چنانچه در متون اقتصادی گفته میشود) حتی سوداگرانی از خارج کشور نیز برای بهره گرفتن از این بازار پرسود به ایران بیایند، درخواست ریال کنند و دلار بخرند. ارزش ریال در سراشیبی بهتآوری قرار گرفته است.
دیگر حتی مردم عادی و غیر سفته بازان حرفهای نیز میبینند که هر روز قدرت خرید پولشان کمتر میشود و آنها نیز میخواهند پول اندکشان را به دلار تبدیل کنند و یا بخشی از معاملاتشان را با دلار و سکه انجام دهند ( Partial Currency Substitution) تا بتوانند حاصل تلاششان را ذخیره کنند. این امر نیز عرصه را بر ریال تنگتر و فرایند تضعیف شدن ریال را تسریع میکند.
«سفته بازی ارز» کثیفترین نوع سفتهبازی است که به خاطر معیار ارزش بودن پول، باعث میشود همه قیمتها (و نه فقط یک بازار خاص) تحت تأثیر قرار گیرد. مسئله فقط این نیست که هزینههای واردات زیاد و تورم تشدید میشود و یا با هجوم کالاها به آن طرف مرز که پول پرقدرت تری را نصیب صادرکننده میکند، در داخل کمبود رخ میدهد؛ بلکه این امر اگر در کوتاه مدت علاج نشود، حتی میتواند به سقوط پول کشور و سیستم پولی و اقتصادی کشور منجر شود. باید این حمله را مهار کرد. باید به جنگ این خوی حیوانی رفت. حمله کنندگان نه از خارج، بلکه در داخلاند. شاید ما و اطرافیان ما نیز با خرید دلار و ذخیره آن در جای امن، در سپاه این حمله ناجوانمردانه قرار گرفتهایم.
میتوانیم دل خوش کنیم که چنانچه اقتصاددانان گفتهاند سود سفتهبازی چون ریشه در بخش حقیقی اقتصاد ندارد، کم دوام است و در بلند مدت این حباب قیمتی دلار میشکند و بالاخره با همان سرعتی که رشد کرده، سقوط میکند. میتوانیم بنشینیم و منتظر این باشیم که دولت و بانک مرکزی بر اساس آموزههای علم اقتصاد متعارف و با اتخاذ سیاستهای پولی و مالی خود، انگیزه سودپرستی و «خوی حیوانی سفتهبازان» را صرفاً در جهت مخالفی شکل دهند که این وضعیت علاج شود. ولی واقعیت این است که معلوم نیست ما در بلندمدت و در کنار این همه افراد سودپرست خودخواه دیگر زنده بمانیم.
چرا برای مهار این حمله حیوانی که به کمتر از سقوط همه اقتصاد راضی نیست، به جای چرخش جهت خوی حیوانی سوداگران به درمان اصل آن نمیپردازیم؟ چرا در مقابل این روح و خوی حیوانی، برای تقویت خوی انسانی و خیرخواهی روشنگری نمیکنیم؟ چرا علما و کسانی که پایگاه اجتماعی دارند، از زشت و کثیف و حرام بودن این سوداگری به صراحت سخنی نمیگویند؟ نکند دیگر فقه ما ظرفیتی چون «فتوای تحریم تنباکو» را ندارد که در این گونه موارد، به نفع مظلومان و در جهت مصالح کشور اسلامی مان پادرمیانی کند. نکند دیگر جوانمردی و دیگرخواهی در این سرزمین به تاریخ پیوسته است؟!
محسن معارفی، عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی
انتهای پیام