به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در سخنرانی سالروز رحلت امام خمینی(ره) به تبیین شخصیت تحولخواه و تحولانگیز بنیانگذار کبیر انقلاب پرداختند. ایشان در قسمتی از سخنان خود با استناد به بخشی از دو آیه 11 سوره رعد «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» و آیه 53 سوره انفال «ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» دوگانه انقلاب ـ ارتجاع و پیشرفت ـ پسرفت را تبیین و آیه اول را جنبه پیشرفت و آیه دوم را جنبه پسرفت بیان کردند.
از آنجا که در نوشتارهای قبلی در خصوص استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب، آیه 11 سوره رعد بیان شده لذا در این نوشتار به تفاسیر مختلف نسبت به آیه 53 سوره انفال بیان میشود. نکته مهم در خصوص هر دو آیه آن است که به نقش اراده و عملکرد انسان در جلب یا سلب نعمتهای الهی میپردازد و تحول اساسا براساس اراده انسانی شکل میگیرد هرچند عوامل دیگری نیز میتواند در آن مؤثر باشد اما عامل و مؤلفه اصلی انسان، اراده و عمل اوست.
متن آیه: «ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۙ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»
ترجمه آیه: «اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمىدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند، و خدا شنواى داناست.»
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این آیه آورده است که «يعنى عقابى كه خداوند معاقبين را با آن عذاب مىكند هميشه به دنبال نعمت الهىاى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته، به اين طريق كه نعمت را برداشته عذاب را به جايش مىگذارد و هيچ نعمتى از نعمتهاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمىشود مگر بعد از تبدل محلش كه همان نفوس انسانى است، پس نعمتى كه خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مىشود كه در نفوسشان استعداد آن را پيدا كنند و وقتى از ايشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مىشود كه استعداد درونیشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد.
و اين خود يك قاعده كلى است در تبديل نعمت به نقمت و عقاب. از اين جامعتر آيه شريفه «ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم» است، چون اين آيه شامل تغيير نعمت و نقمت هر دو است، گو اينكه آيه مورد بحث در تبدل نعمت به نقمت روشنتر است.
و به هر حال، پس اينكه فرمود: «ذلك بان الله لم يك مغيرا...»، از قبيل تعليل به امرى عام و تطبيق آن بر موردى خاص است و معنايش اين است كه مشركين قريش را به گناهانشان گرفتن و ايشان را به اين عقاب شديد معاقب كردن و نعمت خدايشان به عقاب شديد مبدل گشتن (اشاره به آیه 52) فرعى است از فروع سنت جارى الهى، و آن سنت اين است كه خداوند نعمتى را كه به قومى بدهد تغييرش نمىدهد مگر آنكه آن قوم آنچه را كه در نفوس دارند تغيير دهند.
و اينكه فرمود: «و ان الله سميع عليم» تعليل ديگرى است بعد از آن تعليل، و ظاهرش – به طورى كه سياق به آن اشعار دارد - اين است كه منظور از آن: «و ذلك بان الله سميع عليم» بوده و معنايش اين است كه مشركين را به كيفر گناهانشان گرفتن براى اين بود كه خدا دعاهاى شما را مىشنيد و به حوائج شما دانا و به استغاثه شما شنوا است، لذا دعاى شما را مستجاب نمود و دشمنان شما را كه به آيات خدا كفر مىورزيدند عذاب كرد.»
همانطور که از این آیه و همچنین آیه 11 سوره رعد برمیآید در نگاه دینی این انسان است که تحولات و تغییرات را رقم میزند و در دوگانه ساختار ـ کارگزار، نگاه دینی نقش کارگزار (عامل انسانی) را مقدم میشمارد. در واقع در این نگاه نمیتوان ساختارها را به عنوان مانع یا علل عقبماندگی توصیف کرد، زیرا این ساختارها برساخته خواست انسانها هستند که تغییر آنها نیز بستگی به اراده و اقدام جامعه دارد و اینگونه نیست که انسان یا کارگزار در چنبره ساختارها گرفتار باشد و نتواند آنها را برهم بزند و اصلاح کند.
لذا اینکه بعضاً در تحلیل پدیدهها و رویدادهای مختلف، از ساختار به منزله یکی از عوامل اصلی بروز این پدیدهها و رویدادها، نام برده میشود در عین حال که کاملاً غلط نیست اما این انحراف تحلیلی را ایجاد میکند که گویی این ساختار معیوب خود به خود برآمده و خود به خود نیز باید از بین برود و نقش اراده و خواست انسان را همتراز یا حتی پس از ساختار مطرح میکنند.
آیتالله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه درباره این آیه چنین بیان میدارد که «خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمیدهد جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند و خداوند، شنوا و داناست! این آیه با آیه 52 مرتبط است؛ در این آیات به یک «سنت همیشگی الهی» در باره اقوام و ملتها اشاره شده تا این تصور پیش نیاید که آنچه در باره سرنوشت مشرکان میدان بدر و سرانجام شوم آنها گذشت یک حکم استثنایی و اختصاصی بوده است، بلکه این اعمال از هر کس در گذشته سر زده و یا در آینده سر زند، چنان نتایجی به بار خواهد آورد.
در آیه 52 نخست میگوید: «چگونگی حال مشرکان قریش همانند دودمان فرعون و آنها که پیش از او بودند میباشد؛ کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِم»، «همانها که آیات خدا را انکار کردند و خداوند آنها را به گناهانشان گرفت؛ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ»، «زیرا خداوند قوی و با قدرت است و کیفر او نیز سخت و شدید است؛ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ». بنابراین تنها قریش و مشرکان و بتپرستان مکه نبودند که با انکار آیات الهی و لجاجت در برابر حق و درگیری با رهبران راستین انسانیت گرفتار کیفر گناهانشان شدند، این یک قانون جاودانی است که اقوام نیرومندتر و قویتر همچون فرعونیان و اقوام ضعیفتر را نیز در بر میگیرد.
سپس این موضوع را با ذکر ریشه اساسی مسئله، روشنتر میسازد و میگوید: «اینها همه به خاطر آن است که خداوند هر نعمت و موهبتی را به قوم و ملتی ببخشد هیچگاه آن را دگرگون نمیسازد مگر اینکه خود آن جمعیت دگرگون شوند و تغییر یابند؛ ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».
به تعبیر دیگر فیض رحمت خدا بیکران و عمومی و همگانی است ولی به تناسب شایستگیها و لیاقتها به مردم میرسد. در ابتدا خدا نعمتهای مادی و معنوی خویش را شامل حال اقوام میکند، چنانچه نعمتهای الهی را وسیلهای برای تکامل خویش ساختند و از آن در مسیر حق مدد گرفتند، و شکر آن را که همان استفاده صحیح است به جا آوردند، نعمتش را پایدار بلکه افزون میسازد اما هنگامی که این مواهب وسیلهای برای طغیان و سرکشی و ظلم و بیدادگری و تبعیض و ناسپاسی و غرور و آلودگی گردد در این هنگام نعمتها را میگیرد و یا آن را تبدیل به بلا و مصیبت میکند، بنابراین دگرگونیها همواره از ناحیه ما است و گرنه مواهب الهی زوالناپذیر است.»
براین اساس باید گفت تبدیل نعمت به نقمت و بالعکس از ناحیه عمل خود انسان و جوامع بشری است در حالی که خواست خدا برای انسان آن است که نعمتهایی که به او داده استمرار داشته باشد اما بسته به عمل انسان، سنت الهی و نظم حاکم بر این جهان براین قرار گرفته که نعمت و نقمت به یکدیگر تبدیل شوند.
نکته دیگری که از این آیه برداشت میشود آن است که انسان به لحاظ فطری پاک خداباور است و اگر تغییری در این فطرت نیز انجام میشود برمبنای عمل و اراده اوست که جهت آن را به سمت تعالی بیشتر یا حضیض تغییر میدهد.
مسئله بعد اینکه، آیه این نکته را یادآوری و گوشزد میکند که انسان رکن اصلی رقم خوردن تحولات مختلف سیاسی، اجتماعی، علمی، اقتصادی در طول تاریخ بوده و به عبارتی این انسان است که تاریخ را ساخته و نمیتوان محیط، ساختار، جبر تاریخی و عواملی از این دست را به منزله سازنده تاریخ و تحولات آن مطرح کرد؛ محیط و ساختار مخلوق همین انسان و خواست او هستند و اوست که تداومبخش یا تغییردهنده آنهاست.
از همین منظر است که میتوان تحولات درونی، فکری و فرهنگی مردم و جوامع مختلف را به مثابه بنیان و پایه اصلی پدیدههای مهمی همچون انقلاب برشمرد. در سخنان امام خمینی(ره) نیز بارها تحول درونی مردم و گرایش به دین و معنویت از عوامل اصلی انقلاب اسلامی برشمرده شده است؛ «این خداست که در یک شب کاَنه قـلبهای این ملت را متحول کرد و تمام این ملت را در مقابل آن قدرتهای بسیار عظیم شیطانی به ایستادگی واداشت و دست همه قدرتها را از کشورمان کوتاه کرد... ایـن ملت را خدای تبارک و تعالی با دست عنایت خودش و با قدرت کامله خودش قدرتمند کرد و متحول کرد به انسانهای الهی، انسانهایی که برای خدا قیام کردند و برای خدا ادامه میدهند.» (صحیفه امام(ره)، ج 15، ص 382)
لذا به تعبیر رهبر معظم انقلاب این تحولخواهی باید استمرار داشته باشد و مراقبت جدی انجام بگیرد تا سرنوشت جامعه و کشور ما سرنوشت ملتها و اقوامی نشود که به مصداق این آیه، خدا نعمتهایش را از آنها برگرداند و به نقمت تبدیل کرد.
انتهای پیام
آیه۱۲۳ سوره انعام
درود خدا و پیامبران الهی و مردم ایران زمین بر مقام معظم رهبری مدظله العالی و سید ابراهیم رئیسی عزیز و تمامی پرسنل با وجدان و شریف قوه قضاییه
انشا... خداوند متعال به تمامی اعضای خانواده مسئولین دین دار با شرف و با وجدان طول عمر با عزت و با برکت عنایت نموده و ریشه و نسل مسئولین منافق،ریاکار، ظالم، دزد،بی شرف و پست فطرتی که لقمه حرام از مال مردم در دهان زن و فرزندانشان می گزارند را قطع نماید.
((مسلما رهبر فقید،فرهیخته و با تدبیر انقلاب اسلامی اجازه نخواهند داد این انقلاب که ثمره مجاهدت و خون هزاران شهید قبل و از انقلاب و درد و رنج محرومین در طول نیم قرن اخیر در ایران به چنین نقطه قوت تاریخی دست یافته توسط عده ای دزد و مفسد به ارث برده شود))