به گزارش خبرنگار ایکنا؛ خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی، مقلب به لسان الغیب، ترجمان الاسراسر، لسان العرفا و ناظم الاولیا، شاعر سده هشتم هجری ایران است. بیشتر شعرهایش غزل است که به عنوان غزلیات حافظ شهرت دارند. او از شاعران اثرگذار ایران زمین است و در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی، اشعار او به زبانهای اروپایی ترجمه شد و نام او به گونهای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاهش در شیراز و سایر شهرها و کشورها با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار میشود.
قدمعلی سرامی، یکی از اساتید ادبیات زبان فارسی و حافظ پژوهانی است که مقالات متعددی از وی درباره حافظ منتشر شده است. گفتوگوی ایکنا با این حافظ پژوه از نظر مخاطبان میگذرد.
ایکنا ــ چرا در ادبیات ایران دیگر ستارهای مانند حافظ نمیدرخشد؟ آیا چنین شخصیتی دیگر در تاریخ تکرار نخواهد شد یا شرایط امروز طوری است که ما آنها را نمیشناسیم؟
هر هنرمند، شاعر و بزرگی به اقتضای روزگار خود به وجود میآید؛ اما شاید در همین روزگاری که ما هستیم، شاعری از حافظ و سعدی و مولانا هم بزرگتر زندگی کند که ما مطلع نیستیم، چون شاعران و هنرمندان گاهی این وظیفه را در خود نمیبینند که خود را افشا و ابراز کنند. یک حکمی در عرفان ایرانی است که حافظ درباره آن میگوید: «آن یار، کز او گشت سر دار بلند/ جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد». هنرمند و شاعر بودن مانند رازداری است که خداوند به افشا شدن این راز خرسند نیست و حلاج هم به دلیل افشا کردن راز اعدام شد زیرا او میگفت؛ «انا الحق»؛ بنابراین یکی از دلایل میتواند این باشد، دلیل دوم اینکه، شخصیتهای برجسته مأمور به سکوت هستند و پیغمبران نیز از همین دستهاند، اما آنها مأمور به ابلاغ هستند وگرنه، شاعران و عارفان آنگونه که نظامی گنجوی میگوید: «پیش و پسی بست صفت کبریا/ پس شعرا آمد و پیش انبیا» هر دو در یک ردیف هستند و من نیز سرایندگی را گونهای از نبوت میدانم و از همین روست که حافظ مدعی است که این شعرها را استاد اعظم به وی تلقین کرده است و میگوید:
«بارها گفتهام و بار دیگر میگویم/ که من دلشده این ره نه به خود میپویم
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند/ آنچه استاد ازل گفت بگو، میگویم»
اما آدمهای زیادی هستند که ما آنها را نمیشناسیم و باید نگاهمان به کره زمین باشد، زیرا حافظ آدمی است که جز ایرانیان و پارسیزبانان، افراد بسیاری در جهان از او متأثر شدهاند. گوته یکی از همین بزرگان است که عاشق حافظ بود و دیوان «شرقی و غربی» او شامل دوازده کتاب است، یکی دیگر از آثار گوته به نام حافظ نامه است. یک آلمانی دیگر به نام فردریش نیچه نیز از حافظ تأثیر پذیرفته است و یا ممکن است شخصی از آمریکا از حافظ تأثیر گرفته باشد، اما همین ابلاغ را به الفاظ نه فارسی، بلکه انگلیسی بگوید. من خودم نیز شعرهای زیادی به زبان انگلیسی دارم و شما از آنها مطلع نیستید و ممکن است بروز دیگری از انسانیت را در آن شعرها نشان داده باشم؛ بنابراین نباید گفت که ما دیگر شاعرانی مانند حافظ، سعدی و ... نداریم، اکنون مردم ایران از یک سو بلوغی دارند که شگفتانگیز است و در مقابل، ایردات فراوانی هم دارد. در واقع ما را از این دوگانه آفریدهاند که «آدمیزاده طرفه معجونی است/ کز فرشته سرشته وز حیوان». قرآن نیز همین موضوع را در آیه 7 و 8 سوره شمس میفرماید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» و به نفس و کسى که آن را نظام بخشید، آن گاه قدرت شناخت بزهکارى و پرهیزکاریاش را به آن الهام کرد و این آیه نیز این موضوع را تأیید میکند.
حافظ به قرآن قسم یاد کرده و میگوید؛ «ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ/ به قرآنی که اندر سینه داری» و یا در جای دیگر میسراید؛ «ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد/ لطایف حکمی با کتاب قرآنی»؛ بنابراین حافظ یکی از حفاظ قرآن در قرن هشتم بوده است و در ابیات زیادی به آیات قرآن اشاره دارد
ایکنا ــ بهرهگیری از قرآن کریم و معارف اسلامی چه تأثیری بر شعر حافظ گذاشت؟
یکی از منابع آفرینشی شاعران قدیم، قرآن کریم بوده است. حتی وقتی که حافظ با روحانیت زمان خود درگیری دارد، به قرآن استناد میکند و میگوید؛ «عیب میجمله چو گفتی هنرش نیز بگو/ نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند»، مردم عادی تصور میکنند «نفی حکمت» به معنی نفی دانش و دانایی است، اما منظور نفی قرآن است. زیرا خداوند قرآن را به اسامی گوناگون نامیده است. همچنین حافظ به قرآن قسم یاد کرده و میگوید؛ «ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ/ به قرآنی که اندر سینه داری» و یا در جای دیگر میسراید: «ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد/ لطایف حکمی با کتاب قرآنی»؛ بنابراین حافظ یکی از حفاظ قرآن در قرن هشتم بوده است و در ابیات زیادی به آیات قرآن اشاره دارد. کتابی با عنوان «حافظ و قرآن» به قلم مرتضی ضرغامفر نوشته شده، ابیات حافظ را با آیات قرآن تطبیق کرده است، بنابراین حافظ شناسان بسیاری در این زمینه تحقیق کرده و این تأثیرپذیری از آیات قرآن را نشان دادهاند. کتابی به نام «آیات مثنوی» به قلم محمود درگاهی نیز نوشته شده که مولانا جلالالدین چند صد آیه از قرآن کریم را در مثنوی آورده است و به صورت شعر ترجمه کرده است، بنابراین بسیاری از شاعران کهن با قرآن ارتباط نزدیکی داشتند.
ایکنا ــ حافظ شاعر بود یا عارف یا کدام بر دیگری غلبه دارد؟
حافظ هم عارف و هم شاعر بوده است و اینها با هم قابل تجمیع هستند. زیرا حافظ هم شاعر قدری است و هم نگاهش به جهان، نگاه عرفانی است. وقتی میگوید؛ «مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست. به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن».
ایکنا ــ همان طور که به تأثیرپذیری بسیاری از شاعران از قرآن اشاره کردید، به نظر میرسد حافظ قرآن بودن، حافظ را از دیگر شاعران متمایز نمیکند. به نظرتان چه ویژگیای او را از شاعران دیگر برجسته و متمایز میکند؟
بلندترین اندیشههای ایران باستان و ایران بعد از اسلام را با هم ترکیب کرده و در ایجاز و کوتاهترین سخنان، ریخته است. حافظ شعری دارد که میگوید؛ «در خرابات مغان نور خدا میبینم/ این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم/ جلوه بر من مفروشای ملک الحاج که تو/ خانه میبینی و من خانه خدا میبینم» بنابراین همین که او خدا را همه جا میبیند، یکی از ویژگیهای مهم حافظ است.
ایکنا ــ ما به واسطه قلههای ادبی همچون حافظ، سعدی، مولانا و ... مردم بافرهنگ و بااخلاقی شناخته میشویم و در ابیات بسیاری از غزلهای حافظ این نکتههای اخلاقی بسیار است، اما چرا در جامعه خود کمتر از این مفاهیم بهره گرفتهایم. در واقع این مفاهیم کمتر در زندگی ما جاری است؟
حافظ میگوید: «کم مباش از درخت سایه فکن/ هر که سنگت زند ثمر بخشش»، ایرانیها ملت بسیار باگذشتی هستند و اگر این گونه نبود، بسیاری از مسائل و مشکلات کشورمان را تحمل نمیکردیم. این همان تعلیمات حافظ تلقی میشود و همه اینها نیز مستلزم عشق است.
شعر حافظ شعر امید است و خودش میگوید: «روان را با خرد درهم سرشتم/وز آن تخمی که حاصل بود کشتم/ فرحبخشی در این ترکیب پیداست/که نغز شعر و مغز جان اجزاست/بیا وز نکهت این طیب امید/ مشام جان معطر ساز جاوید». این شعر امیدبخش است و در واقع از ۴۹۵ غزل حافظ، بیش از ۹۰ درصد آن امیدوارکننده است و اینکه آدمها امیدوار شوند، بد نیست
ایکنا ــ به نظرتان اینکه عموم مردم حافظ را با تفأل زدن به دیوانش میشناسند و غیر از این کاری با او ندارند. آیا این موضوع سطحینگری در برابر حافظ و سرودههایش محسوب میشود؟
از نظر علمی این کار دارای وثوق و مورد اتقان نیست، اینکه ما توقع داشته باشیم، کسی که هشتصد سال پیش از ما بوده، بتواند جواب ویژه به سؤالهای ما بدهد، این خام اندیشانه است که بخواهیم حافظ از این طریق، جواب عالمانه و درستی به ما بدهد. اما من با تفأل زدن به دیوان حافظ مخالف نیستم، زیرا این موضوع کارکرد روانی دارد. شعر حافظ شعر امید است و خودش میگوید؛ «روان را با خرد درهم سرشتم/وز آن تخمی که حاصل بود کشتم/ فرحبخشی در این ترکیب پیداست/که نغز شعر و مغز جان اجزاست/بیا وز نکهت این طیب امید/ مشام جان معطر ساز جاوید». این شعر امیدبخش است و در واقع از ۴۹۵ غزل حافظ، بیش از ۹۰ درصد آن امیدوارکننده است و اینکه آدمها امیدوار شوند، بد نیست.
انتهای پیام