شبکه نمایش خانگی در چند سال اخیر رشد چشمگیری داشته است و برخی آثار توانستهاند جریانسازی وسیعی در کشور داشته باشند. سریال «شهرزاد» مثال روشنی در این زمینه است. در کنار آثار خوبی که در این حوزه تولید میشود، تولیدات بیکیفیت هم کم نیستند که تنها برای درآمدزایی تولید میشوند به ویژه تلهفیلمهای طنز در این زمینه میزانی درخور توجه دارند. هیولا به کارگردانی مهران مدیری یکی از آثاری است که جای تأمل دارد.
مهران مدیری در هیولا پس از سالها بار دیگر با پیمان قاسمخانی به عنوان نویسنده همکاری کرده و نتیجه این همکاری عموماً مورد پسند مخاطبان واقع شده است. این سریال یک اثر کاملاً اجتماعی و انتقادی است که نقد تندی به جریان آقازادهها در کشور دارد و ادارات دولتی را با تمام بوروکراسیهای خود و پروتکلهای پنهانش مورد نقد قرار داده است.
داستان این سریال درباره معلم شریفی است با عنوان «شرافت» که پیشینه خانوادگی بسیار خوبی دارد. فرهاد اصلانی بازیگر این نقش است و او در طول زندگی سعی کرده است از راه راست خارج نشود و همین اصول اخلاقی، خانوادهاش را با مشکلات اقتصادی فراوانی روبرو کرده است. در طول قصه شرافت با پدر یکی از دانشآموزان، که مهران مدیری ایفای نقش آن را برعهده دارد، آشنا میشود و سبک زندگی او دستخوش تغییرات فراوانی میشود و قهرمان داستان را از آرمانها و آرزوهایش جدا میکند.
این قصه میتواند برای هریک از ما رخ دهد، نکته جالب اینجاست که فرد خطاکار قصه هرگاه اشتباهی کند، با انجام چند کار انساندوستانه در پی جبران آن است و این مسئله هم در مورد بسیاری از انسانها رخ میدهد که با انجام برخی فعالیتها سعی در جبران اشتباهاتشان دارند. هیولا درصدد است فسادی را که در حال حاضر به شدت شایع است به گونهای عریان نشان داد.
هیولا طنز خوب و شیوایی دارد و همین مقوله یکی از نقاط مثبت این مجموعه است، زیرا عنوان کمدی این روزها بهانهای شده است تا هر اثر بیکیفیتی با این بهانه به مخاطبان ارائه شود، به ویژه در سینما این مشکل جدیتر به نظر میرسد. مدیری برای اینکه تماشاگر را بخنداند از صحنههای رقص یا دیالوگهای نابهجا استفاده نکرده و این موضوع مزیتی است که برای این اثر میتوان برشمرد.
توجه به سبک زندگی و نقدهایی که در جامعه به آن وجود دارد، بیانگر آن است که چیزی که در جامعه گاهی به عنوان خوشبختی محض تلقی میشود گاهی سرابی از خوشبختی است و هرچه به آن نزدیکتر میشویم پوچی این سبک زندگی بیشتر عیان میشود. چند خانوادهای که در فیلم، به عنوان یکی از ارکان اجتماعی ترسیم میشوند، وضعیت پیچیدهای در میان آنها حاکم است و اصلیترین ویژگیهای یک خانواده همچون اعتماد و احترام در بین آنها مشاهده نمیشود.
جدال نیروی خیر و شر یکی از موارد است که در بخشهای گوناگون قصه شاهد آنیم. این نیروها دائماً سعی دارند قهرمان قصه را به سمت خود سوق دهند و البته گرایش به شر یکی از ویژگیهایی است که در این اثر به خوبی ترسیم شده است. نگاهی ساده به رفتارهای انسانی بیانگر آن است که توجه انسان به شرور بودن یکی از ویژگیهای افراد سست ایمان است و اگر این خصیصه انسانها نبود، اکنون وضعیت بهتری را در جامعه شاهد بودیم، شهر تهران نمونه خوبی برای بررسی واقعیتهای جامعه انسانی است و تضاد طبقاتی که در آن غوغا میکند انسانها را در شرایط ناگواری قرار داده است.
فیلمنامه این اثر به واسطه حضور پیمان قاسمخانی از دیگر سریالهای مهران مدیری نظیر «در حاشیه»، «شوخی کردم» و... بهتر است، اما هنوز هم از طنز خوبی چون «قهوه تلخ» فاصله دارد. در کارگردانی هم اتفاق تازه و ویژهای رخ نداده است، بلکه به واسطه تجربه شخصیاش ظاهری قابل قبول به اثر داده است، اما نقطه خوب در این سریال به بازی هنرمندان این اثر بازمیگردد. مهران مدیری عموماً تیم خاصی دارد که غالباً در آثارش حضور دارند، اما در هیولا شکل دیگری از بازی ارائه شده است. فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی، گوهر خیراندیش، سیما تیرانداز و... به خوبی در نقش خود حل شدهاند. فرهاد اصلانی که پیشتر با مجموعه «شاهگوش» ظرفیتهای طنز خود را نشان داده بود به شکل مطلوبی بار طنز این اثر را به دوش کشیده است و توانسته شخصیت شرافت را به خوبی ترسیم کند. این ویژگی درباره دیگر بازیگران اصلی سریال هم صادق است.
هیولا مطمئناً بهترین اثر مهران مدیری نیست، بلکه اثری متوسط در کارنامه این کارگردان است، اما وقتی هیولا را با سایر آثار سخیف این روزها مقایسه میکنیم، انصافاً میتوان به مهران مدیری نمره قبولی داد، طنزی که شاید مخاطبان را از تماشای آثاری چون «لازانیا» و «ایکس لارج» بازدارد.
به قلم، داوود کنشلو
انتهای پیام