حکایت زندگی زاهدانه فیلسوف بزرگ شرق
کد خبر: 3707936
تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۲
مهدی محقق در گفتگو با ایکنا عنوان کرد:

حکایت زندگی زاهدانه فیلسوف بزرگ شرق

گروه اندیشه ــ مهدی محقق با نقل خاطراتی از روحیه علمی و تزهد میرزا مهدی آشتیانی از وضعیت کنونی علم در کشور انتقاد کرد.

حکایت زندگی زاهدانه فیلسوف بزرگ شرق

به گزارش ایکنا؛ سوم اردیبهشت‌ماه مصادف است یا سالروز وفات میرزا مهدی آشتیانی، فیلسوف و حکیم مبرزی که با گذشت سال‌ها از وفاتش هنوز هم شخصیت علمی او به درستی آشکار نشده است. وی از محضر استادی، چون میرزا محمدحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، آخوند خراسانی و شیخ فضل الله نوری بهره برد. وی سال‌ها در مدرسه سپهسالار قدیم به تدریس فلسفه پرداخت و شخصیت‌هایی، چون عبدالجواد فلاطوری، محمدابراهیم آیتی، سیدجلال آشتیانی، مهدی حائری یزدی و بدیع‌الزمان فروزانفر در جلسه درس ایشان شرکت می‌کردند.

به همین مناسبت گفت‌وگویی داشتیم با مهدی محقق که افتخار حضور در محفل تدریس مرحوم مهدی آشتیانی را در کارنامه دارد. مهدی محقق بنیان‌گذار دایره‌المعارف تشیع و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و مدیر مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران ـ. دانشگاه مک‌گیل است که بیشتر به سبب ارتباطش با پروفسور ایزوتسو در جامعه علمی شناخته شده است.

محقق در ابتدا به بیان سابقه آشنایی خود با مرحوم آشتیانی پرداخت و عنوان کرد: من در سال‌های ۱۳۲۳ در مدرسه سپهسالار قدیم شاگرد ایشان بودم. من کوچک‌ترین شاگرد بودم. بزرگتر از من مرحوم سید جلال‌الدین آشتیانی بود. مسن‌ترین شاگرد در میان ما مرحوم آقا شیخ ابراهیم صاحب‌الزمانی بودند، پدر ناصرالدین صاحب‌الزمانی که کتاب خط سوم را نوشته است.

وی ادامه داد: ایشان خیلی به من لطف و محبت داشتند و حتی در مدرسه سپهسالار قدیم به من یک حجره‌ای دادند و یک شهریه‌ای هم برایم معین کردند. این برای من خیلی اتفاق خوبی بود. هم از محضر شریفشان استفاده می‌کردم و هم مثل سایر طلاب که بزرگتر از من بودند شهریه دریافت می‌کردم و هم اتاقی به من اختصاص داده بودند. همان اتاق باعث شده بود بسیاری از کسانی که در مشهد بودند آنجا رفت‌وآمد کنند؛ از جمله استاد ما آقاشیخ محمدرضا ترابی به حجره ما آمدند و به وسیله ایشان حجره ما محل تردد علمای خراسان شده بود. از جمله آیت‌الله‌العظمی وحید خراسانی در آنجا رفت‌وآمد می‌کردند. من همان سال‌ها شرح منظومه منطق را خدمت ایشان خواندم.

عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی ادامه داد: مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی در نهایت فقر زندگی می‌کردند. خانه‌ای از خودشان نداشتند. یک مرتبه بنده با مرحوم سیدمحمدرضا علوی تهرانی که پیش‌نماز مسجد امیرالمومنین (ع) در امیرآباد بودند و در زمان طلبگی با بنده هم‌مباحثه‌ای بودند به دیدن مرحوم آشتیانی رفتیم. در آنجا مشاهده کردیم زن صاحب‌خانه با اهانت به ایشان گفت: مردی که اگر اجاره خانه را اضافه نکنی آشغال‌هایت را در زباله می‌ریزم. حالا آشغال‌های مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی ترجمه کتاب اسفار ملاصدرا و سایر آثاری بود که ایشان داشتند. وقتی که آن زن رفت مرحوم آشتیانی با آن قیافه ملکوتی فرمودند: حالا، چون شما اینجا بودید ملاحظه شما را هم کرد والا اگر شما نمی‌بودید فحاشی زیادتری می‌کرد. من در شرح حال خودم در کتاب «محقق‌نامه» این داستان را نوشته‌ام. در همان‌جا نوشته‌ام: «نی‌نی که چرخ و دهر ندانند قدر فضل/ این گفته بود گاه جوانی پدر مرا» که شعری از ناصرخسرو است.

وی خاطر نشان کرد: ایشان مبتلا به زخم معده بودند و یک‌روز در اتاق درس خون استفراغ کردند و ایشان را به بیمارستان بردند. بیمارستان در خیابان استانبول بود، بیمارستان رضانور. من بعد از دو روز تصمیم گرفتم که به عیادت ایشان بروم. بیمارستان در ضلع شمالی خیابان استانبول بود. اتفاقا آن روز بیمارستان آتش گرفته بود. وقتی به حیاط بیمارستان رسیدم دیدم میرزا مهدی آشتیانی را روی یک لنگه در گذاشته‌اند و یک شمدی روی ایشان کشیده‌اند و می‌آورند. وقتی به ایشان رسیدم و چشمشان به من افتاد اشکشان جاری شد. مثل یک پدری که دارد می‌بیند پسرش در حال غرق شدن است به من گفتند: شما از من عبرت بگیرید. راهی که من رفتم را شما نروید. برو دنبال یک کار و کاسبی. نرو دنبال علم، اگر بروی دنبال علم آخر و عاقبتش این است.

حکایت زندگی زاهدانه فیلسوف بزرگ شرق

مهدی محقق در بیان عظمت علمی مرحوم آشتیانی عنوان کرد: ایشان در مدرسه سپهسالار قدیم که پشت مدرسه مروی است تدریس می‌کردند. در وقف‌نامه آن مدرسه آمده است که بزرگترین فیلسوف تهران باید در آنجا درس بدهد. در زمان ما میرزا مهدی آشتیانی بودند، قبلش میرزا حسن کرمانشاهی بودند و قبل از ایشان میرزا ابوالحسن جلوه آنجا تدریس می‌فرمودند. در همان وقت در تهران ده، پانزده استاد فلسفه حضور داشتند؛ از جمله میرزا ابوالحسن شعرانی، مرحوم مهدی الهی قمشه‌ای، مرحوم سیدکاظم عصار و دیگرانی که الآن هیچ کدام از آن‌ها نیستند.
وی با اشاره به روش تدریس مهدی آشتیانی اظهار کرد: ایشان به اقوال فلاسفه خیلی مسلط بودند. از افلاطون و ارسطو تا فارابی و از مکتب مشاء و اشراق و حکمت متعالیه تمام اقوال فیلسوفان را ذکر می‌کردند. در این زمینه تبحر داشتند. من در یکجا که شرح حال ایشان را نوشتم از تعبیر «علامةالعلماء» برای ایشان استفاده کردم. ایشان «علامةالعلماء» بود و یک بحر مواجی بود که ساحل نداشت. ایشان روحانی به تمام معنا بود. وقتی انسان به ایشان نگاه می‌کردند انگار داشت به شهاب‌الدین سهروردی نگاه می‌کرد. عکسشان را در تعلیقیه بر شرح منظومه حکمت گذاشته‌ام. یک قیافه ملکوتی داشتند.
وی با انتقاد از وضعیت علمی کشور تصریح کرد: مملکتی که مرکز علم و فرهنگ و فلسفه بوده است الآن دچار قحطی علم شده است. یک وقتی مرحوم دکتر حبیبی در مجلس بزرگداشتی که برای مرحوم پدر ما در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شده بود سخنرانی کرد و فرمودند: تشکل مذهبی من به این دلیل بود که سه سال به همراه پدرم به مسجد بزاز‌ها پای منبرحاجی محقق می‌رفتیم. ایشان هم اظهار تاسف کردند که همان وقت ده، پانزده واعظ درجه یک مثل مرحوم فلسفی، مرحوم راشد، مرحوم کمالی سبزواری در تهران بودند که الآن دیگر هیچ کدام از آن‌ها نیستند. باعث تاسف است که تدریجا در مملکتی که ابن‌سینا و فارابی داشتیم قحط‌الرجال می‌شود. این باعث تاسف است که داریم مانند کشور‌های آفریقایی می‌شویم که هیچ عالم و فیلسوفی ندارند.

گفت‌وگو از مصطفی شاکری

انتهای پیام
captcha