جو بایدن، معاون اوباما، چند روز پیش در جمع دانشجویان دانشگاه هاروارد در اظهاراتی صریح ترکیه، عربستان و امارات را مسئول شکلگیری داعش عنوان کرد که این اظهارات با واکنش مقامات ترک و اماراتی مواجه شد.
بایدن در این سخنرانی عنوان کرد: «گلایه همیشگی من این بود که بزرگترین مسئله ما متحدانمان هستند. متحدان ما در منطقه، بزرگترین مسئله ما در سوریه بودند. ترکها دوستان فوقالعادهای هستند و من همیشه روابط بسیار خوبی با اردوغان داشتهام و زمان زیادی را با او گذراندهام. سعودیها، اماراتیها و بقیه. آنها چه کار میکردند؟ آنها آنقدر مصمم به کنار زدن اسد و در اصل یک جنگ نیابتی شیعی ـ سنی بودند... که صدها میلیون دلار و دهها و صدها هزار تن تسلیحات را برای هر کسی که با اسد میجنگید، روانه کردند، بدون در نظر گرفتن اینکه افرادی که در حال دریافت این کمکها بودند، النصره، القاعده و عوامل افراطگرای جهادی بودند که از دیگر بخشهای جهان آمدهاند.
ظهور داعش همه را از خواب بیدار کرد. یعنی همان القاعده عراق که بعد از رانده شدن از این کشور، در شرق سوریه برای خود فضایی پیدا کرد و با النصره وارد همکاری شد. یعنی همان گروهی که ما از اول آن را تروریستی اعلام کردیم، اما نتوانستیم متحدان خود را متقاعد کنیم که آن را مورد حمایت قرار ندهند».
مهدی مطهرنیا، تحلیلگر و آیندهپژوه سیاسی، در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) در تحلیل اهداف جو بایدن در بیان چنین اظهاراتی در حالی که امریکا ائتلاف ضد داعش را با حضور همین کشورها تشکیل داده است، گفت: آنچه که بارها من به آن اشاره کردم آن است که آمریکا مؤسس داعش نیست. تأسیسکنندگان داعش در درون منطقه و به هدف کنترل تحرکات ناشی از انقلاب اسلامی ایران بر آن شدند که یک تفکر رقیب، رادیکال و جزمگرا در برابر نظریه بازتعریف دین در حوزه سیاست با رسالت حکومتی را ایجاد کنند.
آمریکا مؤلف، نه مؤسس داعش
وی افزود: در اینجا بود که با وقوع انقلاب اسلامی ایران، دین در آستانه قرن 21 میلادی بازتعریف سیاسی شد و تشکیل یک حکومت دینی با آرایه جمهوری اسلامی و محتوای ایدئولوژیک در دستور کار قرارگرفت. در فراز و نشیبهای ناشی از برخورد این انقلاب در سطح منطقه با نگرشهای سنتی در باب دین، گروههای مخالف به ویژه بنیادگرایان منطقه به این نتیجه رسیدند که برای کنترل زهر ناشی از وقوع انقلاب اسلامی به زعم آنها، باید پادزهرش را از درون این اندیشه بازپرورید.
مطهرنیا اظهار کرد: لذا ما شاهد شکلگیری داعش در امتداد طالبان، القاعده و النصره هستیم که این بار به صورت بسیار آشکارتر نام «دولت اسلامی عراق و شام» را بر خود نهادند و بر رسالت تشکیل یک دولت دینی در منطقه تأکید کردند. پس میتوان گفت مؤسس اصلی داعش، براساس این تحلیل در فضای گفتمانی ناشی از وقوع انقلاب اسلامی و بازتعریف سیاسی با رسالت حکومتی از دین، سیستمهای اطلاعاتی کشورهای منطقه میباشند.
وی در ادامه گفت: اگرچه این کشورها مؤسس داعش بودهاند، ولی مؤلف داعش، ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی بودهاند؛ چرا که در چارچوب آنچه که «هانتینگتون» در دهه 1990 وبعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اعلام کرد آمریکا برای استمرار حضور خود و امتداد این حضور در گستره بینالمللی نیازمند یک «دگر استراتژیک» بود.
تروریسم؛ دگر استراتژیک آمریکا در منطقه خاورمیانه
این آیندهپژوه سیاسی تأکید کرد: این دگر استراتژیک در قالب تروریسم رقم خورد و این تروریسم باید در منطق جغرافیایی خاورمیانه به عنوان « تونل عبور» ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی در گستره فرامنطقهای خود در حوزه بینالمللی وارد عمل میشد.
وی افزود: پس مسئله تروریسم در دهه 90 میلادی به عنوان دگر استراتژیک آمریکا تعیین شد و منطقه جغرافیایی هدف آمریکا و کشورهای فرادستی همسو با آمریکا، کنترل آسیا بود. لذا تونل عبور برای کنترل آسیا به ویژه آسیای شرقی با پرچمداری چین در این منطقه بود، بنابراین باید استمرار حضور شکل داده میشد.
مطهرنیا تصریح کرد: لذا براساس این تحلیل، آمریکا مؤلف و نه مؤسس داعش است. در این میان داعش باید حضور داشته باشد ولی این حضور در چارچوب آنچه که من «دکترین ناامنی در منطقه» میگویم کنترل شده صورت پذیرد، اما برخی از کشورهای منطقه کنترل خود را بر رفتارهای این سیستم خودپرورده از دست دادند و لذا حدود حرکت داعش از منطق عملیاتی خود پا فراتر گذاشت.
این عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ابراز کرد: این در حالی بود که به موازات حضور داعش در منطقه، ایران در چارچوب تحرکات اخیر دولت یازدهم، تعامل سازنده با کشورهای منطقه و جهان را آغاز کرد و این تعامل آنقدر تأثیرگذار بود که پژواکش فورا در پرونده هستهای نشان داده شد.
استفاده آمریکا از داعش برای پیشبرد دکترین «توازن ضعف» و ایجاد یک «دگر استراتژیک» جدید
مطهرنیا اظهار کرد: در اینجا بود که باید این «دگر استراتژیک» که منطبق با مرکزیت ایران مورد توجه قرار میگرفت استمرار پیدا میکرد. در این لحظه است که داعش برجستهنمایی شد و آنچه که در منطقه صورت گرفته بود در دو جهت پیش رفت: 1- کنترل داعش در مسیر مدیریت ناامنی در منطقه و دکترین «توازن ضعف» میان کنشگران منطقهای 2- ایجاد یک «دگر استراتژیک» جدید و خطرناک در جهت حضور جدیتر کشورهای فرامنطقهای در منطقه و تاسیس پایگاههای مستحکم نظامی برای مدیریت آینده قدرت در منطقه خاورمیانه.
وی تأکید کرد: براین اساس ما از این جهت شاهد هستیم که هم اکنون آمریکا نیازمند یک ائتلاف جدی در جهت کنترل تحرکات داعش در منطق عملیاتی تعریف شده و استفاده از خطر داعش در جهت ایجاد یک ائتلاف بینالمللی برای تثبیت جایگاه رهبری و مدیریت امنیتی خود در جهان است که در عمل موجب شکل دادن پایگاههای بیشتر نظامی توسط آمریکا در منطقه و امضای توافقنامههای امنیتی بیشتر و به تبع آن مشروعیت سازی برای حضور آمریکا در منطقه مهم استراتژیک خاورمیانه میشود که هم اکنون از آن به نام «هارتلند نو» یاد میشود.
اظهارات بایدن در جهت حضور جدیتر برخی کشورهای منطقه در ائتلاف ضد داعش بود
مطهرنیا با بیان اینکه براین اساس آمریکا در این مسیر ائتلاف جدی کشورهای منطقه را خواهان است گفت: این در حالی است که آمریکا در عمل به خوبی اطلاع دارد که بعضی از همین کشورها از داعش حمایت کردهاند.
وی ادامه داد: اینجاست که «جو بایدن» به میدان میآید؛ مردی که در ساختار قدرت آمریکا به گفتن ناگفتهها در زمانهای معین مشهور است و او این نقش را به خوبی ایفا میکند. او در یک دانشگاه و در یک سخنرانی در باب مسائل امنیتی این نکته را بیان و آشکار میسازد و در همان حال به سرعت از گفتن این سخنان عذرخواهی میکند.
وی در تشریح این اقدام بایدن گفت: بیان صریح و عذرخواهی سریع وی به این دلیل بود تا افکار عمومی جهان بداند که آمریکا مؤسس داعش نیست و حامیان داعش در منطقه حضور دارند و از طرفی بازیگران دیگر هم به خوبی بدانند که در این ائتلاف باید همراه آمریکا باشند وگرنه اطلاعات موثقی در زمینه همکاری آنها با داعش در دست آمریکایی وجود دارد. به عبارتی آمریکا به این کشورها هشدار میدهد که در این ائتلاف باید مسئولیت بیشتری بپذیرید و در همکاریتان صادقتر باشید.